عقل زنان
آيت الله
عبدالله جوادى
آملى
آيا
طبق حديث شريف علوى
كه فرمود: "عقول النساء في
جمالهنّ و جمال الرّجال فى
عقولهم" عقل زن در جمال او و جمال مرد در
عقل او خلاصه ميشود، تا وسيلهاى
براى
سرزنش زن و برتري
مرد باشد؟
براي
پاسخ به اين سوءال لازم است به اين نكته توجّه كنيد كه: زيور
جان آدمى
به ايمان است نه چيز ديگر، چنان كه خداي
سبحان فرمود:
(حَبَّبَ
اِلَيكُمُ الاْيمانَ و زَينَهُ فى
قُلُوبِكُمْ) [1]
خدا
ايمان را براى
شما دوست داشتنى
گردانيد و آن را در دلهاي
شما زينت داد.
و
چون روح انسان مجرد است نه مادّى
و ايمان نيز امرى
است
معنوي، اين امر معنوى
يعنى
ايمان، مايه
جمال و زيبائى
آن امر مجرد يعنى
جان انسانى
شده است
و از آنجا كه خصوصيت ذكورت و انوثت در حقيقت انسان (كه همان جان اوست)
و ايمان و مانند آن تأثيرى
ندارد يعنى
حقيقت
انسان و ايمان و امثال آن نه موءنث است نه مذكر، بلكه امرى
مجرد است
كه در زن و مرد يكسان ميباشد؛ بنابراين از حديث شريف
علوى
كه فرمود: "عقول..." ميتوان معناى
دستوري
فهميد نه معناى
وصفي، يعنى
منظور آن نباشد كه حديث
شريف در توصيف دو صنف از انسان باشد كه عقل زن در جمال او خلاصه شود و
جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبيه شود و عنوان ستايش
بگيرد، بلكه ممكن است معناى
آن دستور، يا وصف سازنده باشد. به بيان
ديگر زن موظف است و يا ميتواند عقل و انديشه انساني
خويش را در ظرافت عاطفه و زيبايى
گفتار و رفتار و كيفيت
محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانكه مرد موظف است و ميتواند
هنر خود را در انديشه انسانى
و تفكر عقلانى
خويش متجلي
سازد.
زن
تحصيل كرده و آگاه به معارف ايثار و شهادت توان آن را دارد كه در نقش
مادرى
مهربان، فرزندش را تشويق به جهاد كند و در بدرقه او هنگام عزيمت
به جبهه، عقل طريف [2] خود را در جامه هنر ظريف ارائه دهد. يا
هنگام استقبال فرزندش كه از جبهه و ميدان رزم، پيروزمندانه برگشته است
انديشه وزين عقلى
خود را در لباس زيباى
شوق و نظاير
آن نشان دهد. هرگز اين ظرايف هنرى
كه تَمَثُّل عيني
طرايف عقلى
است براى
مردان هنرمند ميسّر نخواهد بود.
خلاصه آنكه زن بايد حكمت را در ظرايف هنر ارائه دهد و مرد بالعكس بايد
ظرايف هنر را در طرايف حكمت جلوه گر كند يعنى
جلال زن در
جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّى
شده است و اين توزيع
كار نه نكوهشى
براى
زن است و نه ستايشى
است براي
مرد. بلكه رهنمود و دستور عملى
هر يك از آنهاست تا هر كس به كار خاص
خويش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستايش گردد
و در صورت تمرّد از آن، مستحق نكوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه انديشههاي
درست ظهور مينمايد وگرنه زن نيز چون مرد شايستگي
فراگيرى
علوم و معارف را داشته و مستحق تقدير است.
مطلب
ديگرى
كه بايد به آن توجّه داشت اين است كه دو گونه عقل
داريم: عقل نظرى
و عقل عملى. انسان با عقل نظرى
ميفهمد
و با عقل عملى
كار انجام ميدهد. يقين، جزم، ظن و گمان،
وهم، خيال و مانند آن جزو شوءون عقل نظرى
است؛ امّا نيت، عزم،
اخلاص و اراده، محبت، تولي، تبرّي، تقوى
و عدل و مانند آن جزو
عقل عملى
است [3] و همين عقل عملى
هم معيار فضيلت
در انسان است. عقل نظرى
معيار اعلميت انسان و عقل عملى
معيار
كرامت و افضليت انسان است. (اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ)
[4] و اينكه در روايت آمده است كه "عقول النساء فى
جمالهن
و..." [5] اشاره به عقل نظرى
است نه عقل عملى. يعني
اگر بين مرد و زن تفاوتى
از نظر عقلى
باشد در مورد عقل نظري
يا ابزارى
است نه عقل عملى.
