فوبياى حجاب در مهد آزادى مغرب زمين!
مهدى بهزاديان
مقدمه دراواخر تابستان سال 2003 م. فرانسه، نبرد سنگينى را
بر ضد حجاب و مظاهر دينى در مدارس اين كشور آغاز كرد و ضمن
اتخاذ موضعى خصمآميز، تلاش نمود تا افكار عمومى را نيز
با به كار بردن روشهاى مختلف، با خود همراه سازد. اين در حالى
است كه طرح جامع حكومت سكولار، در مرحله نظر و در سطح عمل، نه تنها اجازه چنين
رفتارى را به مجريان خود نميداد، بلكه آزادى عقيده
و بيطرفى حكومت، از پايههاى اصلى ايجاد آن
بود. اشاره به قانون «جدايى دين از دولت»، مصوب سال 1905 م. در
فرانسه. البته به رغم آنكه عنوان قانون جديد، منع استفاده از كليه
مظاهر دينى در مدارس بود، ولى گِراى واقعى و پشت
پردهى آن بهطور خاص، «حجاب» را نشانه رفته بود. اين قضيه سبب
ايجاد نقدها و بحثهاى داغى در محافلِ مختلف در ميان
مدافعان و مخالفان اين قانون شد و به پديد آمدن ايستارى
مشترك ميان همه مدافعان حجاب و مخالفان اين قانون، منجر گرديد،
تا حدى كه «حجاب» به نشانه و سمبلى براى خواستهها و مطالبات دينى
مسلمانان اين كشور بدل شد و كم كم حكومت، خود را در معرض خطر جدّى در
مواجه با يكى از پرجمعيتترين اقليتهاى دينى
اين كشور يعنى مسلمانان ديد.
اين احساسِ خطر از حركت روبه رشد جماعتى كه با پرچم حجاب به پيش
ميروند، آنچنان رو به تزايد است كه در همين روزهاى پايانى
سال 2004 م. ـ يعنى زمانى كه تقريباً يك سال از تصويب
اين قانون سپرى شده است ـ شاهد آن بوديم كه برخى از مقامات
بلند پايه فرانسه، خبر جلوگيرى از تكلمِ ائمه جمعه و جماعات به
زبان عربى را منتشر كردند. و اين، نشان دهنده اوج اضطراب و دلواپسى
آنان از هر آن چيزى است كه هدايتگر اسلام به داخل مرزهايشان
شود. تلاش بنده در اين نوشتار آن است كه ضمن بررسى پيشينه
حجاب و باز خوانى سكولاريزم در فرانسه، به تحليل لايههاى
زيرين اين قانون بپردازم.
پيشينه حجاب در فرانسه
روزگارى، فرانسه، يكى از استعمارگران قهّار در نقاط
مختلف جهان بهويژه شمال آفريقا به شمار ميرفت و دهها سال به
غارت و تاراج منابع غنّى اين كشورها و تثبيت سلطه خود بر آنان
مشغول بود تا جايى كه اين كشورها به سانِ بخشى از خاك
فرانسه درآمدند و برخى از مردم آنها همانند: الجزاير، مغرب و تونس،
آغاز به رفت و آمد و گاهى مهاجرت به اين كشور نمودند. اين
مهاجرانِ تازه وارد همراه با حضور فيزيكى خود، فرهنگ و آداب و
سنن خود را نيز منتقل نمودند به نقل از: مقاله «الحجاب فى فرنسا بين
التميز و التدين»، نوشته دكتر مصطفى ذكرى. و رفته رفته و
عليرغم خواستِ حاكمان، نمادهاى دينى و اسلامى
همانند حجاب، به عنوان فرهنگ اصيل مسلمانان، جاى خود را در جامعه
فرانسه باز كرد و مقبوليت مردمى يافت. حضور زنان محجّب
دربافتهاى مختلف اجتماع فرانسه نه تنها مشكلِ قابل ذكرى ايجاد
نكرد، بلكه از حيث كمّى نيز روند رو به رشدى داشت؛ ولى
به ناگاه در آخرين دهه قرن بيستم ميلادى، برخى از
مدارس دخترانه اين كشور، در اقدامى ـ به ظاهر ـ خود سر شروع به اخراج
دانشآموزان محّجب نمودند. اين رفتار ناگهانى و بيسابقه،
دانشآموزان و والدينشان را بهتزده كرد و سبب شد تا شكايتهاى
متعددى به ادارات و سازمان هاى مسئول ارائه شود؛ ولى تقريباً
همه اعتراضها و شكايتها بيثمر بود و هيچ راهكارى جز تغيير
مدرسه دختران وجود نداشت. ديرى نپاييد كه اين مداراى
كجدار و مريز با دختران دانشآموز، جاى خود را به قانون منع كامل
استفاده از حجاب در مدارس اين كشور بخشيد و با تصويب قانون منع
استفاده از حجاب و نمادهاى دينى در مدارس و ادارات دولتى،
همه اميدها به رسيدگى و اصلاح امور از سوى حاكمان، به يأس
گراييد.
