چگونه از آسيبهاى دين گريزى در جوانان جلوگيرى كنيم؟
ابوالقاسم بشيرى
اشاره
پديده «دين
گريزى» يكى از مشكلات اساسى جوامع انسانى است
كه همواره دغدغه هايى را براى رهبران دينى، دينداران
و خانواده هاى متدين به وجود آورده و تهديدهاى جدى
براى نسل جوان محسوب شده است. اين پديده ناميمون مشكل
امروز يا ديروز بشر نيست، بلكه سابقه ديرينه دارد و
همواره جوامع بشرى با آن دست به گريبان بوده اند. دين گريزى
در سده هاى اخير، بويژه در قرن بيستم، بخش عظيمى
از شرق و غرب عالم را فرا گرفت و مكتبهاى فلسفى الحادى گوناگونى
مانند كمونيسم مولود آن هستند. اكنون اين سؤال مطرح است كه چرا انسانى
كه ذاتاً مشتاق دين است و فطرت او با عناصر درون دينى ارتباط
تكوينى و ماهوى دارد، به دين گريزى روى
آورده و به اين پديده شوم دامن مى زند، و چرا اين موضوع
در نسل جوان شيوع و نمود بيشترى يافته است؟
بدون ترديد در
ذات دين، هيچ عنصر دين گريزانه وجود ندارد. اگر انسانها
به دريافت معارف دينى نايل آيند، در هيچ رتبه
اى از دين نمى گريزند، علاوه بر اين، عقل و عشق، كه
دو ركن اساسى در حيات انسانى محسوب مى شوند و همه جاذبه
ها و دافعه ها در اين دو حوزه و براساس اين دو معيار رخ مى
دهند، هر دو در درون دين وجود دارد و دين با هر دو گروه باقى
مانده است. دين، هم ذهن انسان را تغذيه مى كند و هم دل آدمى
را حيات و حركت و نشاط مى بخشد.بنابراين، پديده دين
گريزى به عنوان يك پديده اجتماعى، عينى
و رفتارى، معلول ماهيت و ذات خود دين نيست، بلكه علت و يا
علل دين گريزى را در خارج از قلمرو دين و آموزه هاى
دينى بايد جست و جو كرد. بى شك عوامل متعددى مانند
ناهنجاريهاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، سياسى
و روانى زمينه گريز جوانان را از دين فراهم مى نمايد.
آنچه مى خوانيد برگرفته از مجله معرفت است كه نگاهى روان شناختى
به آسيب شناسى دين باورى جوانان دارد.
علل روان شناختى
گريز از دين
1- ضعف معرفتى
يكى از
ابعاد وجودى هر انسانى بعد شناختى اوست. انسان در هر مرحله اى
از مراحل رشد خود، يك سلسله توانمنديهاى شناختى دارد.
روان شناسان، رشدشناختى انسان را به سه دوره تقسيم مى كنند:
دوره حسي- حركتى (2 سال اول)، دوره عملياتى منطقى عينى
(تا 12 سالگى)، دوره عمليات منطق صورى يا دوره تفكر
انتزاعى.
سومين دوره تحول
شناختى در آستانه نوجوانى آغاز و در اوايل جوانى تكميل
مى شود. بنابراين، يكى از ويژگى هاى
جوان از نظر شناختى اين است كه داراى تفكر انتزاعى است و
از نظر ذهنى، به حداكثر كارايى هوشى مى رسد. در اين
دوره، گرايش جوانان به «فلسفه زندگى» آنان را به سوى مسايل
اخلاقى، سياسى و مذهبى سوق مى دهد و جوانان تلاش مى
كنند هويت مذهبى خود را شكل دهند. اما به دلايل گوناگونى
ممكن است در اين هويت يابى مذهبى، با بحران مواجه
شوند و نتوانند هويت مذهبى خود را خوب شكل دهند و دچار نوعى
سردرگمى و در نهايت، بى رغبتى و گريز از دين
شوند. يكى از علل اين بحران، ناهمخوانى سطح شناختى
جوان با سطح معارف دينى است كه به او ارائه مى شوند.
