جنسيت دلزده از رقابت
فاطمه شيرالى
"دختران
اصولا سر به راه تر، حرف گوش كن تر، با هوش تر و … از پسران هستند". اينها
گوشه اي از سركوفت هاي كلامي است كه ممكن است پسران پس از ردي در كنكور از دهان
اطرافيان خود درمقايسه با خواهر يا دختران اقوام راه يافته به دانشگاه تحمل كنند.
نگاهي
به درصد ورودي هاي مونث به دانشگاه (بيش از 60 درصد كل پذيرفته شدگان) در مقايسه
با پسران آشكار مي سازد كه اين ميزان روندي رو به رشد دارد، به گونه اي كه در دو
سال اخير دلمشغولي بسياري را در زمينه هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي را
فراهم ساخته است.
بسياري
از آگاهان امور، مسئولان و جامعه شناسان نگران به هم خوردن اين تعادل ميان دختران
و پسران تحصيل كرده هستند, زيرا از ديدگاه اين طيف روند مذكور در طولاني مدت مي
تواند تبعات زيانباري را به ويژه از لحاظ اجتماعي به دنبال داشته باشد از جمله
امكان قبضه كردن بازار كار توسط زنان در آينده وافزايش بيكاري مرداني كه مسئوليت
معيشت خانوار را به عهده دارند.
اما
از ديد اين آگاهان مهمترين مسئله اين است كه به دنبال تغيير در اين توازن معضلي كه
بيش از پيش نمود خواهد يافت، معضل ازدواج نسل «راه يافته» و «راه نيافته» به
دانشگاه است.
شالوده
هاي فرهنگي و عرفي جامعه در طول زمان به گونه اي پي ريزي شده اند كه همواره «هم
كف» بودن زوج به داشتن مدارك تحصيلي تقريبا برابر و يا حتي مدرك بالاتر مرد تعبير
مي شود و بر اساس همين عرف و شاخصه هاي اجتماعي است كه بسياري به انتظار بحراني
اجتماعي نشسته اند.
از
اين رو نيز شاهد راه يافتن اين دغدغه و نگراني به نهاد قانونگذار كشوربوديم كه
مباحث بسياري را به دنبال داشت.
ولي
آيا كم تعداد شدن پسران در دانشگاهها به نسبت دختران، تنها به سيستم آموزشي كشور
مربوط است تا با نهادن سهميه هاي مشخص و تنگ تر كردن سرقيف كنكور براي جنسيتي خاص
حل شود.
بديهي
است كه حاكميت ملاك هاي كنوني درمورد موقعيت و تشخص افراد، هر راه حل مقطعي را
ناكام خواهد گذارد، اگر با بحراني نظير ازدواج افراد تحصيل كرده مواجه هستيم اين
بدان معنا نيست كه مشكل از ورود بي رويه دختران به دانشگاه آب مي خورد.
مشكل
اينجاست كه آيا به همان اندازه كه ما سنگ عناصر ذكور را براي ورود دانشگاه به سينه
مي زنيم آنان نيز به همان ميزان داراي انگيزه و شوق براي راهيابي به دانشگاه اند؟
يك
نكته را نبايد از ياد برد و آن اين است كه به مرور زمان و پررنگ شدن مسائل و
مشكلات اقتصادي ورود به دانشگاه كشش خود را براي بسياري از پسران ازدست داده است.
از
علل عمده آن نيز بدي بازار كار براي فارغ التحصيلان دانشگاهها است.
وقتي
كمتر از 30 ??رصد از نيروي فارغ التحصيل از دانشگاه جذب بازار كار مي شوند و پيدا
كردن شغل دلخواه و حتي غير دلخواه به سدي بسيار رفيع تر از كنكور تبديل مي شود,
طبيعي است كه شوق علم آموزي در مردان آينده جامعه ما فروكش خواهد كرد، مرداني كه
از ديدگاه سنتي و غير سنتي اصلي ترين نان آوران خانواده به شمار مي روند.