پيامدهاى اجتماعى قانون منع حجاب در فرانسه
لرزه مهيبِ حاصل از تصويب اين قانون در فرانسه، دو پس
لرزه ديگر را نيز به همراه داشت كه من آن را در دو عنوان: «بازخوانى
پرونده سكولاريزم در فرانسه» و «بازشناسى اسلام به عنوان دينى
تسليمناپذير» آوردهام.
الف) بازخوانى پرونده سكولاريزم در فرانسه
هنگامى كه «خواجه تاجدار اليزه منظور، «ژاك شيراك» است.
»، همنوا با شوراى نظارت بر قوانين سكولار و پارلمان فرانسه، دستور
منع استفاده از حجاب و نشانهاى دينى را صادر كرد، بسيارى
از مردم فرانسه را بر آن داشت تا قانونِ مصوبِ سال 1905 م. مربوط به حاكميت
سكولاريزم بر فرانسه ـ معروف به قانون جدايى دين از دولت
ـ را بازخوانى نمايند. در نخستين بند اين قانون آمده است:
«حكومت، ضامن آزادى عقيده است و مردم در اجراى عبادات دينى
خود، آزادند»؛ ولى همان قانون، بر «بيطرفى حكومت» به همه اديان
تأكيد ميورزد. بنابراين، قانون سال 1905 م. داراى دو ركن
اساسى است: 1) آزادى عقايد دينى براى همه؛ 2)
بيطرفى حكومت در قبال همه اديان. مفهوم اين گفته آن است
كه كشور فرانسه بر مبناى اين قانون و بهعنوان مهدِ نخستينِ
سكولاريزم در غرب و صادر كننده اصلى آن به ساير كشورهاى
غرب و شرق، فقط ميتواند راجع به پرسش ِ شهروندان خود ـ كه دانشآموزان نيز
از جمله ايشانند ـ در مورد واژههايى چون: «دين»،
«خداوند»، «پيامبر»، «آخرت» و... سكوت كند و همه آنها را مسائلى شخصى
قلمداد نمايد؛ ولى بسيار حيرتآور است كه به بهانه دفاع
از حاكميت اين قانون ـ يعنى دفاع از آزاديهاى
فردى دينى ـ حجاب از سر دختركان دانشآموز برگيرد! در
واقع تصويب اين قانون، نه تنها نقض آشكار قانون 1905 م. بود، بلكه به
مثابه فروپاشى دموكراسى در مهد سكولاريزم جهان و بزرگترين
داعيهدار دفاع از آزادى و حقوق بشر در مغرب زمين بود. مواجهه
با موضوع حجاب، سكولاريزم را در معرض امتحانى جدّى قرار داد و
سبب شد تا لايههاى رويين آن، رنگ ببازد و جوهره حقيقى
آن هويدا شود، كه يكى از نويسندگان عرب، عنوانِ «اصول گرايى
سكولاريزم» محمد قواص» (نويسنده و روزنامه نگار لبنانى)؛ به نقل
از: نشريه «الحياه»، مورخه 20/13/2003. به آن داده است. در حقيقت،
سكولاريزم در ذات و گوهر پليد و حيوانى خود، چيزى
جز ظاهر بزك كرده آن است و شايد دقيقترين تعريف آن را
«ژاك شيراك» مامِ فعلى اين نظام، در يكى از سخنرانيهاى
سال گذشته خود با عبارات كوتاه ذيل بيان كرده: «حقوق بشر، هر بشرى
كه باشد، در خوردن، نوشيدن و مسكن تجلّى مييابد.» به نقل
از: نشريه «القدس العربى»، مورخه 24/12/2003.