جوان به خاطر
توانمنديهاى ذهنى، دين تقليدى را برنمى
تابد و همه آن باورهاى دينى كه از دوران كودكى به صورت
تقليدى از خانواده و ديگران به او القا شده اند به كنارى
مى نهد و مى خواهد دينى را بپذيرد كه متناسب با سطح
تفكر او باشد. اما از يك سو، بسيارى از اوقات آنچه به عنوان دين
به او عرضه مى شود براى او قانع كننده نيست، و از سوى ديگر،
در برخى موارد نيز جوان مى خواهد همه آموزه هاى دينى،
اعم از احكام و عقايد را با عقل خود بسنجد و فكر مى كند اگر آموزه هاى
دينى در قالبهاى فكرى او بگنجد صحيح هستند، وگرنه
درست نيستند و بايد كنار گذاشته شوند. اين عوامل موجب مى
شوند هويت دينى جوان به خوبى شكل نگيرد و جوان دچار
يك بحران شناختى نسبت به آموزه هاى دينى شود و نجات
خود را از اين بحران، در گريز از دين بداند. قرآن نيز به
اين حقيقت اشاره مى كند و گرايش به كفر و بى ايمانى
را ناشى از جهل و ضعف معرفتى انسانها مى داند.
حضرت نوح(ع) با صراحت،
يكى از عوامل بى ايمانى قوم خود را جهل و يا
عدم معرفت صحيح به آموزه هاى دينى معرفى مى
كند.(1) در روايات نيز به اين معنا اشاره شده است.
حضرت على(ع)
درباره علت كفر مى فرمايد: «اگر افراد هنگام برخورد با مسايلى
كه نمى دانند، درنگ مى كردند و عجولانه تصميم نمى گرفتند،
كفر نمى ورزيدند و گمراه نمى شدند.(2)
2- برداشتهاى
غلط از دين يا سطحى نگرى
علاوه بر اينكه
جهل و ضعف معرفتى موجب دين گريزى مى شود، برداشتهاى
غلط و ناصواب از معارف دينى نيز در دين گريزى
جوان مؤثرند. بسيارى از اوقات دين مساوى با «معنويت»
در نظر گرفته مى شود و دين را در حد يك نياز معنوى
كاهش مى دهند و اين گونه نتيجه مى گيرند كه نياز
به معنويت فقط در موقع سختى ها و بحرانهاى شديد مفيد
است و در ساير مواقع، نيازى به دين نيست و براى
دين نقشى در زندگى روزمره خود قايل نيستند.
اين ديدگاه
ساده انگارانه و كاهش گرايانه نسبت به معارف دينى بتدريج،
موجب حذف دين از زندگى انسان مى شود و جوانان، كه در حال جست و
جوى فلسفه زندگى اند، وقتى احساس مى كنند دين در
معنادهى به زندگى آنها تأثيرى ندارد، بتدريج، آن را
كنار مى گذارند و حتى ممكن است دين را امرى دست و پاگير
در مسير زندگى تلقى و حالت گريز نسبت به آن پيدا
كنند.
3- احساس محدوديت
نسبت به گزاره هاى دينى
نه تنها كاهش گرايى
و سا??ه انگارى نسبت به دين موجب دين گريزى مى
شود، بلكه گاهى دين به گونه اى به جوانان معرفى مى
شود كه گويى نه تنها نيازهاى انسان را تأمين نمى
كند، بلكه مانع از ارضاى نيازهاى واقعى او نيز مى
شود. طبيعى است كه ترسيم چنين تصويرى از دين
براى جوان نه تنها موجب عدم گرايش آنها به دين مى شود،
بلكه موجب مى شود روحيه گريز از دين نيز در آنها به
وجود آيد. روحيه استقلال طلبى، آزاد منشى، و قطع وابستگى
ها از جمله ويژگى هاى روحى جوان است.
جوان كه يك
دوره گذار از وابستگى به استقلال را طى كرده است و مى خواهد با
اراده آزاد خود انتخاب كند و از نظر اخلاقى نيز مرحله «اخلاق ديگر
پيرو» (تقليدى) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله «اخلاق خودپيرو»
گرديده، از هرگونه مانعى حتى موانع تخيلى، گريزان
است و مى خواهد در رفتار، گفتار، تفكر و انتخاب آزاد باشد. هر چند عدم تربيت
صحيح روحيه استقلال طلبى و پيروى بى چون و
چرا از غرايز كور و لذت طلب افراطى براى جوان بسيار
خطرناك است، اما در بدو امر، هر چيزى كه بخواهد محدوديتى
براى او ايجاد كند امرى ناخوشايند تلقى مى
شود، مگر اينكه راهكارهاى دين براى ارضاى غرايز
به خوبى براى جوانان ترسيم شود.
