اعتياد
تنها در صورتى مى توانيد عادتى را تغيير
دهيد که براى اين کار انگيزه کافى داشته باشيد.
بايد دقيقاً بدانيد که آيا به اين کار راغب هستيد
يا نيستيد. نه تنها بايد براى شکستن عادت انگيزه
داشته باشيد، بلکه بايد در کارتان ابرام و پافشارى کنيد.
اقدام شماره 1: تصميم بگيريد که
تغيير کنيد
يکى از بارزترين علل ناتوانى در برخورد با عادت
هاى بد دو دل بودن و مصمّم نبودن است، براى اين که مصمّم تر شويد،
به اشکالات و زيان هاى عادتى که مى خواهيد آن را تغيير
بدهيد فکر کنيد. به اين فکر کنيد که تغيير
دادن اين عادت براى شما چه سودى در بر دارد.
عادت مورد اشاره را دقيقاً در ذهن خود مجسم سازيد و بعد از
خود بپرسيد که اين چه اشکالى دارد؟ اشکالات آن درکوتاه مدت و در
بلند مدت براى من کدام است؟ و يا تصور کنيد شخص ديگرى
کار شما را انجام مى دهد. به اين فکر کنيد که اين کار براى
آن ها چه زيانى در بر دارد. آيا مشکلات آن ها دامنگير شما
هم مى شود؟ بدترين نتيجه اى که ممکن است تحت تأثير
اين عادت نصيب شما شود کدامست؟ جزئيات آن را براى خود شرح
دهيد. و سرانجام از خود سوال کنيد «چرا بايد زحمت توقف اين
عادت را به خودم بدهم؟» فهرستى از دلايلى که بايد اين
عادت را متوقف سازيد تهيه کنيد و آن را در جايى
قرار دهيد که به راحتى در معرض ديد باشد.
از آن جهت به اهميت دانستن اين که چرا مى خواهيد
عادت خود را بشکنيد تاکيد مى ورزيم زيرا اين
مهم ترين قدمى است که مى توانيد برداريد. بدون آن
شکست مى خوريد. حتى تنها به کمک همين روشن بودن موضوع مى
توانيد بر عادت بد خود غلبه کنيد. گرى، به درمانگاه روانپزشکى
مراجعه کرد. مشکل اين بود که هر کارى را چند بار وارسى مى
کرد. مثلاً به محض اين که از خانه اش بيرون مى آمد، دوباره به
آپارتمان بر مى گشت تا مطمئن شود که اجاق گاز را خاموش کرده است. به محض اين
که وارد دفتر کارش مى شد به سراغ اتومبيلش بر مى گشت تا بداند
درهاى آن را قفل کرده باشد. گرى در واقع از وسواس رنج مى برد.
از گرى خواستيم به شش پرسشى که قبلاً به آن اشاره کرديم
جواب بدهد و به تصميمى مشخص و قاطع برسد. او به کمک بيشترى
احتياج نداشت. براى او همين اندازه کافى بود که بداند نمى
خواهد برده از نو وارسى کردن بشود. او عادت خود را خيلى زود از
ميان برداشت.
اقدام شماره 2: از آموزش آگاهى استفاده کنيد
از آن جايى که اين عادت حالت خود به خودى دارد،
ممکن است متوجه نشويد که چه زمانى آن را انجام مى دهيد،
ممکن است دقيقاً ندانيد که چه مى کنيد. بنابر اين
براى متوقف ساختن آن بايد از آن آگاه شويد. اگر اين گونه
باشد، بايد عادت را به خوبى مطالعه کنيد. براى اين
کار بايد آن را ابتدا توصيف و بعد زير نظر بگيريد.
توصيف عادت
جزئيات کار را بايد از ابتدا تا انتها بدانيد.