ب) بازشناسى اسلام به عنوان دينى تسليم ناپذير
پيامد ديگر قانون منع حجاب و مظاهر دينى، آن بود
كه ثابت كرد اسلام، شبيه هيچ دين ديگرى نيست،
چراكه اين قانون، علاوه بر حجابِ مسلمانان، مظاهرِ دينى ساير
اديان همانند: عرقچينِ يهوديان يا صليبِ مسيحيان
را نيز منع ميكرد؛ ولى پيروان هيچ كدام از اين
اديان، واكنش قابل ملاحظهاى در مورد اين قانون، نشان ندادند. و
اسلام، تنها دينى بود كه مقاومت و دفاع همه جانبه مسلمانانِ داخل و
خارج اين كشور را در مورد اعتقادات محكم دينى خود برانگيخت،
به نحوى كه درگير و دار اين مسائل، يكى از نويسندگانِ
نژاد پرست فرانسوى به نام «كلود امبرت»، با سراسيمگى فراوان،
اسلام را چنين معرفى ميكند: «اسلام، تنها دين ِ غير
قابل اصلاح جهان است، چرا كه در مورد قانون منع حجاب و مظاهر دينى،
فقط اسلام در مقابل ما ايستاد.» به نقل از: مقاله «فرنسا و الحجاب»، نوشته «يسرا
زهران» (نويسنده زن مصرى). در واقع، مشكلِ عميقِ فكرى
«امبرت» و همه هم فكرانش آن است كه از دركِ حقيقت اصيل اسلام، غافل،
كه حتّى عاجزند. اين حقيقت اصيل آن است كه اسلام هرگز بر
سر ضروريات مستحكم خود كه حجاب نيز از جمله آنهاست، معامله نميكند
و به عفّت و شرف و هميتِ پربهاى پيروانش در مقابل ولنگارى
و آزادى حيوانى، چوب حرّاج نميزند. وانگهى بسيار
ساده انگارنه است اگر محدوده بروز اين مشكل را فقط در حجاب، و گستره جغرافيايى
آن را محدود به فرانسه بدانيم انتخاب اين كشور در قلب قارهاى
كه بيش از پانزده ميليون نفر مسلمان را در خود جاى داده و
اسلام به عنوان دومين دين آن شناخته ميشود، بدون شك بيحكمت
نبوده است، چرا كه اگر اين كشور به عنوان سنتيترين حامى
سكولاريزم در اروپا، بتواند با توجيههاى مغالطهآميز،
مسلمانان را گام به ??ام از ارزشهاى اصيل دينى خود عقب
براند، كار براى ساير نقاطى كه در مجموعه فكرى و فرهنگى
غرب قرار گرفتهاند، بسيار سهل و آسان ميگردد.
ديدگاه مدافعان قانون منع حجاب
به رغم آنكه ديدگاههاى مدافعان و مخالفان اين قانون،
تأثيرى در تصويب عجولانه، دور از خرد و غير منطقى اين
قانون نداشته است، ولى پرداختن به ديدگاه مدافعان اين قانون،
ابعاد قضيه را روشنتر ميسازد. قويترين برهانى كه
تا كنون مدافعان اين قانون ارائه كردهاند، اين بوده است كه شايد
حجاب و پوشش اسلامى دانشآموزان، تحت فشار و اجبار والدينشان و يا
محيطهاى زندگيشان باشد، نه اختيار شخصى آنان؛
بنابراين، نظامِ سكولار بايد به وظيفه مقدس خود در حمايت
از آزادى آنها وارد صحنه شود و مانعِ محدوديتِ آزادى افراد
گردد. به نقل از: مقاله «الحجاب فى فرنسا... كشف المستور»، نوشته «هادى
يحمد». فساد موجود در صغراى اين استدلال، آن چنان بديهى
و آشكار است كه آن را تا حدّ يك مغالطه كودكانه تنزل ميدهد، چرا كه
اولاً: اگر احتمالِ تحت فشار بودن دختران صحيح باشد، احتمال خلاف آن هم وجود
دارد، زيرا هرگز حتى يك نظر سنجى كه دالّ بر صحت مدعاى
ايشان باشد، انجام نگرفته است كه اگر انجام ميگرفت، با توجه به
رخدادهاى پس از تصويب اين قانون، قطعاً خلاف آن ثابت ميشد.
ثانياً: اگر هم اجبارى از سوى والدين يا محيط
زندگى در مورد دختران وجود داشت، قطعاً اين اجبار در مدرسه برداشته ميشد
و آنان آزاد بودند كه به دور از فشارهاى خانواده و حمايت اولياى
مدارس، حجاب از سر برگيرند و حال آنكه چنين نكردند و با اختيار
و اراده خويش، سعى در حفظ اين نماد اصيل دينى
نمودند. بنابراين هيچ منطق صحيح و قابل قبولى در اين
استدلال و ساير استدلالهاى آنان ارائه نشد و چون عرصه بر برهان تنگ
آمد، نوبت به منطق زور رسيد و اين قويترين و آخرين
منطقى بوده كه تا كنون غرب در مواجهه با مسائل اسلامى و انسانى
به كار گرفته است!