4- عدم دسترسى
به الگوهاى مناسب
بدون شك، در هر مقطع
سنى الگوهاى جذاب براى يادگيرى و شكل دهى
رفتار انسانها، به ويژه جوانان، نقش اساسى دارد؛ الگو از يك سو،
در دستيابى به هدف نقش مهمى دارد و از سوى ديگر، در
دوره نوجوانى و جوانى تأثيرپذيرى از خانواده بشدت
كاهش پيدا مى كند. گاهى بين خانواده و جوان تعارض و درگيرى
به وجود مى آيد. از اين رو، جوان براى ساختن نظام ارزشى
و اعتقادى خود مى خواهد از چيزهايى غير از
خانواده و مربيان قبلى استفاده كند. از جمله عوامل تأثيرگذار در
بيرون نهاد خانواده، الگوها و دوستان هستند و در اين ميان، نقش
الگوهاى مورد قبول جوان بسيار زياد است؛ زيرا دوستان نيز
در حال ساختن نظام ارزشى خود هستند و نيازمند الگوهاى مورد پسند
مى باشند و كمك زيادى احتمالاً در هويت يابى
دينى دوستان خود ندارند. در چنين شرايطى، اگر
الگوهاى مناسب و قابل دسترسى در جامعه وجود نداشته باشند، جوان دچار
سردرگمى مى شود و تعادل روانى او از مرز بهنجار خارج مى
شود و چه بسا به الگوهاى مجازى پناه ببرد و زمينه هاى گريز
از دين براى او فراهم شود.
5- برخوردهاى
تند و سرزنشهاى افراطى
استقلال طلبى،
حريت و عدالت جويى از ويژگيهاى بارز دوران
جوانى است. جوانان براى اثبات اين ويژگيها سعى
مى كنند با بزرگسالان مقابله كنند. اين مقابله نه از روى لج بازى
و پشت پا زدن به ارزشهاست، بلكه بيشتر جنبه اثباتى براى خود
جوان دارد. اما يكى از اشتباهاتى كه در اينجا از ناحيه
بزرگسالان سر مى زند سرزنش و ملامت جوان است و اين سرزنشها همه از نظر
عاطفى براى جوان شكننده اند و به روحيه استقلال طلبى او
آسيب وارد مى كنند و نتيجه آن شعله ور شدن آتش لجاجت و طغيان
است. از اين رو، اميرالمؤمنين على(ع) در اين باره
هشدار مى دهند: «زياده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله
ورتر مى سازد»(3)
مقابله با روحيه
استقلال طلبى جوان و سرزنش كردن او پيامدهاى خطرناكى به
دنبال دارد كه يكى از آنها طغيان عليه ارزشهاى حاكم
بر جامعه و گريز از آن ارزشها و ادبار نسبت به منبع اين ارزشهاست كه
معمولاً در جوامع دينى منشأ و منبع ارزشها «دين» است.
6- عدم ارضاى نيازها
جوان همان گونه كه از
نظر ذهنى به بالاترين ظرفيت خود مى رسد، از نظر جسمانى
نيز به حد كافى رشد مى كند و انواع غرايز، به ويژه
غريزه جنسى، كاملاً در او بيدار مى شوند و درصدد ارضاى
اين غرايز است. به عبارت ديگر، او يك سلسله نيازهاى
مادى و معنوى دارد. تأمين به موقع اين نيازها نقش
مهمى در تعديل و رفتار و رشد و تكامل او دارد؛ همان گونه كه عدم ارضاى
اين نيازها نه تنها باعث توقف رشد و بالندگى مى شود، بلكه
ناهنجاريهاى رفتارى زيادى را نيز به دنبال
دارد. كفر به عنوان يك نابهنجارى اعتقادى همان گونه كه مى
تواند معلول جعل و ضعف معرفتى باشد، مى تواند معلول فقر نيز
باشد، از اين رو، معصومان فرموده اند: يكى از پيامدهاى
احتمالى فقر، كفر و دين گريزى است و يا در مورد
ازدواج فرموده اند: «كسى كه ازدواج كند نصف دين خود را حفظ مى
كند»(4). فراهم نبودن شرايط براى ازدواج سالم و طبيعى زمينه
هاى گناه و زايل شدن ايمان را فراهم مى كند و بتدريج،،
به گريز از دين تبديل مى گردد. ارضاى نيازهاى
جسمانى و روانى در بهداشت روانى انسان مؤثر است و ارضا نكردن به
موقع و مشروع نيازها نه تنها سلامتى انسان را تهديد مى
كند، بلكه زمينه ساز بسيارى از نابهنجاريهايى
است كه يكى از آنها ادبار و گريز از دين مى باشد.
راهكارهاى پيشگيرى
از دين گريزى در جوانان
همان گونه كه در بررسى
علل دين گريزى مطرح شد، عوامل گوناگونى در بروز اين
پديده نقش دارند كه به طور كلى، به دو دسته تقسيم مى
شوند:
1- عوامل محيطى
(اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى و ...)