اگر ناخن هايتان را مى جويد، ببينيد تنها ناخن هايتان
را مى جويد يا همه انگشتانتان را مى جويد. چه عاملى
سبب مى شود که دستتان را به طرف دهانتان ببريد؟ از کدام دندانتان
استفاده مى کنيد؟ با ناخن هاى جويده و کنده شده چه مى
کنيد؟ از کدام سمت ناخن تان شروع مى کنيد؟ ممکن است بد نباشد
اگر در اين خصوص از کسى کمک بگيريد.
زير نظر گرفتن عادت
بهترين راه براى زير نظر
گرفتن عادت يادداشت بردارى است. در ادامه مطلب برگه نمونه اى در
همين خصوص تهيه کرده ايم که ملاحظه مى کنيد. با
استفاده از اين برگه به سه سوال زير جواب بدهيد:
1. در يک فاصله زمانى مشخص مثلاً در مدت يک هفته، يک
روز، يا يک ساعت، اين حادثه چند بار اتفاق مى افتد؟
2. عادت در چه زمانى اتفاق مى افتد؟
3. وقتى اين کار را مى کنيد چه اتفاقى در
جريان است؟
برگه ثبت جويدن ناخن
کى؟ چند نوبت موقعيت احساسات
12 اوت
7:30 صبح 3 در انتظار جوش آمدن آب خواب آلوده
8:45 1 در دل ترافيک نگران، دير کردن، عصبانى از خودم
10:30 2 زمان صرف قهوه ـ تنها مکدّر
2:15 5 يا 6 انتظار براى ديدن رئيس نگران از اين
که متوجه دير آمدن من شده باشد
4:25 1 فراگيرى شغل جديد علاقه مند ـ تمرکز کردن
6:00 5 در حال تماشاى تلويزيون بدون احساسى خاص
11:00ـ9:00 / 12 در کافه تريا ـ ملاقات با دوستم خجالت زده، نمى
دانم چه حرفى بايد بزنم.
برگه ثبت شده را مطالعه کنيد: با ثبت اجراى عادت مى
توانيد عوامل مؤثر در ايجاد آن را مطالعه کنيد. بنابر اين
بعد از حدود يک هفته برگه هاى ثبت شده را مطالعه کنيد. ببينيد
چند بار اين عادت را انجام داديد. در چه مواقعى بود. در چه موقعيتى
قرار داشتيد.
نکته مهم: ممکن است زير نظر گرفتن خود سببى باشد تا شکل و
تناوب بروز عادت تغيير پيدا کند. علتش اين است که حالا
شما آگاهانه تر از گذشته رفتار مى کنيد. در اين شرايط
ممکن است عادت را تکرار نکنيد. در اين صورت بدانيد که ممکن است
برگه ثبتى شما اندازه واقعى رفتارتان را نشان ندهد.
اقدام شماره 3: راه کارهايى براى
متوقف ساختن عادت طراحى کنيد
حالا در موقعيتى هستيد که با استفاده از اقدام شماره 1
و 2 عادت خود را بشکنيد.
خودتان را آماده کنيد. براى اين که کارى صورت دهيد
بايد به تکرار به خودتان بگوييد که مى خواهيد اين
عادت را بشکنيد. فهرستى از دلايل را با خود نگه داريد و
دست کم همه روزه به آن نگاه کنيد. در صورت لزوم مى توانيد بيشتر
به فهرست نگاه کنيد.
نظامى براى هشدار به موقع پيدا نماييد. براى
درمان به موقع عادت و براى اين که هنوز اين عادت شروع نشده آن
را از ميان برداريد. بايد هوشيار و گوش به زنگ باشيد
و در صورت لزوم اقدامات به موقع انجام دهيد. ببينيد که در چه
مواقعى دچار اين عادت بد مى شويد. به اين فکر کنيد
که چه مى کنيد. براى مثال فرض کنيد که وقتى تلفنى
حرف مى زنيد موى سرتان را با دست ديگرتان مى کشيد.
