حذيفة بن يمان انصارى
حذيفه يكي
از بزرگان اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله) و نيز صاحب سرّ نبى مكرم اسلام به
شمار ميرود. او يكى از كسانى است كه بعد از رحلت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله)
با اميرالمؤمنين على (عليهالسلام) بيعت كرد و يكى از خاصان آنحضرت نيز محسوب ميشود.
حذيفه جزء آن هفت نفرى بود كه در تشييع پيكر مطهر حضرت زهرا (سلام الله عليها)
شركت داشت و براى نماز بر پيكر آن بزرگوار نيز حاضر بود صاحب استيعاب آورد: كه
حذيفه به همراه پدر و برادر خود صفوان در جنگ احد در ركاب حضرت رسول (صلى الله
عليه و آله) حاضر بود، و در آن روز يكى از مسلمانان به اشتباه پدر او را در اثناء
گرمى جنگ به گمان اينكه او از مشركان است شهيد نمود. بنابر سرّى كه نبى مكرم اسلام
(صلى الله عليه و آله) با او در ميان نهاده بود بحال منافقان از صحابه آگاهى داشت
و منافقان را ميشناخت و اگر بر نماز جنازه كسى حاضر نميشد عُمر بن خطاب هم بر او
نماز نميخواند و او از جانب عمر بن خطاب سالها والى مدائن بود پس از مدتى او را
بركنار كرد و حضرت سلمان (رحمة الله عليه) را به ولايت مدائن منصوب كرد و هنگاميكه
سلمان رحلت كرد دوباره حذيفه والى مدائن گرديد و ولايت حذيفه در مدائن باقى بود تا
نوبت به شاه ولايت حضرت على (عليهالسلام) رسيد.
همانطور كه
ذكر شدحذيفه به حال منافقان آگاهى داشت صاحب كتاب كشكول (رحمة الله عليه) از مفضل
بن عمر و از امام صادق (عليهالسلام) روايت كرده كه آنحضرت فرمود: منافقان را در
زمان ولايت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) نميشناختند مگر به بغض على بن
ابيطالب (عليهالسلام) اما حذيفه منافقان را ميشناخت زيرا هنكامى كه نبى مكرم
اسلام (صلى الله عليه و آله) از جنگ تبوك بر ميگشتند در وسط راه در شبى كه به
ليلة العقبه مشهور است حذيفه مهار ناقه آنحضرت را ميكشيد و عمار از عقب آنرا ميراند.
منافقان با هم متحد شدند و گفتند در آن شب پيامبر (صلى الله عليه و آله) را به
شهادت برسانند و فاتحه اسلام را بخوانند كه جبرئيل به پيامبر (صلى الله عليه و
آله) خبر داد و از نقشه منافقان آنحضرت را آگاه كرد كه به اين صورت نقشه منافقان
به ثمر ننشست و آنها شرمنده و مفتضح گرديدند وقتى حذيفه از پيامبر (صلى الله عليه
و آله) خواست كه منافقان كه قصد كشتن آنحضرت را داشتند به او نشان دهد پيامبر (صلي
الله عليه و آله) با اشارهاى روشنائى را بر آنها تاباند وآنها را نمايان ساخت كه
حذيفه ميگويد آنها چهارده نفر بودند كه عبارتند از ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه،
مغيره، طلحه، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى وقاص، ابوعبيده جراح، عمرو عاص، ابو
موسى اشعري، ابوطلحه انصاري، اوس بن حدثان بصري.
هنگاميكه
ابوبكر بر جايگاه خلافت علوى غاصبانه نشست عمر از ابوبكر درخواست كرد كه حذيفه را
مواخذه كند و به بهانه انتقام از او كه در حفظ جان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و
آله) در ليلة العقبه بجا آورده بود او را (حذيفه) بكُشد كه ابوبكر، عمر را از اين
كار منع كرد و او را وادار به سكوت كرد چرا كه در غير اينصورت چهره واقعى آنها كه
از منافقان صدر اسلام به شمار ميرفتند ظاهرتر ميشد. بعد از ابوبكر نيز عمر روزي
حذيفه را به حضور طلبيد و گفت شنيدهام كه جمعى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و
آله) را نسبت نفاق ميدهى و ميگوئى كه ايشان از ابواب جهنم به شمار ميروند در
اين هنگام چيزى كه در دست او بود را بلند كرد كه به او بزند حذيفه گفت ساكت باش اي
عمر. چرا كه تو نيز بابى از ابواب جهنمى و منافقان به سبب تو از آن در وارد جهنم
خواهند شد كه عمر از كار خود منصرف شد و شروع به اظهار فضائل حذيفه كرد و مصلحت را
بر تندى و غضب برحذيفه نديد.
سفارشات خديفه هنگام مرگ
از ابوحمزه
ثمالى روايت شده كه چون هنگام مرگ حذيفه فرا رسيد فرزندان خود را طلبيد و وصيتهائي
به آنها كرد و آز آنها خواست كه عمل كنند
1ـ از آنچه
در دست مردم است مأيوس باشيد كه در اين يأس غناء و توانگريست و حاجات خود را از
مردم طلب مكنيد كه اين عين فقر است
2ـ چنان
زندگى كنيد كه روزى كه در آن هستيد بهتر از روز قبل باشد
3ـ هنگام
نماز چنان باشيد كه آخرين نماز عمرت را بجا ميآوريد
4ـ كاري
مكنيد كه از آن عَُذر خواهى كنيد
5ـ پسرانش
صفوان و سعيد را وصيت كرد كه با حضرت امير بيعت كنند و آنها چنين كردند و در جنگ
صفين به درجه رفيعه شهادت نائل شدند و خود حذيفه نيز پس از چهل روز بيعت با
اميرالمؤمنين على (عليهالسلام) در مدائن رحلت كرد و در همانجا نيز بخاك سپرده شد.