عقل
نظري، عقلى
است كه انسان با او بتواند علوم حوزوى
و دانشگاهي
را فراهم كند تا چرخ دنيا بچرخد و اين هم معيار فضيلت
انسان (مردها) نيست. بلكه معيار فضيلت انسان، عقلى
عملي
است كه در تعريف آن آمده است "عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ
بِهِ الجَنان" [6]
انسان
بوسيله آن خدا را عبادت ميكند و بهشت را كسب مينمايد و
به مقام قرب ميرسد و اين عقل هم در مرد و زن تفاوتى
ندارد.
بنابراين اگر كسى
خواست بين زن و مرد داورى
كند نبايد
عقل به معناى
علم مصطلح را معيار قرار دهد (يعنى
عقل نظري
را) بلكه بايد عقل عملى
را كه وسيله قرب انسان و معيار فضيلت
است معيار قرار دهد و در اين صورت است كه جمال مرد و زن هر دو در عقلي
است كه "عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان" و در اين صورت، هم
"جمال الرجال فى
عقولهم" و هم "جمال النساء في
عقولهنّ" ميباشد. [7]
2.
گاهى
گفته ميشود كه عقل مرد بيش از عقل زن است و تجارب گذشته و
حال نيز موءيد اين مطلب ميباشد آيا چنين
گفتهاى
صحيح است؟
اين
موضوع را مرحوم علامه طباطبايى
[1] در تفسير شريف الميزان
آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلى
كه در مرد بيش از زن است يك
فضيلت زائده است نه معيار فضل و تا حدى
نيز در پاسخ به
سوءال اول مطرح گرديد.
توضيح
مطلب اينكه عدهّاى
گفتهاند عقل در اسلام معيار كمال انساني
است يعنى
هر كس كه عاقلتر است به كمال انسانى
نزديكتر و
نزد خدا مقربتر است، و هر كه از عقل دورتر است از كمال انسانى
كم بهرهتر و
از مقام قرب الهى
محرومتر است، بنابراين چون عقل در مرد بيش از
زن است پس مردها بيش از زنها به خدا نزديكتر هستند. در صورتي
كه اين استدلال تمام نيست بلكه مغالطهاى
است كه در اثر اشتراك
لفظ رُخ ميدهد.
چون
عقل به صورت اشتراك لفظى
بر معانى
گوناگون اطلاق ميشود، لذا بايد
اوّلاً، روشن شود كدام عقل معيار كمال انسانى
و قرب الهى
است و ثانياً
در كدام عقل، زن و مرد با يكديگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ
مغالطه آن است كه گرچه گفته ميشود كه زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل
معيار قرب الى
اللّه است، و هر كه عقلش بيشتر باشد به خدا نزديكتر
است، امّا عقلى
كه در مقدمه دوم ذكر ميشود، غير از عقلي
است كه در مقدمه اولى
آمده است، به عبارت ديگر عقلى
كه در آن،
زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غير از عقلى
است كه مايه تقرب الي
اللّه است.
اگر
دو معناى
عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ يك حد وسط كنار هم
ذكر كنيم، ميبينيم كه هرگز نميتوان قياسي
ترتيب داد تا از آن، فضيلت مرد بر زن استنتاج شود، زيرا عقلي
كه در زن و مرد متفاوت است عقل نظرى
است كه در نحوه مديريت، در
مسائل سياسي، اقتصادي، علمي، تجربي، رياضي
و مانند آن دخيل است. و بر فرض هم كه ثابت بشود دراين گونه از علوم و
مسائل اجرايي، عقل مرد بيش از عقل زن است ـ كه اثبات اين
مطلب نيز كار آسانى
نيست ـ ولى
اين سوءال وجود
خواهد داشت: آيا آن عقلى
كه مايه تقرب الى
اللّه است همين
عقلى
است كه بين زن و مرد مورد تمايز ميباشد؟ آيا
ميتوان گفت هر كس مسائل فيزيك، رياضي، طب، طبيعي
و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزديكتر است؟ آيا اين عقل مايه
تقرب است يا عقلى
كه "عبد به الرّحمان و اكتسب به الجنان"
[8] ميباشد مايه تقرب است؟
چه
بسا ممكن است مردى
در علوم اجرايى
بهتر از زن بفهمد امّا توان
عقال كردن غرايز خويش را نداشته باشد. همه مذهبهاى
باطلي
كه در برابر انبيا صف بستند به وسيله مردها جعل شد. اكثر متنبّيها9
كه در برابر انبيا به مبارزه مذهبى
برخاستند، مرد بودند. قرآن كريم
در مورد كسانى
كه نظير فرعون مذهبهاى
جعلى
آوردند ميفرمايد:
(يقْدُمُ قَوْمَهُ يومَ الْقِيامَةِ) [10] آنان كه پيشاپيش
ديگران به جهنّم رفته و ميروند آيا مردند يا زن؟
بنابراين،
اگر كسى
در مسائل علمى
يا سياسى
و اجرايي
فكر برتر داشت اين نشانه تقرب الى
اللّه نيست، بلكه يك فضيلت
زايد است، زيرا: "ذاكَ عِلْمٌ لايضُرُّ مَنْ
جَهِلَهُ" [11] علمى
است كه ندانستنش زيان نميرساند.