زنگ هشدار شما بايد وقتى به طرف تلفن مى رويد و زمانى
که دست چپتان را بلند مى کنيد به صدا در آيد. اگر به محض آن که
نظريات شما مورد سوال قرار مى گيرد عصبانى مى شويد،
هر لحظه که با منتقد و پرسش کننده اى رو به رو شديد بايد متوجه
باشيد.
براى متوقف ساختن عادتتان از راهکارى استفاده کنيد. اگر
متوجه شديد که عادت مورد اشاره را انجام مى دهيد، براى اين
که کارى صورت دهيد هرگز دير نشده است. درست در همان لحظه که
متوجه مى شويد دست از آن بکشيد. مى توانيد به خود
دستور «توقف» بدهيد. مى توانيد کلمه «توقف» را جايى
بنويسيد و آن را در برابر چشمانتان قرار دهيد.
حمايت ديگران را فهرست کنيد. بدانيد که براى
ترک کردن عادتتان ديگران مى توانند به شما کمک کنند. مى توانند
وقتى عادت مورد اشاره به سر وقت شما مى آيد موضوع را به شما
اطلاع دهند. البته اگر کسى به شما غرولند کند، کمکى به شما نکرده است.
از اين رو اگر به کمک کسى احتياج داريد بايد دقيقاً
به او بگوييد که چه مى خواهيد و از او چه انتظارى
داريد. از آن ها بخواهيد که اين فصل از کتاب را بخوانند.
نظارت را فراموش نکنيد. هم چنان برگه هاى نظارت و وارسى
را تکميل کنيد تا بدانيد هر چند مدت يک بار رفتار غير
ارادى خود را تکرار مى کنيد.
در ازاى موفقيت هايى که به دست مى آوريد
به خودتان پاداش بدهيد. براى کاستن از ميزان عادتتان براى
خود هدف هايى در نظر بگيريد و بعد هرگاه به اين هدف
رسيديد به خودتان جايزه بدهيد.
نکته ديگر. در مواقعى وقتى اشخاص سعى مى
کنند عادتى را بشکنند، به نظر مى رسد که وضع قبل از آن که بهتر شود وخيم
تر مى گردد. در واقع از آن رو که به موضوع فکر مى کنيد انديشه
مربوط به عادت در شما تقويت مى شود و با احتمال بيشترى آن
کار را انجام مى دهيد. در ضمن ممکن است تحت تأثير مشغله ذهنى
که پيدا مى کنيد تنش زده شويد. اما اين مرحله اغلب
عمر کوتاه دارد، از اين رو مأيوس نشويد و دست از تلاش بر نداريد.
اقدام شماره 4: جاى عادت را با رفتارى ديگر
عوض کنيد
اغلب اشخاص وقتى مى خواهند عادتى را از سر خود بدر کنند
رفتارى اضطرارگونه پيدا مى کنند. مقاومت کردن در اين خصوص
هم دشوار است مگر آن که به جاى آن کار ديگرى را جايگزين
بکنيد و چه بهتر که اين رفتار جديد با همان نقطه بدن در رابطه
باشد. حتى بهتر است عضلات مشابهى درگير شوند. اگر اين
عادت دست هاى شما را شامل مى شود، مثلاً مانند موردى که موهايتان
را مى کشيد، سعى کنيد که آن ها را به شکل ديگرى
به کار بگيريد.
اگر به هنگام نگرانى?? تنش يا ملالت و کسالت اين عادت به
سر وقت شما مى آيد لازم است فکرى به حال اين احساسات
ناخوشايند بکنيد. چه عاملى است که شما را تنش زده مى کند،
چه عاملى است که شما را مکدّر مى سازد؟ چه مى توانيد بکنيد
تا به احساس بهترى برسيد؟
اقدام شماره 5: مداومت به خرج دهيد و به پيشرفت
هاى خود توجه داشته باشيد
مهم است وقتى مى خواهيد عادتى را از ميان
برداريد مداومت به خرج دهيد. اگر يک هفته تلاش کنيد و
هفته بعدى را به خود استراحت بدهيد، کارى صورت نمى دهيد.