2- عوامل درون فردى
كه از آنها به عوامل «روان شناختى» تعبير مى شود.
به غير از عوامل
طبيعى ويژگى هاى شناختى و عاطفى هر فرد
نيز در اقبال و ادبار او نسبت به معارف دينى نقش دارند. بنابراين،
براى پيشگيرى از دين گريزى بايد
به جنبه هاى روانى و ويژگيهاى شخصيتى
افراد، به ويژه جوانان، توجه شود. بدون ترديد، نحوه ارائه معارف دينى،
به ويژه به نسل جوان بسيار حائز اهميت است. بنابراين،
سؤال اينجاست كه چگونه مى توان معارف دينى را به جوانان
عرضه كرد تا ضعف شناختى آنها نسبت به آموزه هاى دين تقويت
شود و هويت دينى آنها به نحو مطلوب شكل يابد؟
پاسخ به اين
سؤال مستلزم چند امر مهم است كه بدون توجه به آنها، پاسخ گويى دشوار
خواهد بود و بدون راهكار مناسب براى آموزش، ارائه آموزه هاى دينى
به جوانان امكان پذير نيست.
1- جوان كيست و
چه ويژگى هايى دارد؟ مخاطب شناسى يكى
از مهمترين مسايلى است كه در تعليم و تربيت بايد
مدنظر داشت. اگر يك سخنران، هنرمند، معلم و يا نويسنده مخاطب، بيننده
و خواننده خود را نشناسد و نداند مخاطبان او در چه دوره اى از تحول شناختى،
انگيزشى و توانشى قرار دارد، معلوم نيست مطالب او گ هر
قدر هم ارزشمند، دقيق و علمى باشند- مؤثر واقع گردند؛ زيرا
مطالبى كه عرضه مى كند يا در سطح شناختى مخاطبان نيست
و يا تناسبى با نيازهاى آنها ندارد. در نتيجه،
مخاطبان انگيزه اى براى فراگيرى آنها ندارند.
2- بايد الگوها
و روشهاى آموزشى متناسب با مخاطب را شناسايى كرد. از ميان
روشهاى موجود، هر كدام ارتباط شناختى - عاطفى بيشترى
بتواند با جوان برقرار كند كارآمدتر است. به عبارت ديگر، عنصر ارتباط - آن
هم ارتباط دو سويه- مهمترين عامل براى انتقال پيام است.
انتقال پيام بدون ايجاد ارتباط امكان پذير نيست. بنابراين،
براى جذب جوانان به دين اولاً، بايد ويژگيهاى
شخصيتى آنها، اعم از ويژگيهاى جسمانى، اجتماعى،
عاطفى و ذهنى، را بشناسيم؛ ثانياً، از روش يا روشهايى
براى انتقال پيام دين به جوانان استفاده كنيم كه بهتر
بتوانيم با آنها ارتباط برقرار كنيم. اين ارتباط، هم دو سويه
بوده و هم از بار عاطفى بالايى برخوردار است.
ويژگيهاى
بدنى، اجتماعى، عاطفى و ذهنى جوان
جوانان از نظر جسمانى
به بلوغ كامل رسيده اند و همه تواناييهاى جسمانى را
احراز كرده اند، به گونه اى كه احساس قوت و قدرت مى كنند و از لحاظ
اجتماعى دوست دارند شخصيت خود را بروز دهند و به عنوان يك فرد
بزرگسال و مستقل، از جايگاه اجتماعى بالايى برخوردار
باشند. جوانان از بعد عاطفى نيز وضعيت خاصى دارند؛ دوست
دارند عواطف خود را بروز دهند و آماده دريافت عواطف ديگران نيز
هستند. از اين رو، آماده تشكيل زندگى مشتركند و مى خواهند
زندگى مستقلانه خود را تجربه كنند، از دخالت ديگران در زندگى
خود ابراز تنفر مى كنند و از نظر اخلاقى داراى اخلاق «خود پيرو»
هستند؛ يعنى اصولى كه خود پذيرفته اند معيار
رفتارهاى اخلاقى خود قرار مى دهند و از تقليد اخلاق «ديگر
پيرو» اجتناب مى كنند. جوانان در بعد فكرى و ذهنى نيز
به بلوغ رسيده اند؛ مى توانند استدلال كنند، فرضيه بسازند و به
تفكر انتزاعى دست يافته اند. در بعد انگيزشى آن چيزى
آنها را برانگيخته مى كند كه پاسخ به نيازهاى عاطفى
و شناختى آنها باشد.
