روش تندخوانى
مقدمه
روز به روز، بر حجم كتب چاپ شده و تعداد مجلات و مطبوعات، افزوده مى شود.
براى « زيستن در زمان » و معاصر عصر خويش بودن، آگاهى از
دنياى كتب و انتشارات، ضرورى است، هر چند به صورت اجمالى
و كلّى.
از طرفى، فرصتها محدود، اشتغالات فراوان و كتابها و مجلات بسيار
است؛ به خصوص اگر انبوهى از تأليفات و آثار پيشينيان
را در زمينههاى مختلف بر آن بيفزاييم و ضرورت
اطلاع از كتب متقدمان را از ياد نبريم.
امروز، علاوه بر مطالعات علمى، آنچه به ضرورت كارهاى آموزشى
و آزمونهاى مختلف و اطلاع يابى و اطلاع رسانى بر عهده «
انسان معاصر » نهاده شده، كار را دشوارتر كرده است.
نتيجه آنكه بايد راهى
يافت تا در « حداقل زمان » به مطالعه « حداكثر كتب » پرداخت و اين
ضرورت، دانشى به نام « تندخوانى » را پديد آورده است و مراكز و
مؤسساتى به تعليم آن مى پردازند و شيوههاى گوناگونى
در آموزش «سريع خوانى» وجود دارد و كتابهايى نيز
در اين زمينه نگاشته شده است.
ماهيت مطالعه
در مطالعه، دو كار اساسى انجام مى گيرد، كه در تندخوانى
نيز بايد اين دو كار سريعتر انجام شود تا مطالعه كننده
به هدف نايل آيد:
1. برخورد چشم به نوشته و حركت از روى واژهها و جملات.
2. انتقال مفهوم از لفظ به ذهن خواننده و دريافت معنى از متن.
توضيح اينكه: هنگام مطالعه، كلمات (و حتى حروف يك
كلمه) كه كنار هم قرار دارند، مورد ديد چشم قرار مى گيرند . ذهن
ما از ديدن يك كلمه يا مرور بر يك جمله، به مفهومى
كه در بطن آن واژه يا آن جمله نهفته است منتقل مى شود.
حال، هر چه چشم انسان، در « ديدن » سرعت داشته باشد و سريعتر
بتواند از كلمات يك متن، تصوير گرفته و به ذهن بفرستد، و هر چه ذهن،
سريعتر از آن عبارات، معنى را دريابد و مفهوم نوشته را درك
كند،اين مطالعه تندتر و سريع خوانى عملى تر خواهد شد.
ذهن را بايد عادت داد كه مفهوم كامل جمله را دريابد. نه معناى
تك تك كلمهها را. اين به همان « كلمه خوانى » يا « جمله خوانى
» مربوط مى شود كه به آن اشاره خواهد شد.
در همين جا بايد به نقش تمركز فكر در موفقيت تندخوانى
اشاره كرد. اگر نتوانيم انتقالات ذهنى خود را كنترل و فكر خويش
را روى كتاب مورد مطالعه متمركز كنيم، در تندخوانى كمتر موفق مى شويم.
از طرف ديگر، سريع خوانى در تمركز فكر ما تأثير مى گذارد
و مانع تشتّت حواس و پراكندگى ذهن مى شود. مى بينيم
كه اين دو بر هم تأثير متقابل دارند و كند خوانى، زمينه
ساز پريشان شدن خاطر و فرار ذهن از محتواى نوشته است.
تمرين سرعت
با تمرين و ممارست، مى توان در اين مسأله به مهارت و
سرعت دست يافت تا هم چشم، از روى كلمات، سريعتر عبور كند و هم
درك مطالب با سرعت انجام گيرد.
ممكن است اين كار براى افراد، در ابتدا مشكل باشد و به كندى
پيش رود. ولى در ادامه، آسان و سريع خواهد شد. مهم، « عادت »
دادنِ « چشم » و « ذهن » به اين تيز بينى و تيز فهمى
است.
مثلاً مى توان با دست گذاشتن روى يك كلمه يا جملهاى
كه قبلاً نديدهايم، و در يك لحظه سريع، دست برداشتن و
دوباره روى آن گذاشتن، ميزانِ سرعتِ ديد را در آن يك لحظه
آزمود. اين تمرين را مى توان روى يك كلمه، عدد،
شماره تلفن، تصوير، نام كتاب، نام شخص و ... انجام داد.
تمرين ديگر: كلمهاى را در يك صفحه يا تعبيرى
را در يك غزل مورد نظر قرار دهيم و خودمان يا ديگرى
را تمرين دهيم كه در چه مدت زمانى آن كلمه را در يك صفحه
پيدا مى كند؟ اين شيوه را مى توان براى يافتن
آيهاى از يك سوره، جلمهاى از يك خطبه يا
دعا، شعرى در يك ديوان، شمارهاى در دفترچه تلفن و ... هم
انجام داد.