به زيان خود کار مى کنيد.
اقدام شماره 6: مراقب لغزش ها باشيد
اشکال عادت ها اين است که حالت خود به خودى دارند و معنايش
اين است که اگر به طور کامل از ميان برداشته نشوند ممکن است باز
گردند. ممکن است تلاش کنيد و ببينيد که عادت شما برطرف شده است
و بعد به اين نتيجه برسيد که عادت از نو برگشته است. اما بدانيد
اگر يک بار موفق شديد، امکان آن وجود دارد که دوباره موفق شويد
و اين بار موفقيت ساده تر است. بد نيست اگر بدانيد چه
اتفاقى افتاد که عادت بد دوباره بازگشت. در موقعيت هاى بعدى
مى توانيد به اين موضوع توجه داشته باشيد و کارى
نکنيد که ناراحتى شما باز گردد.
رو به رو شدن با نگرانى هاى مقاوم و پايا
بعضى از نگرانى ها پايا و ادامه دار هستند و به رغم همه
تلاشى که مى کنيد در زندگى شما باقى مى
مانند. البته بعضى از مسائل و نگرانى ها واقعى هستند. براى
برخورد با اين نگرانى ها مى توانيد به دو روش زير
اقدام کنيد.
راه کارهاى دست کشيدن از نگرانى
ها
نگرانى ها را به عمل تبديل کنيد. دو چيز است که
نگرانى درباره آن ها بى مورد است: يکى حوادثى که
براى برخورد با آن ها کارى از شما ساخته نيست و ديگرى
حوادثى که مى توانيد براى جلوگيرى از آن ها
کارى صورت دهيد. اين روشى مناسب براى رو به رو شدن
با نگرانى هاست. اما اگر نگرانى سبب شود که دست به کار شويد و
کارى صورت دهيد، مفيد است. تحت تأثير نگرانى مى
توانيد بسيارى از مسائل ناراحت کننده را حل و فصل کنيد.
اما براى حل و فصل مسائل زندگى نيازى به نگرانى نيست.
اگر کارى نتوان صورت داد، در اين صورت به قول ديل کارنگى:
با امر اجتناب ناپذير همکارى کنيد.
درخت تصميم گيرى درباره نگرانى
درخت تصميم گيرى درباره نگرانى روش با ساختار براى
حل مسئله نگرانى است. بايد از خود چند سوال بکنيد تا از شدت
نگرانى بکاهيد. شکل 1ـ16 اين موضوع را به نمايش گذاشته
است. سه سوال است که بايد از خود بپرسيد. اولين سوال اين
است: «از چه نگران هستم؟» اين سوال نوع نگرانى شما را مشخص مى
کند. وقتى نگرانى تان مشخص شد. دومين سوال را از خود بپرسيد:
«آيا در اين مورد کارى از من ساخته است؟» جوابى صادقانه مى
تواند «نه» باشد. اگر جواب نه باشد، جايى براى نگرانى
وجود ندارد. با امر اجتناب ناپذير همکارى کنيد. حواستان را از اين
نگرانى دور کنيد. اما اگر بتوانيد در مورد نگرانى کارى
صورت دهيد، به امکاناتى که داريد فکر کنيد ـ در صورت لزوم
فهرستى تهيه کنيد از کارهايى که مى توانيد
انجام دهيد. حالا به سوال سوم مى رسيم: «آيا کارى
هست که همين حالا بتوانم بکنم؟»
سؤال 1: از چه
نگران هستم؟
سؤال 2: آيا
براى رفع آن کارى از من ساخته است؟
بله نه
روى کارهايى که مى توانيد بکنيد فکر
کنيد. از نگرانى دست بکشيد حواستان را از آن پرت کنيد.
در صورت امکان فهرستى تهيه کنيد.
