جوانان کربلا - جوانان کربلا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوانان کربلا - نسخه متنی

سيد عباس حسينى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید















جوانان کربلا



سيد
عباس حسينى




در
تمام حرکت‏هاى بزرگ اصلاح‏طلبانه و انقلاب‏هاى رهايي‏بخش
حساس‏ترين مسئوليت‏ها بر عهده نيروهاى توانمند جوان قرار
داده مي‏شود . در نهضت عاشورا نيز مهمترين و
سرنوشت‏سازترين نقش‏ها را نيروهاى جوان عهده دار بودند که طى
آن هفتاد و دو تن از بهترين مردان شهيد شدند .





امام
رضا عليه السلام به «ريان ابن شبيب‏» فرمود: «اى پسر
شبيب! هجده نفر از ما بني‏هاشم در کربلا شهيد شدند که در
روى زمين نظير نداشتند . اين هجده نفر به استثناى
فرمانده لايق و پيشواى عالي‏قدر خود امام حسين ( عليه
السلام) که پنجاه و فت‏ساله بود، همه جوان بودند; جوانان سى و پنج‏ساله و
کمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! ساير جانبازان کربلا نيز
اکثرا نسل جوان بودند . در حقيقت مي‏توان گفت اکثريت فداکاران
قهرمان کربلا را جوانان تشکيل مي‏دادند» . (1)





هنگامى
که يزيد بن معاويه شرافت و فضيلت را لگد کوب مي‏کرد
اين جوانان فداکار مردانه قيام کردند . سيماى جوانى
اين جوانان پر شور و از جان گذشته تا هميشه در تاريخ
رستاخيز حسينى مي‏درخشد . آرى چهره تابناک آن
جوانان بود که تلؤلؤ خاص قيام تاريخى حسين ( عليه
السلام) را در دل قرن‏ها به‏يادگار باقى نهاد .




ويژگي‏هاى
جوانان کربلا






در
اينجا ويژگي‏هاى جوانانى که تا آخرين قطره
خون خويش از رهبرى و اهداف والاى اين نهضت دفاع کردند،
اشاره مي‏کنيم . اميدواريم که اين‏کار به
آشنايى بيشتر نسل جوان جامعه اسلامى با اسوه و
الگوهاى جاودان نهضت عظيم عاشورا کمک نمايد .




الف
. ايمان راسخ






جوانان
پاکباز عاشورا به دليل پرورش در دامان خانواده‏هاى مؤمن و
پرهيزکار، به کامل‏ترين مراحل ايمان ست‏يافته و در راه
حاکميت احکام الهى آماده شهادت بودند .





وقتى
امام حسين (عليه السلام) در مسير کربلا در منزل «قصربنى
مقاتل‏» به دنبال خوابى که ديده بودند، جمله «انالله و انا اليه
راجعون‏» را بر زبان آوردند . «على اکبر» جلو رفت و علت را جويا شد .
حضرت فرمود: «اسب سوارى جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: اين قوم
شبانگاه در حرکت است و مرکب به استقبالشان مي‏آيد .» على اکبر گفت:
«پدرم! آيا ما بر حق نيستيم؟» حضرت فرمود:



«سوگند
به خدا که ما برحقيم .» على اکبر گفت: «پس ما را باکى از مرگ
نيست‏» (2)




ب .
بصيرت






در
دوران حکومت اموي، به دليل تبليغات زهرآگين عليه
خاندان پيامبر (ص)تشخيص حقانيت امام حسين ( عليه
السلام) کار آسانى نبود . حتى بسيارى از
سياستمداران بزرگ تحت تاثير وضع حاکم، قيام آن حضرت را مورد
انتقاد قرار مي‏دادند . در چنين موقعيتى عده‏اى از
جوانان با بصيرت نسبت‏به ضرورت قيام امام حسين (عليه
السلام)، بدون هيچ ترديدي، با تمام وجود به حمايت از او
پرداختند . امام صادق ( عليه السلام) در توصيف صفات حضرت عباس (عليه
السلام) مي‏فرمايند: «خدا رحمت کند عموى ما عباس را، او از
بصيرت و ژرف بينى بسيار نافذ و ايمان بسيار
استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا ... به جهاد پرداخت و در نهايت هم
به فيض شهادت نايل آمد .» (3)





آري،
به برکت همين بينش ژرف و بصيرت کامل، دشمن نتوانست راه او را از
امام حسين (عليه السلام) جداسازد .