اگر
كسى
ادّعا كند كه عقل مرد در جنبه "يعبد به الرحمان و يكتسب
به الجنان" قويتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نيست، چرا كه
نه تجربه آن را نشان ميدهد و نه برهان آن را تأييد ميكند.
(ص 252 ـ 249)
مضافاً
اينكه همه كمالات به انديشههاى
نظرى
وابسته نيست.
زيرا كه گاهى
انسان خوب ميفهمد امّا فهمش همراه با خشونت است.
اگر انسان دو صنف است: بخشى
محكم كارند به نام مرد، و بعضى
ظريف
كارند به نام زن، اسماء الهى
هم دو صنف است و كمالات نيز از دو راه نصيب
انسان ميشود. بعضى
از كمالات بر اساس جنگ و قوام و قيام و
مبارزه و ستم ستيزى
و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضى
مظهر
مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر يكى
از اين
دو صنف در خشونت و انديشه قوى
ترند، دليلى
بر آن نيست
كه در بخشهاى
مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صميميت و رقّت نيز
قويتر باشند.
ذات
اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره ميكند و بسيارى
از آيات
قرآن درس محبت ميدهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درك ميكند. اگرچه
راه قهر را ممكن است مرد بهتر از زن درك كند. (ص 222 ـ 217)
3. آيا
اين گفته حضرت على
[7] در بيان وهن عقول زنان است كه فرمودند:
"اياك و مشورة النساء فانَّ رأيهنّ الى
اَفنٍ و عزمهنّ الي
وهن" [12] بپرهيز از مشورت با زنان، كه رأى
آنان ناقص و تصميم
آنان سست است. وكلاً چنين مسئله اى
شامل حال تمام زنان اعم از تحصيل
كرده و تحصيل نكرده است؟!
چنين
تعبير هايى
به لحاظ غلبه خارجى
موضوع در زمان بيان
آن است. يعنى
در آن زمان اين صنف گرانقدر (يعني
زنان) از تعليم و تربيت صحيح محروم بودهاند در صورتى
كه
اگر شرايط درست براى
فراگيرى
آنها در صحنه تعليم و
تربيت فراهم شود اگر غلبه بر عكس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا
منشأء نكوهش گردد. يعنى
اگر زنان در پرتو تعليم صحيح و
تربيت وزين پرورش يابند و چون مردان بيانديشند و
چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمايزى
از اين جهت با مردها
ندارند و اگر گاهى
تفاوت يافت شد، همانند تفاوتى
است كه در اين
مورد بين خود مردها نيز مشهود است.
مثلاً
اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى
علمى
راه يابند و
همانند مردان به فراگيرى
علوم بپردازند و در دروس مشترك آگاهي
كامل يابند ديگر نميتوان گفت رواياتى
كه در نكوهش
زنان آمده و احاديثى
كه در پرهيز از مشورت با آنها وارد شده و
ادالهاى
كه در نارسايى
عقول آنان رسيده اطلاق دارد و هيچگونه
استثنايى
نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلكه قطعاً اين
گونه زنان، مستثنى
خواهند بود و در اين زمينه تمايزي
با مردها ندارند. (37 ـ 36)
1.
سوره حجرات، آيه 24.
2.
لطيف و خوش و پسنديده.
3. اين
برداشت و تفسير از "عقل عملي" نظر خاص برخى
از انديشمندان
از جمله حضرت آية الله جوادى
آملى
ميباشد. (ر.ك: فطرت در
قرآن از سلسله كتب تفسير موضوعى
قرآن، ص29ـ30). برخى
از صاحب
نظران ديگر از جمله حضرت آية الله مطهرى
و مصباحيزدي
بلكه مشهور فلاسفه نظير فارابى
و ابن سينا، بر اين باورند
كه عقل در انسان، قوه واحدى
است كه همان قوه مدركه است ليكن به لحاظ
مطعلق ادراك به دو قسم عقل نظرى
و عقل عملى
تقسيم ميشود
...
4.
سوره حجرات، آيه 13.
5.
بحارالأنوار ج 103، ص 224.
6.
اصول كافي، ج 1، باب 1، 11.
7.
پاسخ اين سوءال از كتاب زن در آئينه جلال و جمال تأليف حضرت آيت
ا... جوادى
آملى
گزينش شده است، صفحات 36 ـ 32 و 288 ـ 255.
8.
اصول كافي، ج 1، باب 1، 11.
9.
مدعيان دروغين نبوت.
10.
سوره هود، آيه 98.
11.
اصول كافي، ج 1، باب 3، 32.
12.
نهج البلاغه، نامه 31.
منبع:ماهنامه
پرسمان ، شماره 11