سوال 3: آيا کارى هست که همين حالا بتوانم بکنم؟
نه بله، مى توانم بکنم.
برنامه بريزيد چه مى توانيد
بکنيد وکى مى توانيد اين کار
را انجام دهيد.
پس همين حالا انجام دهيد.
دست از نگرانى
بکشيد و حواستان
را از آن پرت کنيد.
دست از نگرانى
بکشيد و حواستان را
از آن پرت کنيد.
حالا مى دانيد که مى توانيد نگرانى را کنار
بگذاريد.
هست که بتوانيد همين حالا بکنيد، اين کار را
انجام دهيد. اگر کارى نيست که در حال حاضر بتوانيد انجام
بدهيد، براى اقدام بعدى خود برنامه اى بريزيد.
نگرانى را از ذهن خود بيرون بريزيد. ذهن انسان
ظرفيت محدودى دارد. شما در هر لحظه مى توانيد به يک
موضوع بپردازيد. سرتان را به کارى گرم کنيد، ذهنتان را فعال نگه
داريد تا فرصتى براى نگرانى باقى نماند. البته توجه
گهگاه جا به جا مى شود و اگر اين اتفاق افتاد، لازم است که ذهنتان را
دوباره سر جاى اول آن بازگردانيد. اما هر چه ذهنتان شلوغ تر باشد، اين
کار به سادگى بيشترى صورت مى گيرد. در زمينه
منحرف کردن حواس در فصل هاى آينده بيشتر بحث کرده ايم.
با اين حال، دقت کنيد که منحرف کردن حواس جاى انديشيدن
به مسائل و مشکلات را نگيريد. آنجلا، نگران از انجام ندادن بعضى
از کارهاش به منزل آمد. براى اين که سرش را به کارى گرم کرده
باشد شروع به آشپزى کرد. اين کار دقايقى حال او را بهتر
کرد اما کمى ديرتر نگرانى ها به سراغش آمدند به طورى که
خوابش را مختل کردند. از اين رو کمى ديرتر از خودش سوال کرد:
«من از چه نگران هستم؟» نگرانى او از اين بود که مى ترسيد
چيز مهمى را از دست بدهد. از اين رو همه کارهايى را
که بايد انجام مى داد فهرست کرد. وقتى فهرست تکميل تر شد،
آنجلا احساس کرد که کلافه شده است. آنجلا به اين نتيجه رسيد که
مسئله مهمى هست که بايد حل کند. از اين رو تصميم گرفت که
با مديرش صحبت کند و درباره رفع آن به نتيجه برسد.
نگرانى را از شب هاى خود دور کنيد. نگرانى بيشتر
زمانى به سر وقت شما مى آيد که بى دفاع تر از هميشه
هستيد. از جمله مى توان به دل شب ها اشاره کرد. اگر يک زمان
وجود داشته باشد که نبايد نگران شويد، اين زمان همانا دل شب است
که نگرانى از حد و اندازه خود خارج مى شود و نمى توان به درستى
و به اندازه با آن رو به رو شد. به محض آن که يک نگرانى در دل شب به
سراغتان مى آيد، به خود بگوييد: «وقت نگرانى نيست.»
انگار نگرانى راغب است که شب هنگام به سر وقتتان بيايد و اجازه
ندهد که خواب به چشمان شما راه يابد. نگرانى را به درون خود راه ندهيد.
مى توانيد نگرانى را آموزش بدهيد که از اتاق خواب شما بيرون
بماند. در اين زمينه خاص محکم و مصر باقى بمانيد. مى
توانيد بر دورى گزيدن از نگرانى صحنه خوشايندى
را در ذهن خود تصوير کنيد. در ادامه مطالب کتاب درباره قرار گرفتن در
حالت آرميدگى بحث کرده ايم.