بديهي
است، اولا همه افراد عاشقان سينه چاك علم نيستند كه شعار«علم بهتراز ثروت» است را
سرلوحه زندگي خود قرار داده تا صرفا به تحصيل علم، تتبع و پژوهش بدون هيچ چشمداشت
مادي روي آورند و ثانيا اوضاع جامعه به گونه اي در حركت است كه علم را به ثمن بخس
به كس نمي بخشند.
هزينه
هاي سرسام آوردانشگاههاي آزاد و بالا رفتن هزينه هاي معمول زندگي حتي براي
دانشجويان دانشگاههاي دولتي گواهي بر اين ادعا است.
پدران
بسياري صبح تا شام را در حالي سپري مي كنند كه براي تامين فرزندان دانشگاهي خود
حتي به دو شغل هم اكتفا نكرده وبعضا به كارهاي پيش پا افتاده اي تن مي دهند كه با
شان و شخصيت اجتماعي شان سر سازگاري ندارد.
بي
گمان يكي از اميدهاي جوانان و دانشجويان اين است كه با اتمام تحصيل حداقل بتوانند
به ميزاني قابل قبول جبران هزينه هاي تحصيل خود را بكنند, اما مگر آينده تا چه حد
اين اميدها را توانسته است بر آورده سازد.
ابهام
در آينده شغلي جوانان، بسياري را به اين انديشه رهنمون مي سازد كه اگر مدتي را كه
صرف تحصيل در دانشگاه و يا پشت در هاي آن مي كنند به حرفه آموزي و فراگيري فوت و
فن هاي يك شغل آزاد بگذارند، پس از چهار سال بيشتر يا كمتر با موفقيت و موقعيت
بهتري مواجه خواهند بود.
مشاهده
ليسانسه هاي بيكار و يا اشتغال آنها در مشاغل آزادي كه از قضا هيچ ربطي هم به
مدارك تحصيلي شان ندارد، ديگربه امري بسيار عادي تبديل شده است.
شايد
مفيدتر اين باشد كه دراين باب راه حل هاي عمقي تر و بلند مدت تر اتخاذ كرد تا به
بهبود ساختار هاي فرهنگي و عرفي جامعه بيانجامد.
از
اين رو در ابتدا اين انديشه بايد ملكه اذهان شود كه فقط افراد «دانشگاه رفته»
لزوما عالم، دانا، باشعور و درك بالانيستند و براي هم كف بودن در ازدواج حتما
نبايد طرفين داراي مدارك تحصيلي دانشگاهي باشند بلكه درك، شعور و آگاهي يك زوج در
خوشبختي نقش اساسي تري دارد، لازم به ذكر نيست كه در جوامع توسعه يافته امروزي
ابدا چنين مشكلات و به قولي بحران هايي ماهيت وجودي و مجال بحث پيدا نمي كنند.
همه
ما افرادي را ديده ايم كه علي رغم معيار هاي كنوني اجتماع به هيچ دانشگاهي قدم
نگذارده اما بسياري از افراد تحصيل كرده حاضر به تلمذ در محضرآنان هستند.
بي
گمان يكي از راههاي اين دگرگوني فرهنگي رواج فرهنگ مطالعه در ميان افراد اجتماع و
فراگير كردن علم آموزي در هر مقطع سني و اجتماعي است.
البته
پوشيده نيست كه ترميم انگيزه آسيب ديده پسران اين مملكت براي رقابت سالم و ورود به
عالي ترين مراكز آموزشي كشور، نيازمند بهبود بازار كارفارغ التحصيلان دانشگاهي و
بهبود معضلات اقتصادي به خصوص هزينه هاي بالاي آموزشي در كشور است.
واقعيت
اين است كه گناه نه به گردن عناصر ذكور بيچاره اي است كه بعضا متهم به سر هوايي و
هوش پايين مي شوند و نه به گردن دختران سخت كوشي است كه براي به دست آوردن كسوت
دانشجويي از خواب، خوراك و تفريح خود مي زنند.
منبع: خبرگزارى قسط