ج .
وفاداري






بارزترين
صفت جوانان کربلا، وفادارى آنان به امام زمانشان است که در سخت‏ترين
شرايط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند .





امام
صادق (عليه السلام) با اشاره به نهايت وفادارى علمدار کربلا
فرمود: «شهادت مي‏دهم که در برابر جانشين رسول خدا ( صلى الله
عليه و آله) همواره تسليم بودى ... هميشه به جهت‏خدا
وفادار ماندى و لحظه‏اى از خيرخواهى براى او
کوتاهى نکردى ...» (3)




د .
ادب






از
ويژگي‏هاى ديگر ياران امام حسين (عليه
السلام) به ويژه جوانان کربلا، آراستگى به فضيلت ادب است . در
اين ميان،





قمربنى
هاشم داراى منزلى خاص است . حضرت عباس (عليه السلام) بدون اجازه
در کنار امام حسين ( عليه السلام) نمي‏نشست; هنگامى که در
حضور برادر مي‏نشست، همانند يک بنده در مقابل مولاى خود بر
روى دو زانو در کمال تواضع مي‏نشست .




ه .
جوانمردي






يکى
ديگر از ويژگي‏هاى جوانان کربلا، جوانمردى و از
خودگذشتگى آنان است . در بين اين جوانان، حضرت ابوالفضل در
جوانمردى زبانزد است .





هنگامى
که عباس تنهايى امام را ديد، اجازه خواست تا عازم ميدان
شود . امام از او درخواست کرد تا براى کودکان حرم کمى آب تهيه
کند . مشک و نيزه‏اش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد .
براى لحظه‏اى قصد آشاميدن آب جارى فرات کرد، اما عطش امام
و اهل او را از نوشيدن آب بازداشت . گويا مي‏گفت:





يا
نفس من بعد الحسين هونى





و بعده
لاکنت ان تکونى





هذالحسين
شارب المنون





و
تشربين بارد المعين؟! (4)




و .
پايبندى به احکام و ارزش‏ها






ويژگى
ديگر اصحاب امام حسين ( عليه السلام)، پاسدارى از احکام
الهى و پافشارى بر ارزش‏هاى اصيل دينى است .
مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز مي‏شوند
.




ز.
رشادت






وهب
جوانى بيست و پنج‏ساله بود که بعد از اجازه از امام حسين (
عليه السلام)، به ميدان تاخت و با رشادت عحيبى
مي‏جنگيد، به طورى که نوزده سواره و بيست پياده را
کشت . آن‏گاه هر دو دست او را قطع کردند . او هم‏چنان جنگيد تا او را
اسير کرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد که صلابت و دلاورى او را
ديده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختى
داري؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .




ح .
صبر واستقامت






مصائب
امام سجاد ( عليه السلام) از جمله سه‏شبانه روز تشنگى و شدت تب و
التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و
کليه ياران بودن تاراج خيمه‏ها و اسارت بانوان اهلبيت
نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .





علاوه
بر موارد مذکور، ايثار و فداکاري، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش،
آزادگى و عزت نفس و اخلاص و رافت و ... از ديگر اوصاف جوانان کربلاست
. (5)




جوانان
کربلا






1 -
عباس بن على ( عليه السلام) پدرش اميرالمؤمنين (
عليه السلام)، مادرش فاطمه‏ام‏البنين و کنيه‏اش ابوالفضل است .
«عباس‏» جوانى دلاور، زيبا و بلند بالا بود . وقتي‏که سوار اسب
مي‏شد، پاهايش به زمين مي‏رسيد . او علاوه بر
مزاياى جسمي، از نظر ملکات روحى و کمالات نفسانى
نيز بعد از برادرش امام حسين ( عليه السلام) در ميان همه
جوانان و رجال اهل‏بيت ( عليه السلام) نظير نداشت .





در
جنگ‏هاى صفين و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت .





به خاطر
سيماى جذاب و نورايش، او را «قمر بنى هاشم‏»
مي‏خواندند و به خاطر آوردن آب به خيمه‏ها، «سقا» لقب يافت .





امام
سجاد ( عليه السلام) مي‏فرمايد: «خدا رحمت کند عمويم را
که جان خويش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هايش قطع شد .
خداوند دو بال به او داده است که به وسيله آن با فرشتگان در بهشت پرواز
مي‏کند . چنانکه خداوند براى جعفر بن ابيطالب قرار داده است .»