محبوس کردن نگرانى ها
تصور کنيد که همه نگرانى هايتان
را يکى يکى در جعبه اى محبوس مى کنيد و
در جعبه را مى بنديد، و يا آن ها را از درخت آويزان مى
کنيد تا باد آن ها را با خود ببرد. اگر نخواستيد، نگرانى ها را
به جريان آب رودخانه بسپاريد و يا آن ها را در آتش بيندازيد
تا دود شوند و به هوا روند. اگر نگران باشيد ممکن است موضوع مهمّى را
فراموش کنيد. نگرانى را روى کاغذ يادداشت کنيد. آن
را از سرتان بيرون کنيد و روى کاغذ بنويسيد، جايى
که از بين نرود و هر زمان که خواستيد آن را پيدا کنيد.
ديوارى به دور نگرانى هاى خود بکشيد. اگر
در محاصره نگرانى ها هستيد، روزى نيم ساعت را صرف نگران
شدن بکنيد. و اگر در مواقع ديگر نگران شديد، نگرانى را به
«زمان نگرانى» موکول کنيد. به کارى که مى کنيد دقيق
شويد، به حوادثى که در پيرامونتان اتفاق مى افتد توجه کنيد.
وقتى «زمان نگرانى» فرا مى رسد، هر نگرانى را موضوعى
براى حل و فصل کردن در نظر بگيريد. اين راهکار به دو شکل
با نگرانى برخورد مى کند: ديوارى به دور نگرانى مى
کشد و مانع از اشاعه آن مى شود، و از نگرانى چيزى سازنده
تر مى سازد.
کارى را که مى توانيد انجام دهيد.
اجازه ندهيد که نامطمئنى شما را فلج کند. اگر کارى هست
که مى توانيد بکنيد، آن کار را انجام دهيد. وقتى
کارى را که مى توانيد انجام دهيد انجام داديد،
مثلاً فرم هاى مخصوص را تکميل کرديد و يا مشکل تان را با يکى
از دوستانتان در ميان گذاشتيد، اسير اين وسوسه نشويد
که کار ديگرى صورت دهيد. بپذيريد که کار را که مى
توانستيد انجام داديد. به خودتان و به واکنشتان به نامطمئنى فکر
کنيد. لحظه اى صبر کنيد و به اين بينديشيد:
آيا کارى را که لازم بوده است و از عهده انجام دادنش بر مى آمده
ايد انجام داده ايد؟
با واکنش هاى خود در قبال نامطمئنى رو به رو شويد.
از جمله برخى واکنش ها مى توان به نگرانى، اضطراب،
اختلال در خواب، پيدا کردن مشغله ذهنى، دشوارى در تمرکز کردن و
دنبال تضمين هاى دوباره گشتن اشاره کرد. در واکنش به نامطمئنى
هر کس به شکلى عمل مى کند. بنابر اين واکنش هاى شما هم
بستگى به شما دارند و هم با موقعيتى در رابطه اند که درباره اش
مطمئن نيستيد.
نامطمئنى را شناسايى کنيد. نامطمئنى احساس
ناخوشايندى است که مى تواند روى زندگى روزانه شما
تأثير بگذارد. از اين رو ارزش آن را دارد که با مشکل رو به رو شويم.
مسئله را محدود کنيد. به آنچه درباره شان اطمينان داريد
فکر کنيد. رفتن به سر کار، صرف کردن غذا در ساعت معين مى تواند
سنگ هاى زير بناى اطمينان اوليه باشند . مى
توانيد به منابع مهم حمايت از خودتان نظير موسيقى و
دوستانتان پناه ببريد.
زندگيتان را طبيعى کنيد. تا حدّ امکان به کارهايى
که معمولاً انجام مى دهيد ادامه دهيد. به خصوص اگر نگران شخص ديگرى
هستيد اين به شما کمک مى کند.
در حدّ منطقى خود خواه باشيد. از خودتان پذيرايى
کنيد. وقتى به مشکلى برخورد مى کنيد مراقب حال خود
باشيد.