تمرين ديگر: تصحيح غلطهاى چاپى يك
كتاب، كه معمولاً در غلطنامه، شماره صفحه و سطر معين شود، مى توان
براى يافتن آن كلمه غلط، بدون شمردن سطرها، به كمك سرعتِ ديد
عمل نمود.
گاهى در برنامههاى تلويزيونى، مسابقهاى
با اين صورت برگزار مى شود كه حروفِ يك كلمه، به سرعت نشان داده
مى شود. يا تصويرى ناقص، سريع از جلوى چشم به
صورت مكرر رد مى شود. در همان لحظات، بيننده بايد انتقال ذهنى
يابد و كلمه يا تصوير را شناسايى كند.
عمده، تكرار و تمرين و عادت دادن چشم به سرعت است.
تصحيح كنندگان اوراق امتحانى، در برگههاى اوليه
بيشتر معطّل مى شوند تا اوراق بعدى؛ زيرا با توجه به
تكرار تصحيح، در اوراق بعدى چشم مصحح خيلى سريعتر
از كلمات عبور مى كند و خيلى تندتر مفهوم جملات را مى فهمد
و زود تشخيص مى دهد كه جواب درست را نوشته است يا نه؟
نگاه يك افسر پليس به پلاك ماشينهاى متخلف و
شناسايى سريع آن هم در اثر همين تمرين و تكرار پديد
مى آيد.
پيدا كردن يك كتاب از مخزن كتابخانه توسط كتاب دار هم كه به
سرعت انجام مى شود، نتيجه همين ممارست است، و نيز در يافتن
يك خبر، در انبوه خبرها و گزارشهاى يك صفحه شلوغ از يك
روزنامه، يا پيدا كردن موردى خاص از صفحه آگهى ها و نيازمندى ها.
شيوههاى عملى
در كارهاى پژوهشى و تتبعى، كاربرد مهارت « تندخوانى
» بيش از موارد ديگر است. آيا مى توان گفت كسانى
همچون علامه امينى يا شيخ آقا بزرگ تهرانى يا
دهخدا، در نگارش كتابهاى شگفتى همچون « الغدير »، « الذّريعه
» و « لغت نامه » از اين شيوهها سود نبردهاند؟
نكته مهم در تندخوانى، يافتن مطلب و مفهوم در يك متن و
كتاب است و اين بالاتر از سرعت در يافتن و مرور واژههاست.
فرض كنيد دنبال يك مطلب در يك كتاب تاريخى
هستيد. با نگاه سريع به صفحات و فصول آن، مى خواهيد آن را
پيدا كنيد، يا در پى آنيد كه فلان مسأله در اين
كتاب مطرح شده است يا نه؟ اينجا « سريع يابى » مطلب
از عبارات كتاب مورد نظر است. در همين جا هم همان سرعت انتقال از عبارات به
مفاهيم، كاربرد دارد.
گاهى مى خواهيم مطلب خاصّى را در صفحهاى و
كتابى پيدا كنيم.
گاهى نيز در پى آنيم كه با سريع خوانى،
از مضمون يك مقاله يا گزارش يا كتاب، آگاه شويم.
در كتابهاى درسى و نوشتههاى علمى، استدلالى
و تحقيقى كه نيازمند تأمل و هضم مطلب است، اين شيوه
دشوارتر است.
آغاز تمرين از كتابهاى داستانى و تاريخى يا
روزنامهها و مجلاّت بهتر است. ابتدا مى توان از كتابهاى رمان و حكايات
بلند جاذبه دار شروع كرد و اجمال قصّه را فهميد.
در متون ديگر، مى توان اين « آگاهى اجمالى
» را از مطالعه سريع عمودى صفحه به دست آورد. يعنى در چند
نگاه از بالا به پايين صفحه، دريافت كه در اين صفحه چه
مطالبى آمده است. گاهى از هر دو سه خط، يك خط وقتى مطالعه
شود، در جريان قبل و بعد آن هم مى توان قرار گرفت. زيرا چشم
انسان مى تواند اطراف نقطه مورد نگاه را هم از نظر بگذراند. همچنان كه
انسان بدون آنكه كسى را در سمت راست يا چپ خود ببيند، وجود او
را مى فهمد و اين از شعاع ديد انسان سرچشمه مى گيرد؛
نه از خود نگاه. گاهى نگاه را در روى صفحه كتاب به صورتِ مارپيچ
يا زيگزاگى مى توان گرداند[1] و گمشده را يافت.
البته سريع خواندن با سرسرى خواندن متفاوت است. و نيز «
مختصرخوانى » از « تندخوانى » جداست. چنان نيست كه تندخوان
ملازم در نيافتن كامل مطلب باشد. مى توان هم سريع خواند، هم صحيح
و دقيق، محتوا را فهميد.
در مختصر خوانى، هدف آن است كه به مطالب مهم و عمده يك نوشته،
مجله، روزنامه يا كتاب دست يافت، ولى در تندخوانى، هدف
آگاهى از مطالب همه كتاب است، ليكن در زمانى كمتر و با سرعتى
بيشتر شگفت نيست كه اگر بشنويم كسى يك كتاب صد صفحهاى
را در پنج دقيقه با اين شيوه، مطالعه مى كند! لازم است
انسان خود را به اينگونه مطالعه عادت دهد.
