روابط دختر و پسر در قرآن - روابط دختر و پسر در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روابط دختر و پسر در قرآن - نسخه متنی

مرتضى دانشمند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید















روابط دختر و پسر در قرآن




(خَلوَت
گزيني)




مرتضى دانشمند



منظور
از «خلوت گزيني» آن است كه زن و مرد نامحرم در جايى باشند
كه كس ديگرى جز آن دو آنجا نباشد و كس ديگرى هم نتواند در
آن مكان وارد شود.(1)





آيا
اين نوع ارتباط (خلوت كردن) در جايى از قرآن مورد بحث قرار
گرفته است؟ در كدام سوره، كدام آيه و آيا حد و مرز آن و جزئيات
آن نيز آمده است؟





باز
به قرآن باز گرديم: اين بار(و در اين ديدار قرآني)
با دختر پاكدامنى روبرو هستيم كه در اولين بهارهاى
نوجوانى گام گذاشته است و در جامعه‌اى كه غالب دختران و پسرانش
رويكردى به زمزمه‌هاى عاشقانه و عارفانه ندارند، او خود را
تشنهٔ سوز و گداز و راز ونياز مي‌بيند. به دنبال
راهى مي‌گردد تا با محبوب خويش نجوا كند. احساس مي‌كند
بايد تنها باشد. جايى برود كه هيچكس او را نبيند؛
حتى نزديكانش. از زبان قرآن بشنويم: «واذكُر فِى الكِتابِ
مريمَ إذ انتبذت مِن أَهلها مكاناً شرقياً. فاتخذت مِن دونِهِم
حجاباً؛ در اين كتاب(قرآن) از مريم ياد كن، آن دم كه از خاندان
خود كناره گرفت و در ناحيهٔ شرقي(تابشگاه خورشيد) استقرار
يافت و در مقابل(خود) و آنان پرده‌اى آويخت».





مريم
سيزده ساله به راز و نياز نشست مدتى به ابديت چشم دوخت و
با محبوب خويش نجوا كرد، امّا ناگهان حضور كسى ترنم خوش او را بر هم
زد. صداى پايى شنيد؛ نرم و سبكبال. به روبرو نگاه كرد.
نگاهش به جوانى افتاد، جوانى زيبا.



«…فَأَرسَلنا
إليها روحَنا فتمثّل لها بشراً سوياً؛



ما
جبرييل را نزد او فرستاديم، (جبرييل) چون
آدمى معتدل(راست قامت) بر او ظاهر شد».



مريم،
دچار دهشت شد. جوان كه بود؟ از كجا آمده و چرا به سراپردهٔ او پا گذاشته
بود؟ او كه همهٔ درها را بسته و پرده را آويخته بود؟!



 قالت:
إنّى أعوذ بالرحمن منكَ إن كنت تقيّاً؛





(مريم)
گفت: من از تو ـ‌اگر پرهيزگار باشي‌ـ به خداى رحمان پناه
مي‌برم(سوره مريم، آيات16 تا‌18). كنايه از اينكه
اگر تو مرد مؤمن و پرهيزگارى باشى نبايد به خلوت‌سراى
من پا بگذاري. به جملهٔ «إن كنتَ تقياً» دقت كنيم؛ دقّت
در اين عبارت اين نكته ظريف را مي‌آموزد كه تقوا و
پرهيزكاري، بستر و زمينه‌اى است كه در آن، هيچگاه
ميوهٔ خلوت‌گزينى نمي‌رويد و اگر
روييد از چنين ميوه و ثمره‌اى بايد به
خداى رحمان پناه برد. «قالت إنّى اعوذ بالرحمن؛ گفت: پناه مي‌برم
به خداى رحمان». شايد رمز تعبير به «رحمان» (از ميان
هزاران صفتى كه خدا دارد) آن باشد كه خلوت‌گزينى زن و مرد
نامحرم در يك مكان ـ‌كه كس ديگرى نتواند در آن مكان راه
يابد داراى آفات و شرورى است كه در صورت ابتلا شدن، بايد
تنها با توسل به رحمانيت خدا آنها را جبران كرد.





همين
نكته در سورهٔ يوسف با زبانى ديگر و از زبان يوسف
بازگو شده است. هنگامى كه يوسف از دام‌هاى متعددى كه
زليخا بر سر راه عفاف و تقواى او گسترده بود، رهايى
يافت باز هم خود را تبرئه شده نمي‌دانست و شيطان نفس را همواره
در كمين مي‌ديد. مگر آنكه خدايش به او رحم كند. «وَ ما
أُبرّئ نَفسى إنَّ النّفس لَأَمّارة بالسّوء إلّا ما رَحِمَ رَبّي؛
(يوسف گفت:) من خود را تبرئه نمي‌كنم كه نفس انسانى
پيوسته به بديها فرمان مي‌دهد، مگر آن كه پروردگارم رحم
كند».(سوره يوسف، آيه52) در اينجا نيز يوسف
براى رها شدن از دام خلوتى كه زليخا برايش گسترده است از
رحمانيت خدا مدد مي‌گيرد.