وقتى
که امام حسين ( عليه السلام) بر بالين خون آلود حضرت عباس (
عليه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهرى و لت‏حيلتى
. (6)





حضرت
ابوالفضل در کربلا سى و چهار ساله بود .





2 -
على بن حسين ( عليه السلام) (امام زين العابدين):
امام سجاد ( عليه السلام) در حادثه کربلا بيست و دو ساله بود و
آن‏روزها بيمار بود . همين بيمارى نيز باعث
گرديد که وى از خطر کشته شدن نجات يابد و دودمان پيامبر (
صلى الله عليه و آله) در روى زمين باقى بماند .





حضرت
امام سجاد ( عليه السلام) مصائب و مشکلات و اذيت‏هاى
بسيارى را تحمل کرد و با سخنراني‏ها و
افشاگري‏هايى در مجالس عبيدالله زياد و
يزيدبن معاويه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در
آمدن پايه‏هاى حکومت اموى گشت .





دوران
زندگى آن حضرت را مي‏توان به دو بخش خلاصه کرد:





1 .
بيست و دو سال ملازمت‏با پدر بزرگوارش .





2 .
سى و پنج‏سال دوران امامت، يعنى دشوارترين دوران خفقان
حکومت امويان، که آن‏حضرت در سخت‏ترين شرايط به وظيفه
امامت ادامه داد و عالي‏ترين معارف و اخلاقيات و امور
سياسى و اجتماعى را در لباس دعا بيان فرمود .





حضرت
امام سجاد ( عليه السلام) بنابر قول مشهور در بيست و پنج و به
قولى دوازده محرم سال نودوپنج هجرى قمرى به وسيله هشام بن
عبد الملک در سن حدود پنجاه وشش سالگى به شهادت رسيد .





3 .
على بن الحسين (على اکبر ( عليه السلام))، پدرش امام
حسين ( عليه السلام)، و مادرش ليلى دختر ابى مره
مي‏باشد .





به
على اکبر معروف بود و از حيث‏شجاعت و نبوغ، بهترين يادگار
جدش على بن ابيطالب بود و از لحاظ چهره زيبا و تناسب اندام و
خوى نيکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش رسول اکرم ( صلى
الله عليه و آله) شبيه‏تر بود . نخستين شهيد از بنى
هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گرديد و
نزديکترين شهيدى است که در کنار امام حسين (
عليه السلام) دفن شده است . سن او را از هيجده سال تا بيست و
هفت‏سال نقل کرده‏اند .





4 .
عبدالله بن على ( عليه السلام):
پدرش،
على ( عليه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنين مي‏باشد که
به توصيه برادرش حضرت عباس ( عليه السلام) به ميدان کارزار
شتافت . او اولين فرزند ام‏النبين است که در روز عاشورا به شهادت
رسيد . سن او در هنگام شهادت بيست و پنج‏سال بود .





5 .
عثمان بن علي: پدرش على و مادرش ام‏البنين است . به خاطر علاقه
شديد ى که حضرت على (عليه السلام) به «عثمان ابن مظعون‏» داشت،
نام فرزندش را عثمان گذاشت.وى دومين فرزند ام‏البنين است که در
روز عاشورا به شهادت رسيد.  او به هنگام شهادت نوزده ساله بود . (7)




6 .
جعفر بن على (عليه السلام): پدرش اميرالمؤمنين (
عليه السلام) و مادرش فاطمه‏ام البنين مي‏باشد . امام على
( عليه السلام) به واسطه علاقه و محبتى که به برادرش «جعفر
طيار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .





امام
حسين (عليه السلام) به وى فرمود:



به
کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا ... و عثمان) شهيد ببينم
. وى در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . اين سه برادر و حضرت عباس
( عليه السلام)، امان نامه شمر (لعنة‏ا ... عليه) را رد کردند و امام
حسين ( عليه السلام) را تنها نگذاشتند .





7 .
ابوبکر بن على (عليه السلام): پدرش على ( عليه السلام) و
مادرش ليلى دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و يا
«عبدا ...» مي‏خواندند . او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره
در آمده و به شهادت رسيد . نوشته‏اند: جسد بي‏جان او را در آبراه
خشکى در کربلا يافتند .





