بحران در پديده دختران فرارى
اميرعباس ميرزاخانى
فرار دختران از خانه يکى از آسيبهاى اجتماعى جامعه ما محسوب
مىشود، چرا که دورى از خانه و خانواده مىتواند مسائل و مشکلات متعددى را براى
آنان در جامعه ايجاد کند. بسيارى از کودکان و نوجوانان با مسائلى مواجه
مىشوند که به نظر مىرسد راههايى براى پرداختن به آن وجود دارد اما
کودکانى که به فرار از خانه فکر مىکنند ممکن است ندانند چگونه مسائل دشوار را حل
کنند يا والدينى براى کمک نداشته باشند. متاسفانه مسائلى که کودکان اميدوارند
با فرار از خانه از آنها رها شوند گاهى اوقات با مسائل بزرگتر زندگى در خيابانها
جايگزين مىشود.
باور غلط در مورد افراد فرارى اين است که آنها وقتى تصميم مىگيرند
خانه را ترک کنند کاملا در خطر نيستند اما واقعيت اين است که
آنها غالبا به علت ميزان خطرى که زندگى در خيابانها دارد در معرض خطر
قرار دارند و غالب اوقات اين افراد جوان به سوى سبکهاى زندگى کشيده
مىشوند که هيچگاه انتخاب نکردهاند. فرار در هر جامعه و فرهنگى صورت مىگيرد.
نوجوان گاهى به دليل مشکلات حل نشده مزمن يا گاهى به دليل يک
مشاجره از خانه فرار مىکند و براى يک يا چند روزى نزد دوست يا
بستگان مىماند اما معمولا افرادى که به دليل مشکلات متعدد و حل نشده مدام
از خانه فرار مىکنند به مدت بيشترى بيرون مىمانند. هيچ جوان
فرارى خاصى وجود ندارد. آنها از محيطها و زمينههاى متفاوتى مىآيند.
بعضى از آنها به زور از خانه خارج شدهاند يا به دليل فشارهاى حاصل از
محيط زندگىشان فرار کردهاند.
فرار از خانه براى دختران در جامعه ما در صورتى که خانوادهشان کارکرد
سالم نداشته باشد يا در چنين شرايطى تحت حمايت نهادها و
سازمانها قرار نگيرند، مىتواند بحرانساز باشد. فروپاشى ارزشهاى انسانى،
ناکارآمدى قوانين حمايت از زنان، وجود بىعدالتى و نابرابرى و بالا
بودن ناامنى اجتماعى به آسيبهاى جسمانى و روانى افرادى که به دلايل
متعددى محيط خانه را ترک مىکنند، منتهى شده است. پژمردگى شور کودکى و جوانى
دختران در جامعه ما واقعيت دردناکى است که پرداختن به آن نشاندهنده عدم درک
نيازهاى زيستى و رواني- اجتماعى دختران و زنان از سوى خانوادهها،
نهادها و سازمانهاست. سهم عوامل زيستى در ارزيابى اختلالات جسمانى و
روانى براى متخصصان بهداشت روانى شناخته شده است. با اين حال توجه به اين
مهم در بررسى عوامل سببى فرار دختران و زنان از خانه در پژوهشهاى انجام شده ناديده
گرفته شده است.
در بررسىهاى انجام شده در مورد دختران آسيبديده اجتماعى
مشخص گرديد که آنها درباره بدن خود و کارکرد اعضاى آن کماطلاعند. اين
در حالى است که نادانى درباره چگونگى کار اعضاى بدن موجب بالا رفتن آسيبپذيرى
دختران در دوران بلوغ شده بود.شيوه آسيبديدگى جنسى،
باردارى ناخواسته، بىمبالاتى جنسى و سقط جنين پيامدهاى چنين
وضعيت ناگوارى بود. تعدادى از دختران و زنان به دليل وجود مجموعه
علائمى که پيش از قاعدگى، زندگى آنها را تحت تاثير قرار مىدهند
در اين دوران اقدام به فرار از خانه مىکنند. ارزيابى روانشناختى از
دختران و زنانى که در اورژانس اجتماعى اقامت داشتند نشان مىدهد که دربين آن
عده از زنانى که به دلايل متعدد ترخيص آنها چندين ماه طول مىکشيد
بيشترين علائم تحريکپذيرى، تنش، دمدمى مزاجى،
عصبانيت، خودآزارى، اقدام به خودکشى، بهانهجويى،
تلاش براى فرار، درگيرى فرارى، تهديد مددکاران، حالات افسردگى و
تعدادى از علائم جسمى حدود 4 تا 8 روز قبل از قاعدگى رخ داد. سندرم پيش از
قاعدگى به دليل پيامدهاى خاص ارزيابى دقيقترى از وضعيت
بيماران را مىطلبد.در اين راستا لازم است مسئولين امر علاوه بر
پيگيرى راههاى فرار دختران از خانواده به مسائل ديگرى که به آن
اشاره شد اهتمام جدى ورزند تا دچار يکجانبهنگرى در حل و فصل معضل يادشده
نگردند.
منبع: روزنامه رسالت