واكنشهاى جهانى در حمايت از مسلمانان فرانسه
با وجود آنكه معدودى از شخصيتهاى مسلمان همانند «طنطاوى»
ـ كه به تعبير يكى از انديشمندان، «بايد با شرمندگى
از آن ياد كرد ـ بر اين حركت ضد دينى و ضد بشرى مهر
تأييد نهاد و در شرايطى كه حتى كشيشهاى
مسيحى و خاخامهاى يهودى، اين قانون را فاقد
وجاهتِ دينى و حقوقى ميدانستند، با غربيان هم نوا
شد؛ بسيارى از رهبران مسلمانان، سازمانها و نهادهاى مختلف دينى
در حمايت از مسلمانان اين كشور و اعتراض به حاكمان فرانسه، صف آرايى
نمودند و ميليونها نفر در كشورهاى مختلف اسلامى در حمايت
از مسلمانان فرانسه، تظاهرات كردند.» على رضا نحوى»، مقاله «مع قضيه
الحجاب».
هرچند شايد ميزان اين اعتراضها و اقدامات، كافى
نبوده، ولى دست كم ضمن آشكار ساختن ابعاد مخوف و باور نكردنى سكولاريزم
به مردم جهان، نشان داد كه حجاب، يك امر مقدس دينى است نه يك
سنت عادى اجتماعى كه بتوان به راحتى با آن مبارزه كرد و آن را
كنار گذاشت.
در اينجا مجال پرداختن به همه انواع و أشكال اعتراض مسلمانان در
مقابله با اين قانون نيست، ولى خالى از لطف نيست كه
بخشى از نامه سرگشادهاى را كه از سوى مجموعه بزرگى از
نهادها و سازمانهاى اسلامى و با امضاى مشترك مسلمانان جهان
خطاب به آقاى «ژاك شيراك» و دهها نفر از مقامات بلند پايه
اروپايى به نقل از: سايتهاى مختلف اينترنتى.
متن كامل اين نامه سرگشاده در دفتر نشريه موجود است. در داخل
و خارج فرانسه ارسال شد، ذكر نماييم. در بند پنجم اين نامه آمده
است: 581
آقاى ژاك شيراك
5 ـ قانون منع استفاده از نمادهاى دينى به طور كامل با
ماده هجدهم «اعلاميه» جهانى حقوق بشر»، مخالف است. در اين ماده
آمده است كه: «هر كس حق دارد از آزادى فكر، وجدان و مذهب بهرهمند شود. اين
حقّ، متضمن تغيير مذهب يا عقيده و همچنين متضمن
آزادى عقيده و ايمان است و نيز شامل تعليمات مذهبى
و اجراى مراسم دينى است. هر كس ميتواند از اين
حقوق منفرداً يا مجتمعاً، به طور خصوصى يا به طور عمومى،
برخوردار باشد. از آنجا كه فرانسه، خود منشأ تصويب و اعلان اين اعلاميه
به جهانيان است، تصويب چنين قانونى از سوى او بسيار
عجيب مينمايد. ما بيم آن داريم كه تصويب چنين
قوانينى در فرانسه، به شكاف هرچه بيشتر و عميقتر ميان
جهان اسلام و غرب بيانجامد.
خاتمه
آنچه كه فرانسه و ساير دولتهاى غربى از آن غافلاند، اين
است كه اسلام و نهادهاى اصيل آن، بسيار عميقتر و
مستحكمتر از آن است كه بتوان با اينگونه بازيها آن را از پاى
در آورد. واقعيتهاى عينى جهان امروز بايد به آن
ثابت كرده باشد كه نه تنها مبارزه با حجابِ چند دختر دانشآموز كه حتى لشكر
كشى به عراق و افغانستان نيز نتوانست به روياى تعبير
نشدنى آنان در نابود ساختن دين اسلام، ذرهاى كار ساز باشد. به
زودى فرانسه و ساير دولتهاى غربى به اين حقيقت
خواهند رسيد كه براى جلوگيرى از بيثباتى ِ
رو به تزايد در حكومتهاى خود، نه تنها بايد در سياستهايشان
در برخورد با مسلمانان و نهادهاى دينى تجديد نظر كنند كه
حتى بايد سياست خارجى خود را از بنياد تغيير
دهند و به گفتوگوى آزاد با ملل جهان بهويژه ملل اسلامى روى
آورند. امروز يكى از تلخترين لطيفهها براى ملل
جهان اين است كه فريادهاى دموكراسى و آزادى از
حلقوم كسانى برميخيزد كه زخمهاى كارى و عميقى
بر مسلمانان بيدفاع و مظلوم فلسطين و عراق و افغانستان وارد
كردهاند. پرواضح است كه آنان هدفى جز كنترل هرگونه اسلامگرايى
و اسلام خواهى چه معتدل و چه افراطى ـ ندارند، زيرا بروز هرگونه
گرايش مستقل اسلامى را تهديدى عليه نظام خود ميپندارند؛
ولى عاقبت به اين نتيجه خواهند رسيد كه سركوب اسلامگرايى،
نتيجهاى معكوس خواهد داشت.
منبع :حوراء ، دى 1383، شماره 9