8 .
قاسم بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبى ( عليه
السلام) و مادرش «رمله‏» مي‏باشد .





در
شب عاشورا در پاسخ امام حسين ( عليه السلام) که فرمود: «مرگ در نظر تو
چگونه است؟» گفت: «شيرين‏تر از عسل‏» .





او
پس از اصرار زياد از امام حسين ( عليه السلام) اجازه به
ميدان رفتن گرفت و اين‏چنين رجز مي‏خواند:





ان
تنکرونى فاناابن الحسن





سبط
النبى المصطفى المؤتمن





هذا
حسين کالاسير المرتهن





بين
اناس لاسقوا صوب الحزن (8)





او
کارزار سختى نمود و با اينکه نوجوانى کم سن و سال بود، پس از
کشتن سى و پنج نفر از دشمنان، در نهايت‏بر اثر ضربت‏شمشير نقش
بر زمين گشت و به شهادت رسيد . سن او سيزده سال بود .





9 .
ابوبکر بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبى ( عليه
السلام) و مادرش، کنيز آن حضرت بود . او از مدينه همراه عمويش
امام حسين ( عليه السلام) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم،
به ميدان آمد و جنگيد تا به فيض شهادت نايل گشت .





10 .
عبدالله بن الحسن ( عليه السلام): پدرش امام حسن مجتبى ( عليه
السلام) و مادرش، دختر شليل بن عبدالله مي‏باشد . عبدالله در کربلا
نوجوانى بود که به سن بلوغ نرسيده بود و چون عمويش حسين (
عليه السلام) را زخمى و بي‏ياور ديد، خود را به آن
حضرت رسانيد و گفت: «به خدا قسم از عمويم جدا نمي‏شوم‏» . در آن
هنگام شمشيرى به طرف امام حسين ( عليه السلام) روانه شد .
عبدالله دست‏خود را سپر شمشير قرار داد و دستش به پوست آويزان شد و
فرياد زد: «عموجان‏» ! حسين ( عليه السلام) او را در بغل گرفت و
به سينه چسبانيد و فرمود: برادرزاده! بر اين مصيبت که بر
تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خير نما، زيرا خداوند تو را
به پدران صالحت ملحق مي‏کند . ناگاه حرمله بن کاهل تيرى بر او
زد و او در دامان عمويش حسين ( عليه السلام)، به شهادت
رسيد . وى نوجوانى يازده ساله بود .





11 .
عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زينب ( عليها السلام) است
. او در اوائل راه مکه به کربلا، در «وادى عقيق‏» به امام حسين
( عليه السلام) پيوست . او در روز عاشورا به ميدان نبرد تافت و
شمشير زد تا به شهادت رسيد .





مي‏نويسند:
تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در
رکاب حسين ( عليه السلام) مصيبت مرا آسان مي‏کند ...»





12 .
محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء مي‏باشد . او با برادرش «عون‏»
در راه مکه به کربلا در «وادى عقيق‏» به امام حسين ( عليه
السلام) پيوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به ميدان رفت و به
شهادت رسيد . وقتى خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت:
«اگر چه من توفيق يارى حسين را نيافتم، ولى
با تقديم پسرانم او را يارى کردم .»





13 .
عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقيل و مادرش، رقيه دختر حضرت
على ( عليه السلام) مي‏باشد . وى در روز عاشورا در
ميدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد .





دشمن
به سوى او تيرى رها کرد و و عبدالله دستش را روى صورت
گذاشت تا از اصابت تير جلوگيرى کند . تير دستش را به
پيشانى دوخت . تيرى ديگر، قلب او را نشانه گرفت .
شهادت او در روز عاشورا اين‏گونه بود .





عبدالله،
چهارده سال داشت .





14 .
محمد بن مسلم: پدرش مسلم‏بن‏عقيل و مادرش از کنيزان بود . او در روز
عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله‏» در حمله دسته جمعى فرزندان
ابيطالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسيد . او سيزده ساله
بود .





15 .
عبدالرحمن بن عقيل: پدرش، «عقيل‏» برادر على ( عليه
السلام) و مادرش از کنيزان است . وى از عموزادگان امام حسين (
عليه السلام) است . امام حسين ( عليه السلام) فرياد زد:
«اى عموزادگان من! صبر و مقاومت پيشه سازيد ... بعد از
اين ديگر هرگز سختى و مصيبتى نخواهيد
ديد .» وى در روز عاشورا در حمله دسته‏جمعى فرزندان
ابيطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسيد .





16 .
جعفربن عقيل: پدرش «عقيل‏» و مادرش «خوصاء» مي‏باشد «جعفر» در
روز عاشورا به ميدان جنگ شتافت و در حالى که مادرش جلوى
خيمه ايستاده بود و او را نظاره مي‏کرد، به شهادت رسيد .





17 .
سيف بن الحارث «الهمداني‏»





18 .
مالک بن عبدالله «الهمداني‏»





19 .
شَبيب





«سيف‏»
و «مالک‏» پسر عموى يکديگر بودند و به همراه غلامشان
«شبيب‏» به سپاه امام حسين ( عليه السلام) پيوستند .





روز
عاشورا آن دو در حالى که مي‏گريستند، به خدمت‏حضرت رسيدند
. امام (7) فرمود: «چرا گريه مي‏کنيد؟» آن دو گفتند:
فدايت‏شويم، براى خودمان گريه نمي‏کنيم،
ولى براى شما گريه مي‏کنيم که در محاصره دشمن قرار
گرفته‏ايد و ما بيش از جانمان چيزى نداريم تا با آن
از تو حمايت کنيم .»





حضرت
به آن‏ها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدرديتان با من به شما پاداش دهد





آن‏ها
در حالي‏که يکديگر را حمايت مي‏کردند، در جنگ دشمن
به شهادت رسيدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسيد .





20 .
عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بين راه به امام (
عليه السلام) ملحق شد و حربن يزيد خواست نگذارد . امام (
عليه السلام) فرمود: «اين‏ها ياران منند و نبايد آن‏ها را
از اين کار باز داري‏» آن‏ها به امام ملحق شدند و راهنماى آن‏ها
طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهداى حمله اول ذکر کرده است .
ديگران گفته‏اند با پدرشان در يک‏جا شهيد شدند و اين قبل
از حمله اول در آغاز جنگ بوده است . (11)





21 .
عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) و
از ياران على ( عليه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در
کربلا، به امام حسين ( عليه السلام) پيوست . در روز عاشورا به
ميدان رفت و جنگيد، ولى به سوى حسين ( عليه
السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند . او خود را سپر حضرت کرده و
تيرها به صورت و سينه‏اش برخورد مي‏کرد تا آسيبى به
امام حسين ( عليه السلام) نرسد .





او
در حالي‏که بدنش پر از جراحت‏شده بود، رو به حضرت کرد و گفت:
«يابن‏رسول الله! آيا به عهد خود وفا کردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت
جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همين
لحظه عمرو به زمين افتاد و به شهادت رسيد .





22 .
عمرو بن جناده: عمرو که جوانى بيست و يک ساله بود، پس از شهادت
پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حريم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن
جنگ کن .» او بعد از اجازه از امام حسين ( عليه السلام) به دشمن حمله
کرد و چنين مي‏خواند:







اميرى
حسين و نعم المير





سرور
الفؤاد البشير النذير





على
و فاطمة والداه





فهل
تعلمون له من نظير







او
هم‏چنان جنگيد، تا به شهادت رسيد . دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به
طرف حسين ( عليه السلام) پرتاب کرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن
را بر سر يکى از سپاهيان عمربن‏سعد زد و او را به هلاکت رساند .
(12)





23 و
24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:

اين
دو برادر از اشراف و دليران کوفه بودند و جدشان از ياران على (
عليه السلام) بوده است . آن‏ها در کربلا به امام حسين ( عليه
السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست
داريم که در برابرت مبارزه کرده و از حريم تو دفاع کنيم .» حضرت
به آن‏ها فرمود: «آفرين بر شما باد .» اين دو برادر در
نزديکى امام ( عليه السلام) با دشمن مبارزه کردند تا شهيد
شدند . در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: «السلام على عبدالله و
عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاريين‏»





25 .
وهب





26 .
همسر وهب (هانيه)





