براء بن مالك انصارى - براء بن مالك انصارى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

براء بن مالك انصارى - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












براء بن مالك انصارى



يكى از مسائل پيچيده، در ميان روانشناسان و دانشمندان علوم تربيتى، تفاوتى است كه گاهى در ورحيه و خلق و خوى فرزندان يك خانواده به چشم مى خود. در حالى كه پدر و مادر همه يكى است و همه بر حسب ظاهر، تحت شرايط مساوى رشدو پرورش يافته اند ولى با توجه به ريزه كارى هاى آفرينش انسان، اين مسئله قابل حل است. زيرا موضوعات بسيار كوچكى (مثل فرزند اول خانواده بودن، سرپرستى فرزندان كوچك خانواده را بر عهده گرفتن، معاشرت با افراد مختلف و امثال اين ها) مى تواند منشأ تحول و دگرگونى هاى بزرگ در روحيه انسان باشد و چون ممكن است بعضى از فرزندان يك خانواده، داراى چنين خصوصيتى بود و بعضى ديگر فاقد آن باشند، طبعا مى تواند منشأ اختلافات خوى و منش در ميان آنها گردد. با توجه به مطالب بالا، جاى تعجب نخواهد بود اگر بدانيم كه افق فكرى و روحى براء بن مالك با برادر خود انس بن مالك انصارى اختلاف روشن داشت و اين دو برادر در نقطه مقابل يكديگر قرار داشتند! آرى گرچه اين دو نفر با هم برادر بودند، ولى انس بن مالك از خاندان وحى و نبوت منحرف بود و فضائل امير مؤمنان (عليه السلام) را كتمان مى نمود. چنانكه روزى امير مؤمنان در كوفه كسانى را كه حديث ولايت را در روز غدير شنيده بودند، براى اداى شهادت دعوت نمود، گروهى برخاستند و شهادت دادند، ولى انس و رفيق وى (براء بن غارب) كه در روز غدير شاهد گفتار صريح پيامبر (صلى الله عليه و آله) درباره حضرت على (عليه السلام) بودند از اداى شهادت خوددارى نمودند على (عليه السلام) پرسيد: چرا موقعى كه شما را براى اداء شهادت دعوت نمودم آن چه را از پيامبر شنيده بوديد بازگو نكرديد؟ آنان پيرى و فراموشكارى را عذر آورده، گفتند به علت پيرى دچار فراموشى شده ايم! امير مؤمنان (عليه السلام) گفت: خداوند! اگر اين دو نفر از روى عناد حاضر بر اداى شهادت و اظهار حق نشدند آنان را گرفتار نما چيزى نگذشت كه انس از ناحيه پا آسيب ديد و دچار بيمارى برص گرديد! و پس از اين گوشمالى الهى با خود سوگند ياد كرد كه هرگز هيچ فضيلت و منقبتى از امير مؤمنان (عليه السلام) را كتمان نكند ولى برادر وى، براء بن مالك از علاقه مندان صميمى خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله) بود "فضل بن شاذان مى گويد": براء بن مالك از شخصيتهائى بود كه ولايت و امامت امير مؤمنان (عليه السلام) بازگشته و در زمره دوستداران آن حضرت قرار گرفت. اين دو بادر نقطه اختلاف روحى ديگرى نيز داشتند و آن اين بود كه هرگز از انس بن مالك، قهرمانى و دلاورى در يكى از جنگ هاى اسلامى ديده نشده است ولى براء بن مالك مردى سلحشور و قهرمان و در عين حال با تدبير و اهل فضل بود. "ابن عبد البر" مى نويسد: "براء بن مالك يكى از از رجال با فضيلت، و مرد قهرمان و دلير بود او در جنگهاى اسلامى، غير از كسانى كه در قتل آنها شركت داشتند، صد نفر از مشركان را به تنهائى به قتل رسانيد". (ابونعيم اصفهانى) مى نويسد: براء بن مالك يكى از سلحشوران دلير و از جنگاوران شجاع بود". روزى او در بستر خود، در حال استراحت بود برادرش انس وارد اطاق شد، ديد او با صداى دلنشين اشعارى را زمزمه مى كند. انس از اين وضع ناراحت شد. براء كه متوجه قضيه شده بود، بى درنگ از جا برخاست و نشست و گفت: گمان مى كنى من در بستر بيمارى مى ميرم نه هرگز چنين نيست، اميدوارم خداوند مرا از نوشيدن شربت شهادت و فيض بزرگ جهاد در راه خدا محروم نسازد من تا كنون صد نفر از مشركان را از پاى در آورده ام غير از كسانى كه در كشتن آنها شريك بوده ام پس از وفات پيامبر در جنگى براء يك نقشه نظامى ابتكارى پيشنهاد كرد و از سربازان اسلامى خواست كه به او كمك كنند تا بالاى ديوار برود و خود را به پشت در رسانيده و در بزرگ باغ را از آن طرف باز كند! اين پيشنهاد عملى شد، همين كه براء بالاى ديوار قرار گرفت خود را در ميان امواج سپاه افكند و به سوى در باغ پيشروى كرد، دشمن از هر طرف او را احاطه نموده هدف تير و نيزه و شمشير قرار دادند او با حملات شجاعانه موفق شد در باغ را باز كند ولى اين پيروزى ارزان تمام نشد بلكه بيش از هشتاد زخم تير و شمشير بر پيشكر او وارد شد، براء در اثر كثرت جراحات، بى درنگ بسترى گرديد، سربازان اسلام وارد سنگر دشمن شده (مسيمه) را دستگير كره و مجازات نمودند و در جريان جنگ شوشتر كه در سال 20 هجرى در زمان خلافت عمر انجام شد و عمار ياسر و ابو موسى اشعرى فرماندهان سپاه بودند و جنگ بسيار سختى نيز بود براء بن مالك دست از جان شسته خود را به پشت دروازه رسانيد و با نيروهاى محافظ دژ به نبرد پرداخت، سرانجام در اثر جانبازى هاى براء و سربازان اسلام، شهر شوشتر سقوط كرد و "هرمزان" فرمانده بزرگ آن منطقه، دستگير شد و با بقيه ايران روانه مدينه گرديد، ولى براء در راه اين پيروزى جان باخت و در همان شهر به خاك سپرده شد. به همين مناسبت گاه دانشمندان علم رجال از او به نام "شهيد شوشتر" نام مى برند.





/ 1