با توجه به آنچه
درباره ويژگيها و مؤلفه هاى شخصيتى جوانان بيان
شد، به نظر مى رسد، بهترين روش براى جذب جوانان و متمايل
كردن آنها به ارزشهاى دينى، روشى است كه هم عنصر شناخت و
هم عنصر عواطف و هم عنصر انگيزش در آن لحاظ شده باشد، علاوه بر اين،
ارتباط با آنها ارتباطى دو سويه باشد؛ يعنى به آنها اجازه
سؤال كردن، انتقاد و فرصت فكر كردن و انتخاب داده شود و از تحميل، تحقير
و تحكم اجتناب گردد.
از ميان همه
روشهاى موجود، مانند روش خطابه و سخنرانى، تدريس، مشاوره در قالب
بحثهاى آزاد، اما سازمان يافته، به نظر مى رسد روش مشاوره به
سبك «مراجع محور» كارآمدتر و مؤثرتر باشد.
روش مشاوره در قالب
مراجع محورى
در اين روش، از
همان آغاز رابطه دو طرفه است؛ زيرا در اين روش، فرض بر اين است
كه فرد يا افراد براساس نياز، به مشاوره مراجعه مى كنند و اگر
رابطه دو طرفه نباشد، اساساً فرآيند مشاوره تحقق پيدا نمى كند.
در اين روش، تأثيرپذيرى مراجعان بر پايه ايجاد
رابطه همراه با اعتماد استوار است؛ يعنى تا وقتى مراجع به مشاور
خود اعتماد نكند، نيازهاى خويش را مطرح نمى كند و رابطه اى
بين آنها به وجود نمى آيد. از اين رو، در اين روش
محور اصلى خود مراجعه كننده (جوان) است و بحث و گفت و گو توسط خود مراجع
كنترل مى شود. در اين روش «ارزشيابى» به معناى نمره
دادن و نمره گرفتن مطرح نيست. يكى از ويژگيهاى
عمومى اين روش آن است كه مراجع براساس نياز به مشاوره مراجعه مى
كند و يك الزام درونى او را به سوى مشاور سوق مى دهد، نه
الزامات خارجى و تحميلى.
الگوى مشاوره
داراى سه عنصر يا سه ركن است. اين عناصر هر كدام به يكى
از ويژگيها و مؤلفه هاى شخصيتى انسان، به ويژه
جوانان، مربوط مى شود.
1- عنصر عاطفى
اساس شكل گيرى و گفت و گوهاى دينى در قالب مشاوره،
بر ايجاد رابطه عاطفى همراه با اعتماد استوار است. مشاور بايد
بتواند با مراجع خود ارتباط برقرار كند. براى اينكه چنين فضاى
عاطفى به وجود بيايد، او بايد از چهار راهكار استفاده
كند. به عبارت ديگر، ايجاد فضاى عاطفى مبتنى بر
چهار ويژگى است: همدلى، توجه مثبت بدون شرط، صداقت، و گوش دادن
فعال.
الف) همدلى
«همدلى» عبارت است از: توانايى درك تجربه هاى درونى
ديگران و سهيم شدن در آنها. اگر خود را به جاى ديگران
بگذاريم، مى توانيم به دنياى درونى و تجربه
پديدار شناختى آنها راه پيدا كنيم.
ب) پذيرش مثبت بدون
شرط
مشاور براى اينكه بتواند با مراجع خود ارتباط عاطفى برقرار
كند، بايد بدون قيد و شرط به او احترام بگذارد، صرفاً به دليل اينكه
انسان است و از سر نياز به او مراجعه كرده است. اين اصل بر اين
اساس استوار است كه انسان ماهيتى مثبت دارد و اگر بدون قيد و
شرط مورد پذيرش قرار گيرد، او نيز بهتر و راحت تر پيام را
دريافت مى كند و بهتر مى پذيرد و كمتر مقاومت مى
كند. اسلام نيز در مقام هدايت و رساندن پيام دين به
انسانها، به اين اصل توجه دارد. «در پذيرش دين هيچ اجبارى
نيست (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است»(5) يا
در جاى ديگر مى فرمايد: «ما راه را به او نشان داديم
خواه شاكر باشد يا ناسپاس»(6)
ج) صداقت
صداقت يا
درستى به معناى آگاهى از احساسها و انديشه هاى درونى
واقعى خود و توانايى سهيم كردن ديگران در آنهاست.
كسانى كه صداقت دارند، تصنعى يا دفاعى رفتار نمى
كنند. در نتيجه، مخاطبان آنها نيز حالت دفاعى به خود نمى
گيرند و آمادگى پذيرش بيشترى پيدا مى
كنند.
