سفارشها و پندهاى لقمان حکيم
مصطفى
جليلى
در
شماره قبل تعدادى از سفارشات اقتصادى لقمان به فرزندش را بيان
داشتيم و در اين شماره دستورات ديگرى از آن بزرگوار را كه
به سفارشات اخلاقى ـ اجتماعى نام گذارى كردهايم را
بيان ميداريم.
امر
به معروف و نهى از منكر
بعد
از برنامه نماز به مهمترين دستور اجتماعي؛ يعنى امر به
معروف و نهى از منكر پرداخته و ميگويد: مردم رابه
نيكي و معروف دعوت كن و از منكرات و زشتيها بازدار. در
پايان همين آيه واژه«عزم الامور» را به كار برده، مسلم است كه
همه كارهاى اجتماعى خصوصاً امر به معروف و نهى از منكر، مشكلات
فراوانى دارد. گنهكاران خودخواه و سلطه جو به آسانى تسليم
نميشوند، حتى در مقام اذيت و آزار آمران به معروف و
ناهيان از منكر برميآيند، بدون صبر و استقامت نميتوان
بر اين مشكلات پيروز شد، يعنى براى انجام آن، عزم
آهنين و ارادهٔ راسخ، لازم است. مصداق بارز،شهيد امر به معروف
امام حسين(ع) است كه براى احياى سنت نبوى و امر به
معروف و جلوگيرى دستگاه فاسد اموى از منكرات، جام شهادت
نوشيد.
صبر
بر مصائب
لقمان
حكيم سپس به مسألهٔ صبر اشاره ميكند.علامه
طباطبايى در تفسير شريف الميزان ميفرمايد:صبر
تنها در اين آيه نيست كه از آن به عنوان «عزم الامور» ياد
شده،بلكه در جاهاى ديگر نيز از امورات مهم شمرده شده است،صبر در
لغت به معناى حبس است. در اقرب الموارد آمده است: «صبرالدابة»
يعنى حيوان را بدون علف نگه داشت.صبر به معنى
خويشتن دارى و حبس نفس از چيزى است كه شرع و عقل از آن
نهى ميكند، صبر به حسب اختلاف موارد فرق ميكند. اگر
خويشتن دارى در مصيبت باشد، آنرا صبر ميگويند اگر
در جنگ باشد شجاعت نامند و اگر در حوادث باشد آن را سعهٔ صدر مينامند.
در تفسير عياشى از حضرت صادق (ع) نقل شده است:
«…
اصبروا عَلَى الفرائض و صابروا على المصائب و رابطوا على
الائمة»1
صائب
تبريزى سروده است:
زمين
سـراى مصيـبت بـود تـو مـيخواهـي
كه مشت خاكى
از اين خاكدان به سر نكني؟
هر
چند صبر و استقامت امر دشوارى است؛ اما ثمرات اثر بخشى در زندگى
دنيوى و اخروى دارد. بانوى بزرگوار حضرت زينب(س)
سمبل صبر و بردبارى در واقعه جانسوز كربلاست.بازبينى و
بررسى زندگى ائمه اطهار (ع) افق روشنى از اين موضوع
ميگشايد.
ساقى
بيا كه هاتف غيبم به مژده گفت
با درد صبـر كـن كه
دوا ميفرستمـت
پرهـيـز
از تـكـبّر و خـودپـسنـدى
«و
لا تصعّر خدك للناس و لا تمش فى الارض مَرَحاً انّ الله لايحبّ كل
مختال فخور؛
و از
مردم (به نخوت) رخ بر متاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لاف زن
را دوست نميدارد».(سورهٔ لقمان، آيهٔ 18)
لقمان
سپس به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خويشتن پرداخته، نخست تواضع
و فروتنى و خوشرويى را توصيه كرده ميگويد:
با بياعتنايى از مردم روى مگردان» «صعر» در اصل
يكنوع بيمارى است كه شتر به آن مبتلا ميشود و گردنش كج
ميگردد.
«مرح»
به معنى مستى ناشى از نعمت است. «مختال» به معنى
كسى است كه با يك سلسله تخيلات و پندارها خود را بزرگ ميبيند.«فخور»
به معنى كسى است كه نسبت به ديگران فخر فروشى ميكند.2به
اين ترتيب لقمان حكيم در اينجا دو صفت بسيار زشت كه
مايه از هم پاشيده شدن روابط صميمانه اجتماعى است، اشاره
مى كند: يكى تكبر و بياعتنايى و
ديگرى غرور و خود پسندي.
تواضع سـر رفعـت
انـدازدت
تكــبر بـه خـــاك
انـدازدت
به دولت
كسانى سرافروختند
كـه تاج تكـبر
بـيانـداختـند
على
(ع) در قسمتى از خطبه 192 نهج البلاغه ميفرمايند:شيطان
به جهت خلقتش بر آدم(ع) فخر فروخت و با تكيه به اصل خود كه آتش است،دچار
تعصب و غرور شد.پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصبها و سر سلسله
متكبران است. آيا نمينگريد كه خدا به خاطر خودبزرگبينى
او را كوچك ساخت؟و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد؟
نوع
رفتار بيانگر شخصيت و تربيت فرد است. اگر انسان داراى
فضايل اخلاقى نباشد. نبايد از او انتظار رفتار بهنجار داشت.
ميانه
روى و اعتدال پيشگى
«و
اقصد فى مشيك و اغضض من صَوتِكَ انّ انكر الاصواتِ لصوتُ
الحمير؛ و در راه رفتن خود ميانه رو باش و صدايت را آهسته ساز
كه بدترين آوازها بانگ خران است».(سورهٔ لقمان ،آيهٔ 19)
در
نهايت لقمان حكيم فرزندخود را به رعايت اعتدال كه در كليه
امور مطلوب است، دعوت ميكند. بديهى است كه اين
ميانه روى فقط مربوط به راه رفتن نيست.اشاره ميكند كه
راه رفتن نه تند و با عجله باشد و نه سست و آهسته،انسان در معاشرت نه زياد
گرم بگيرد و نه عزلت و گوشه نشينى و كناره گيرى
اختيار كند. در صحبت كردن، نه پر حرفى كند، نه ساكت بنشيند. در
بذل و بخشش، نه اسراف كند، نه خساست ورزد.داد و فرياد و درشت صحبت نكند و
آنقدر آهسته هم نباشد كه طرف نشنود و درك نكند. برخى از مفسران صوت
حمير را به عطسهٔ بلند همراه با صداى زشت تفسير كردهاند.3
در خبـر
خيـرالامـور اوسـاطـها
نافع آمـد ز
اعـتدال اخــلاصـها
بـــرخـلاف قـول
اهــل اعتــزال
كه عقول از اصـل
دارنـد اعتـدال
زين چمن
اى دى مبر آن اعتـدال
پنجهاى بهمن
بر اين روضه ممال
1.
قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشي، ج 4، ص 106.
2.
ترجمه تفسيرالميزان، سيد محمد باقر همداني، ج 16، ص 327.
3.
اطيب البيان،سيدعبدالحسين طيب، ج 10، ص 426.