در هر صورت، بايد به نحوى توازن مطلوب ميان حركت چشم روى
عبارات كتاب و سرعت ادراك مطلب را ايجاد كرد. محاسبه زمان صرف شده براى
مطالعه، ميزان موفقيت را نشان مى دهد.
شما در هر دقيقه چند كلمه مى خوانيد؟ 100 كلمه؟ 500
كلمه؟ 1000 كلمه؟ با محاسبه تعداد كلمههاى يك سطر و سطرهاى يك
صفحه حدوداً تعداد كلمههاى آن صفحه بدست مى آيد و با ضرب تعداد
صفحات خوانده شده در كلمه يك صفحه، مى توان ميزان كلمات خوانده
شده در مثلاً يك يا پنج دقيقه را به دست آورد. كلمه شامل حتى
« و »، « را »، « در » و « با » مى شود. اگر در هر دقيقه 1000 كلمه را
بخوانيد، نسبتاً خوب است و با تمرين و ممارست مى توان به اين
پايه رسيد. بعضى ها خيلى سريعتر از اين
هم مى خوانند.
اگر در شرايط عادى، مثلاً در ده دقيقه، ده صفحه مى خوانديد،
پس از تمرين اگر توانسته باشيد ميزان صفحات مطالعه را در همين
مدت زمانى افزايش دهيد يا ميزان وقت مصروف را كم كنيد،
به توفيق دست يافتهايد. البته ميزان علاقه انسان به
موضوع و كتاب مورد مطالعه، بى تأثير نيست. كتاب محبوب را با اشتياق
و انگيزه بيشترى مى توان خواند.
اين تمرين را مى توان به طور همزمان براى چند نفر
اجرا كرد. مثلاً مقاله يا داستانى را در اختيار دو نفر يا
بيشتر گذاشت و ديد كدام يك زودتر آن را مى خواند و آماده
است خلاصهاش را بگويد يا به سؤالاتى درباره آن پاسخ دهد.
براى اينكه در خواندن، سطرها را گم نكنيم، مى توان
از انگشت استفاده كنيم و همراه سرعت ديد، انگشت را هم از روى
كلمات و جملات و پاراگرافها عبور دهيم.
مطالعه همراه با حركت دادن لب، كار خواندن را معطّل مى كند. بايد
تنها از چشم كمك گرفت و مطالعه كرد. روى واژهها خيره شدن و كلمه به
كلمه خواندن هم باعث كندى مطالعه است. بايد در اثر سرعت، نگاه از روى
كلمهها بلغزد و درنگ نكند و به عقب بر نگردد و جمله، دوباره خوانده نشود. در هر
جمله و هر سطر برخى كلمات نقش اصلى را در ايفاى مقصود بر
عهده دارند. برخى چندان سهيم نيستند. در تندخوانى بايد
نگاه را روى واژههاى اصلى برد. مثلاً در جمله « يك كتاب
بسيار مفيد »، آنچه مفهوم را مى رساند « كتاب مفيد »
است. در تندخوانى نيز مثل خلاصه نويسى بايد كلمات غيرعمده
ما را در خواندن معطّل نكند و واژههاى كليدى هر متن ما را به
مجموعه پيام و محتواى نوشته رهنمون گردد.
به جاى كلمه كلمه خواندن، بايد جمله جمله خواند، حتى
برخى از كلمات را نديده حدس زد و رد شد. گسترش دادن به « شعاع ديد
»، اين سرعت را فراهم مى آورد. در كلمه كلمه خواندن نگاه روى هر
كلمه جداگانه متمركز مى شود؛ ولى اگر بتوان همراه يك كلمه، چند
كلمه قبل و بعدش را هم در شعاع ديد هم قرار داد، تندخوانى انجام مى گيرد.
حتى در نگاه به افراد در يك جمع، يا نگاه به چيزى
در اطرافمان هم مى توانيم با تمرينِ افزودن شعاع ديد، در يك
نگاه، محدوده و نفرات بيشترى را از نظر بگذرانيم.
فاصله كتاب از چشم اگر دورتر باشد، راحتتر مى توان شعاع ديد
را گسترش داد؛ بى آنكه به چشم فشار وارد آيد. اينها نيز
در سايه ممارست زياد پديد مى آيد. هر چه كه هنگام
مطالعه سبب مكث چشم بر روى كلمات شود، به تندخوانى خلل وارد مى كند.
البته در سريع خوانى، هميشه يكى از آفات، «
درك نكردن » مطلب است كه بايد مواظب بود سرعت مطالعه، سطح درك و فهم را پايين
نياورد.
[1] . در زمينه اين گونه سريع خوانى ها
و تمرينهاى متعدد و متنوع در اين باره، به كتاب « روشهاى
مطالعه » از: على اكبر سيف مراجعه شود.
منبع :جواد محدثى، روشها، ص 47.