د) گوش دادن فعال
به
معناى انعكاس دادن، تكرار كردن و روشن سازى گفته ها و مقصودهاى
مراجع است. در انعكاس مطالب، مشاور و راهنما همچون آينه اى نگرشهاى
مراجع را به وى نشان مى دهد. گوش دادن فعال در مشاوره نقش مؤثرى
در ايجاد ارتباط عاطفى ميان مشاور و مراجع دارد.
2- عنصر انگيزشى
انگيزش به عوامل موجود در يك فرد (مانند نيازها، اميال و
علايق) اشاره دارد كه رفتار را در جهت يك هدف فعال مى سازند،
نگهدارى مى كنند و سوق مى دهند.
نيازها، اميال
و علايق، كه زيربناى انگيزش در رفتار آدمى هستند،
شامل مجموعه نيازهاى فيزيولوژيكى و روان
شناختى مى شوند. در الگوى مشاوره، اين نيازها و اميال
مورد توجه قرار مى گيرند؛ زيرا بدون توجه به نيازهاى
مراجع، نمى توان او را راهنمايى و هدايت كرد. اين نيازها
از نيازهاى زيستى شروع مى شوند تا نيازهاى
متعالى مانند زيبايى شناختى، كمال طلبى، عشق
و جاودانگى ادامه مى يابند.
3- عنصر شناختى
براى اينكه مشاور بتواند وارد دنياى انديشه ها و
تفكرات مراجع شود، بايد به سطح تحول شناختى مراجع توجه داشته باشد.
عنصر شناختى يعنى اين كه مشاور بايد مطالب خود را
به صورت منطقى و منطبق با سطح تحول شناختى مراجع تنظيم كند. به
عبارت ديگر، مشاوره بايد هم به ميزان آگاهى و هم سطح توان
و استعداد مراجع توجه كند و مشاوره را با توجه به دو نكته مزبور تنظيم نمايد
تا براى مراجع، هم جذاب و هم قابل استفاده باشد.
به نظر مى رسد
بهترين روش براى آموزش آموزه هاى دينى به جوانان،
استفاده از الگوى «مشاوره» است؛ درا ين روش به مسايلى
توجه شده است كه با روحيات نوجوان و جوان با مؤلفه هاى روان شناختى
شخصيت آنها سازگارترند. علاوه بر اين، تجربه عملى هم نشان داده
است كه اين الگو در جوانان بهتر جواب مى دهد و سيره عملى
پيامبر نيز در آموزش دين به مردم، به ويژه جوانان، مؤيد
اين ادعاست. قرآن كريم در ت??صيف شخصيت پيامبر
اكرم(ص) مى فرمايد: «هر آينه شما را پيامبرى از
خودتان آمد كه به رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است، به [هدايت] شما دل
بسته است و به مؤمنان دلسوز و مهربان است»(7)
سيره عملى
پيامبر اين بود كه با مخاطبان خود از طريق همدلى، پذيرش
مثبت بدون شرط، صداقت و گوش دادن فعال، ابتدا ارتباط عاطفى برقرار مى
كرد، سپس معارف دين را برايشان بيان مى نمود. قرآن مى
فرمايد پيامبر از خود شماست؛ يعنى بسيار به شما نزديك
است؛ شما را خوب درك مى كند و اگر رنج كوچكى به شما برسد، براى
او بسيار گران است. اين نهايت همدلى پيامبر(ص) را
نسبت به امت عموماً و نسبت به مردم زمان خودش بخصوص نشان مى دهد. علاوه بر اين،
پيامبر(ص) به همه انسانها احترام مى گذاشت، حتى افرادى كه
از روى جهالت به او توهين مى كردند مورد توجه مثبت بدون شرط آن
حضرت قرار مى گرفتند. تاريخ زندگى پيامبر(ص) سرشار از
رفتارهاى احترام آميز با مردم است.
پيامبر(ص) به عيادت
افرادى مى رفت كه رفتارهاى نامناسبى با او داشتند و اين
پذيرش مثبت بدون شرط بيش از سخنرانى هاى او موجب مى
شد مردم جذب اسلام شوند و زمينه ساز هدايت آنها بود. صداقت در رفتار،
صميميت و دل سوزى پيامبر آن قدر زياد بود كه قرآن مى
فرمايد: پيامبر نه تنها مردم را دوست مى داشت، حتى دل
بسته و مشتاق هدايت آنها بود و براى ايجاد ارتباط عاطفى،
سر تا پا گوش بود. آن حضرت آن قدر در گوش دادن به سخنان مراجعان خود، اهتمام مى
ورزيد كه قرآن كريم از او تعبير به «اذن» (گوش) مى كند.