وهب مردى
دلاور و از مسيحيان کوفه بود که با ديدن معجزه امام حسين
(عليه السلام) و با شنيدن پيام امام (ع) با همسر و مادر خود به
سوى کربلا حرکت کرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصيه مادرش و
اجازه امام حسين ( عليه السلام) به ميدان رفت و با صولت
عجيبى جنگيد، به‏طورى که نوزده سوار و بيست
پياده را کشت و سپس هردو دستش را قطع کردند . وهب همچنان جنگيد تا به
شهادت رسيد . پس سر بريده او را به سوى لشکر امام حسين (عليه
السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش کشيد و سپس آن را به سوى
دشمن انداخت . امام حسين (7) فرمود:



«اى
مادر وهب به خيمه برگرد . پسرت اکنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت
بيست وپنج‏سال داشت . او و خانواده‏اش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام
گرويده بودند و در پيکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشير و نيزه
و تير ديده مي‏شد . (13)





«هانيه‏»
همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتيده همسرش وهب رساند، خون‏هاى
پيکر او را پاک مي‏کرد و گفت: «بهشت‏برتو گوارا باد» . شمر وقتى
او را ديد، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد . رستم با عمود بر آن نوعروس
زد و او را کشت . اين نخستين زن و يگانه زنى بود که در
کربلا در راه دفاع از حريم امام حسين (7) به شهادت رسيد (14)





27 و
28 . عبدالله بن يزيد و عبيدالله بن يزيد

«عبدالله‏»
و «عبيدالله‏» همراه پدرشان «يزيد» که از شيعيان
بصره بودند همراه عده‏اى ديگر از بصره بيرون آمده و در
محلى به نام (ابطح) در نزديکى مکه به امام حسين (
عليه السلام) پيوستند .





در
روز عاشورا «عبدالله‏» و «عبيدالله‏» در حمله اول که دسته جمعى بود،
به شهادت رسيدند .





29 .
عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از
شيعيان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند،
ولى پيش از درگيرى به امام حسين ( عليه
السلام) پيوستند .





«عبدالرحمن‏»
و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسيدند .





30 .
عمار بن حسان: از شيعيان مخلص و از شجاعان دلير و معروف بود .
پدرش حسان از اصحاب امام على ( عليه السلام) بود . عمار از مکه در
خدمت امام ( عليه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در
حمله اول به فيض عظيم شهادت نائل گشت .





31 .
حبشى بن قيس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبيله نهم
است . او در ايامى که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به
همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسيد .





اميد
آنکه با تامل و تفکر در ايثار و فداکارى اين جوانان، آنان را
اسوه زندگى خويش قرار دهيم .





با
يکى از سخنان امام حسين ( عليه السلام) در
عظمت‏يارانش و اهل بيتش، سخن را به پايان مي‏بريم:





فانى
لا اعلم اصحابا اولى و لا خيرا من اصحابى و لااهل بيت ابر
و لااوصل من اهل بيتى فجزاکم الله جميعا عنى خيرا





«من
يارانى برتر و بهتر از ياران خود نديده‏ام و اهل
بيت و خاندانى نيکوتر و به صله رحم پايبندتر از اهل
بيتم نمي‏شناسم . خدا شما را به خاطر يارى من پاداش
نيکو عطا فرمايد . (15)







1 .
سيماى جوانان در قرآن و تاريخ اسلام، على دواني، ص
209 .



2 .
همراه با سيدالشهدا از مدينه تا کربلا، ص 20 .



3 .
اعيان الشيعه، ج 7، ص 430 .



4 .
سردار کربلا، ص 229 .



5 .
همراه با آن على ( عليه السلام) از عاشورا تا اربعين، حشمت الله
قنبري، ص 63 .



6 .
مجله ديدارآشنا، ش 22، ويژگي‏هاى جوانان
عاشورايي، ص 17 .



7 .
فتح خون، سيدمرتضى آويني، ص 120 .



8 .
سيدبن طاووس، لهوف، ص 113 .



9 .
همان .



10 .
همراه با آل على (7) از عاشورا تا اربعين، ص 61 .



11 .
قصه کربلا، نظرى منفرد، ص 284 .



12 .
بحار، ج 45، ص 27 .



13 .
تعالى السبطين، ج 1، ص 286 .



14 .
سوگنامه آل محمد ( صلى الله عليه و آله)، محمدمهدى
اشتهاردي، ص 106 .



15 .
لهوف سيدبن طاووس، ترجمه عقيقى بخشايشي، ص 116 .



منبع:
مجله ماهنامه ديدار آشنا، شماره 45






/ 1