فعاليت هايى که معمولاً از آن لذت مى بريد
رها نسازيد. تفريحات، استراحت ها، قرار گرفتن در شرايط آرميدگى،
وقتى با يک نامطمئنى رو به رو هستيد به شما کمک مى
کنند. ممکن است از شدت خستگى و يا ناراحتى نخواهيد که اين
کارها را انجام دهيد. اما انجام ندادن کارهاى لذت بخشى که قبلاً
انجام مى داديد، از کارايى شما مى کاهد و بر شدت
نگرانى هايتان مى افزايد. پرداختن به کارهاى لذت
بخش مى تواند حواس شما را از نگرانى و اضطراب پرت کند.
با شخص ديگرى درباره مسئله تان حرف بزنيد. اغلب اشخاص
اگر مسئله را در محدوده خود نگه دارند، و درباره آن با کسى صحبت نکنند،
احساس بدترى پيدا مى کنند. سعى کنيد ميان حفظ
کردن مسئله در محدوده خود و در ميان گذاشتن آن با ديگران تعادلى
ايجاد کنيد. وقتى احساسات خود را بروز مى دهيد ديگران
را در موقعيتى قرار مى دهيد که به شما کمک کنند.
مسئله را در حد واندازه خود نگه داريد. ممکن است به راحتى فرض
را بر اين بگذاريد که بدترين حادثه ممکنه اتفاق خواهد افتاد. هر
چند به اتفاق افتادن حوادث ناخوشايند بيشتر فکر کنيد، احتمال
وقوع آن ها بيشتر مى شود و پيدا کردن راه حل براى برخورد
با آن ها دشوارتر مى گردد. از اين رو به اين فکر کنيد که
بدترين حادثه اتفاق نيفتاده است. احساس مى کنيد که در سينه
تان يک قلمبگى ايجاد شده و بلافاصله فرض را بر اين مى
گذاريد که در اثر ابتلاى به سرطان فوت خواهيد کرد. و اين
درحالى است که اکثر قلمبگى ها سرطان نيستند. از آن گذشته بسيارى
از سرطان ها را مى توان درمان کرد.
ذهن خود را با موضوعات ديگر درگير کنيد. پرت کردن حواس
راهکارى بسيار مناسب است، مشروط بر آن که اين تنها راهکارى
نباشد که شما از آن استفاده مى کنيد. اگر پيوسته حواستان را به
موضوعات ديگر بدهيد و به مسائل خود توجه نکنيد، بعداً رو به رو
شدن با مسئله برايتان دشوارتر مى شود.
از شدت فشار بکاهيد. زندگى کردن با نامطمئنى ها انسان
را خسته مى کند. زندگى کردن با نامطمئنى ها منابع شما را تحليل
مى برد. از اين رو وقتى با اين مشکل رو به رو هستيد
از قبول تعهدات جديد خوددارى ورزيد.
بپرسيد: «چه نتايج مطلوبى مى تواند براى من
وجود داشته باشد؟» نامطمئنى انسان را بى قرار مى کند. اما اشخاص
مى توانند با روش هاى خلاق و با فراهم آوردن مهارت هاى جديد
و يا با غلبه بر اضطراب هاى کهنه، از شرايط به سود خود استفاده
کنند.
کمک گرفتن از ديگران
وقتى نگران و مشوش هستيد، ديگران منابع مناسبى
هستند که مى توانند به شما کمک کنند. مى توانند از شما سوالاتى
بپرسند که در اثر آن به منبع اضطراب و گرفتارى خود پى ببريد. مى
توانند به شما کمک کنند تا با واقعيت ها در تماس باشيد و در نتيجه
هراسهايتان مشکل مبالغه آميز پيدا نکنند. مى توانند شما
را ترغيب کنند که از زاويه هاى متفاوت به مسئله نگاه کنيد.
منبع :باتلروتوني چوپ - ترجمه مهدي قراچه داغي، برگرفته از كتاب راهنماي سلامت روان