«او گوش است، شنواى سخن هر كسى است بگو: گوش نيكوست براى
شما»(8)
ويژگى ديگرى
كه الگوى مشاوره را كارآمدتر از ساير الگوها مى كند اين
است كه در اين الگو، مشاور و راهنما وقتى با مراجعه كننده ارتباط عاطفى
عميق برقرار مى كند، زمينه بيان احساسات، نگرشها و نيازها
فراهم مى شود. كار مشاور و راهنما اين است كه وقتى مراجع
احساسات و نيازهاى خود را آشكار كرد، او راه صحيح ارضاى اين
نيازها را به او نشان دهد. نياز به حقيقت طلبى، نياز
به كمال مطلق، نياز به زيبايى، نياز به معنويت
كه در قالب نياز به دين و معارف الهى قابل طرح هستند از جمله نيازهاى
متعالى انسان مى باشند. مشاور در مرحله نخست، بايد او را متوجه
مصداق واقعى نياز به تعالى، كه همان آموزه هاى دينى
است، كند. وقتى مراجعه كننده به اين ميزان از شناخت رسيد
كه معارف الهى عطش معنوى و نيازهاى متعالى انسان را
ارضا مى كند، تنها راه صحيح ارضاى نيازهاى متعالى
خود را از مجراى دين و معارف الهى مى يابد.
در واقع در الگوى
مشاوره به عنصر «انگيزش»، كه بيانگر نيازهاى آدمى
است، توجه مى شود و توجه به نيازها در زمان مناسب، فرايند آموزش
را براى مربى و متربى تسهيل مى كند. مربى دي??ى
نيز بايد اين احساس نياز را در مخاطبان خود ايجاد
كند. پيامبراكرم(ص) در آغاز رسالتش، اولين سخنى كه به مردم
فرمود اين بود: «قولو لا اله الا ا... تفلحوا». فلاح و رستگارى سعادت
طلبى يكى از مهمترين و اصلى ترين گرايشهاى
انسان است. بنابراين، پيامبر بر اين گرايش فطرى بشر
- كه مربوط به بعد انگيزشى مى شود- تأكيد كرد و سپس مردم
را متوجه اين حقيقت ساخت كه توحيد و يكتاپرستى، كه
جوهره دين و اساسى ترين آموزه دينى است، شما را به
اين خواست فطرى و ذاتى مى رساند و به آنها مى
فهماند تنها راه سعادت شما «آموزه هاى دينى» هستند و خود اين
آموزه ها نيز با فطرت و سرشت شما هماهنگ مى باشند. در واقع، پيامبراكرم(ص)
پس از ايجاد ارتباط به عنصر «انگيزشى» در مخاطبان خود توجه كرد
و اين موجب شد مردم فوج فوج به سمت پيامبر بيايند و جالب
اينكه بيشتر افرادى كه به پيامبر ايمان مى
آوردند، جوانان بودند.
در الگوى
مشاوره، علاوه بر توجه به بعد عاطفى جوانان و همچنين به بعد انگيزشى
آنها، به سطح شناختى آنها نيز توجه شده است و اين بيانگر
اين حقيقت است كه مشاور و راهنماى دينى بايد
به دو نكته توجه داشته باشد:
1- توجه به سطح تحول
شناختى مخاطب؛
2- تنظيم آموزه
هاى دينى به گونه اى كه متناسب با توانايى و
سطح فهم مخاطب باشد.
در الگوى
مشاوره، فرض بر اين است كه مخاطب و مراجعان در چه سطحى قرار دارند و
قدرت درك و تجزيه و تحليل آنان در چه سطحى است؟ روان شناسان
رشد، به ويژه كسانى كه در زمينه رشد شناختى تحقيقات
گسترده اى انجام داده اند، مانند پياژه، بر اين باورند كه
جوانان از نظر تحول شناختى، در دوره تفكر انتزاعى و صورى قرار
دارند؛ يعنى در استدلال كردن، فرضيه ساختن، توجه به آينده،
حل مسأله و در نهايت، تجزيه و تحليل مسايل دقيق
هستند، يعنى «به حداكثر كارآيى هوشى رسيده
اند.» در اين الگو، مشاور و راهنما به سطح شناختى مراجعانش توجه دارد
و «آموزه هاى دينى» را متناسب با ميزان فهم و درك آنها
تنظيم مى كند.