يكى
از مفسران در توضيح آيات سوره مريم مي‌گويد:
اين(دختر) همان بانوى پاكى است كه وقتى مردى ناگهان
پا در خلوت‌سراى او مي‌گذارد، بر خود مي‌لرزد و به وحشت
مي‌افتد و به خدا پناه مي‌برد.(2) در سايهٔ اين
آموزش‌هاى آسماني، تكليف بسيارى از انواع ارتباطات
در زندگى روزمره دختران و پسران و زنان و مردان روشن مي‌گردد. مثلاً
آيا يك پزشك مي‌تواند با بيمار خود از جنس مخالف خلوت
كند؟ آيا مدير يك شركت مي‌تواند با منشى خود ساعت‌هاى
طولانى پشت درهاى بسته به تنهايى به تبادل و مشاوره
بپردازد؟ آيا رياست دانشكده و يا استاد دانشگاه حق دارد با
دانشجوى خود از جنس مخالف خلوت كند؟ البته صورت مسأله در همهٔ
اين موارد آنجايى است كه اين خلوت كردن و سخن گفتن؛
پيرامون مسايل علمي، تخصصى و كارى باشد وگرنه علاوه
بر حرمت خلوت گزيني، قلمروهاى ديگر حرام را نيز در
بر مي‌گيرد. آيا دختر و پسر نامحرم مي‌توانند بطور هم‌زمان
در يك آسانسور سوار شده از طبقه‌اى به طبقهٔ ديگر همراه و
هم‌نفس باشند؟!





پاسخ
همهٔ اين پرسش‌ها را از همان دو شرطى كه در تعريف خلوت‌گزينى
آمد مي‌توان دريافت كرد. توضيح آنكه در همهٔ اين
موارد اگر شرايط به گونه‌اى باشد كه كسى جز آن دو در آن مكان
نباشد و امكان ورود شخص ديگرى عملاً ممكن نباشد، ماندن آنها در آن
مكان، مقبول و مرضيّ نظر شارع نخواهد بود.





اينها
درس‌هايى است كه در اين ديدار، از بارش آيات
الهى در سورهٔ مريم فرا‌مي‌گيريم.





دوست
دارم در اينجا سؤالى را مطرح كنم و به همهٔ جوانانى كه با
ذهنى باز و فكرى ژرف به قرآن روى مي‌آورند ـ‌و
داروهاى دردهاى فردى و اجتماعى خويش را از كوثر
قرآن مي‌جويند(3)‌ـ تقديم كنم: آيا دختران و پسران معاصر
حضرت مريم(س) ماهيتى غير از جوانان معاصر ما داشته‌اند؟
آيا الگويى كه قرآن از اين بانوى پاك ـ‌در
سورهٔ‌مريم‌ـ فراروى ما مي‌گذارد، با پيشرفت زمان و
تحول تاريخ كهنه مي‌شود؟ آيا پيشرفت‌هاى شگفت‌انگيز
دوران صنعتى و فراصنعتى و عصر ارتباطات و دهكدهٔ جهانى
توانسته است ماهيت دختران و پسران و نهاد و فطرت و غريزهٔ زنان
و مردان را بگونه‌اى متحول كند كه ديگر تحت جاذبهٔ هيچ
غريزه‌اى قرار نگيرند و مسألهٔ ارتباط دختر و پسر خود به
خود حل شده باشد؟





اين
گفتار را با پندى از شيطان به پايان مي‌بريم كه
هيچگاه دست از اغواگرى و فريبكارى مردان راه برنمي‌دارد،
چه رسد به ما كه هنوز در آغاز راهيم. قال ابليس لموسي(ع):




لاتخل
بامرأة لاتحلّ لك فانّه لايخلو رَجُل بامرأةٍ لاتحلّ له الّا كنتُ صاحبه دون
اصحابي؛



ابليس
به موسي(ع) گفت:





هيچگاه
با زنى كه محرم تو نيست خلوت مكن، زيرا هيچ مردى با
زن نامحرم خلوت نمي‌كند مگر آن كه من (خودم كه ابليس هستم و نه دوستان
ديگرم) دوست و مصاحب آن دو خواهم بود.(4)







1.
احكام روابط زن و مرد، سيدمسعود معصومي، ص117.



2.
فى ظلال القرآن، ج 5، ص 430.



3.
قال علي(ع): يستثيرون به دواءَ دائهم. داروى
دردهايشان را از قرآن مي‌خواهند. نهج‌البلاغه، خطبهٔ
متقين.



4.
سفينة‌البحار، مادهٔ «خلو».






/ 1