وقتى مطالب
متناسب با فهم دانش پژوه و مراجع باشند، فرايند يادگيرى
بهتر تحقق پيدا مى كند و آموزش براى فرد لذتبخش مى شود. پيامبراكرم(ص)
و ساير انبيا(ع) در برخورد با مردم و آشنا كردن آنها با معارف دين،
به بعد شناختى آن توجه داشتند و مطالب را در سطح فهم مخاطبان بيان مى
كردند. پيامبر فرمود: «ما انبيا امر شده ايم كه با مردم در سطح
فهمشان سخن بگوييم»(9)
به نظر مى رسد،
در ميان الگوهاى موجود - تبليغ، تدريس، تربيت و
مشاوره- الگوى «مشاوره» براى آموزش و انتقال آموزه هاى دينى
به جوانان از كارآيى بيشترى برخوردار است؛ چه اينكه
در اين الگو، مشاور و راهنما در مرحله اول، آنچه در الگوى مشاوره مطرح
شد در واقع، بيان اين حقيقت بود كه يكى از بهترين
راهكارهاى آموزش آموزه هاى دينى به جوانان استفاده از
الگوى «مشاوره» است. اما گامهاى بعدى كه بايد برداشته
شوند تا به هدف اصلى مقابله با دين گريزى يا پيش
گيرى از دين گريزى نايل شويم، عبارتند
از:
1- تقويت بعد
شناختى جوانان نسبت به آموزه هاى دينى؛
2- اصلاح يا تغيير
شناختهاى قبلى از دين؛
3- معرفى دين
به عنوان برنامه زندگى؛
4- معرفى دين
به عنوان راه منحصر به فرد براى دست يابى به سعادت واقعى؛
5- معرفى شخصيتهاى
كاملى كه در پرتو آموزه هاى دينى به تكامل واقعى
دست يافته اند؛
6- عملياتى
كردن دين در همه ابعاد زندگى؛
7- معرفى عواملى
كه موجب انحراف مى شوند.
علاوه بر اين،
توجه دادن به نكات ذيل بسيار مفيد است:
الف: تفهيم اين
واقعيت كه معنويت و رابطه با خداوند بايد فقط از طريق عمل
به آموزه هاى دينى باشد و اين رابطه معنوى با
خداوند به روزهاى سخت زندگى محدود نمى شود، بلكه تجلى
كامل ارتباط با خدا در همه فراز و نشيبهاى زندگى قابل مشاهده
است.
ب: براى تقويت
بعد انگيزشى جوانان نسبت به دين، آثار ارزنده دين باورى
را در جنبه هاى فردى و اجتماعى برايشان بازگو كنيم
تا انگيزه بيشترى براى ارتباط با خدا پيدا كنند و دين
را به عنوان گران بهاترين هديه خداوند به انسان تلقى كنند.
ج: آنان را به اين
حقيقت آگاه كنيم كه برخوردارى از معارف دينى مى
تواند بر عوامل بازدارنده اى همچون اضطرابها و استرسهاى زندگى
غلبه نمايد و اطمينان و آرامش را جايگزين آن كند.
د: شيوه هاى
صحيح ارتباط با خدا را با استفاده از معارف ناب دينى و سيره
عملى دين باوران واقعى - يعنى پيشوايان
معصوم(ع)- به آنها ارائه دهيم؛ شيوه هايى كه هم از طريق
عمل و هم از راه عشق مى توانند جوان را به حقيقت مطلق واصل نمايند.
ه: به جوانان يادآور
شويم كه بهره گيرى از آموزه هاى دينى به آدمى
شخصيت، اعتماد به نفس و عزت نفس مى دهد و همه رفتارهاى او را در
جهت صحيح هدايت مى كند و جوان در پرتو چنين هدايتى
قادر خواهد بود ديگران را جذب خود كند و به روابط اجتماعى خود تعالى
بخشد و يك زندگى اجتماعى موفق را پايه ريزى
كند.
و: به جوانان گوشزد كنيم
كه مطالعه زندگينامه بزرگان دين و سيره اولياى خدا
بهترين الگوهاى عملى را به آنها نشان مى دهد و با الگو
قرار دادن آنها بهترين شيوه هاى تقرب به خدا و حضور در محضر
دوست را براى آنها فراهم مى نمايد.
1- هود آيه 29
2- محمد محمدى رى شهرى، ميزان
الحكمه، ج 2 ص 152
3- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 232
4- مجلسى، همان، ج 103، ص 219
5- بقره، آيه 256
6- انسان، آيه 3
7- توبه، آيه 128
8- توبه، آيه 68
9- مجلسى، همان، ج 1، ص
منبع: روزنامه قدس