حجر عدى كندى - حجر عدى كندى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حجر عدى كندى - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












حجر عدى كندى



براستى قلم در برابر عظمت و وفاى حجر، عاجز و نا توان است. او كسى نبود كه بزرگيها و فداكاريهاى او را بتوان به آسانى ترسيم كرد، مرد وفا بود، شب زنده دار و روزه دار بود او يك مسلمانان راستين بود. از دوران جوانى، دلاورى و شجاعت با سرشت او در هم آميخته شده و خون حماسه و پيكار در رگهاى او جارى بود. او در نوجوانى همراه برادرش "هانى بن عدى" به حضور پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله شرفياب شد و به آئين اسلام گرويد. او از دوران حيات پيامبر چيزى درك نكرد و پس از زمان اندكى كه از مسلمانانى او مى گذشت پيامبر از دنيا رفت و در جنگهاى زمان آن حضرت نيز اسم او به چشم نمى خورد، ولى در فتح شام يكى از سربازان فاتح بود و هم او بود كه "حرج عذرا" را فتح كرد و نيز در جنگ قادسيه شركت داشت. در جريان فتح مدائن او بود كه به رود دجله زد و عبور كرد. او در عين رزم جوئى، مرد تقوى و نيايش و معنويت بود و به همين سبب او را حجر الخير مى ناميدند، در برابر حجر شر كه از ياران معاويه بود. او نسبت به مادرش همواره نيكى مى كرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، نماز مى خواند. دعاى او در پيشگاه، پروردگار به هدف اجابت مى رسيد. حجر مرد هدف و عقيده بود، او به مردان حق و فضيلت عشق مى ورزيد، او هنگام مرگ "ابوذر" در ربذه همراه اشتر بر بالينى او حاضر شد، آرى مردان خدا از همرزمان خود چنين ياد مى كنند! حجر شيفته حق و عدالت و تشنه فضيلت و مردانگى و پيرو راستين اسلام بود و همه اين ها را در وجود على مى ديد. و در ميان ياران حضرت على (عليه السلام) نمونه بود. او در مدت خلافت امير مؤمنان (عليه السلام) در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل در ركاب آنحضرت شمشير مى زد او پيش از شروع جنگ صفين، روزى پشتيبانى خود را از امير مؤمنان (عليه السلام) چنين اعلام كرد "ما زاده جنگ و فرزندان شمشيريم مى دانيم جنگ را از كجا بايد شروع كرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخيتم ما داراى ياران نيك، خويشاوندان و عشيره فراوان، رأى آزموده و نيروى پسنديده اى هستيم اينك اختيار ما در دست توست، اگر به شرق يا غرب جهان بروى، در ركاب تو هستيم و هر چه دستور بدهى اطاعت مى كنيم. امير مؤمنان (عليه السلام) از اين وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا كرد. يكى از افتخارات وى مقابله با ضحاك يكى از فرماندهان نامدار شام بود كه در اين نبرد پيروز شد. حجر بن عدى فرداى ضربت خوردن مولاى متقيان چنين گفت: تأسف و اندوه من بخاطر سرور پرهيزگاران، پدر پاكان، و شير مرد پاكيزه خوئى است كه او را كافرى پست و گمراه، و دور از رحمت خدا و گنهكارى مفسد و سنگدل كشت. لعنت خدا بر كسى باد كه از شما خاندان دورى كند، زيرا شما از خاندان پيامبر راهنما و نقطه اميد من در روز رستاخيز است. چشمان نافذ و بصير امير مؤمنان (عليه السلام) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: "چگونه خواهى بود هنگامى كه تو را به تبرى از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال كه از تو بخواهند پيوند دوستى ات را از من بگسلى؟ حجر پاسخ داد: به خدا سوگند، اگر با شمشير بدنم را پاره پاره كنند و اگر خرمنى از آتش بيفروزند تا مرا در آن بيندازند، تمام اينها را قبول مى كند ولى تبرى از تو را، نه! حضرت على (عليه السلام) شهادت حجر و يارانش را پيشگوئى كرد و فرمود: اهل كوفه! هفت نفر از بهترين مردان شما در عذراء كشته خواهند شد و وضع آنان مانند اصحاب اخدود خواهد بود. بعد از شهادت حضرت على (عليه السلام) و جريان صلح تحميلى بر امام حسن (عليه السلام) حاكمان شهرها به دستور معاويه شروع به شكنجه و آزار شيعيان حضرت على (عليه السلام) كردند يكى زا اين حاكمان مغيره نابكار بود كه چون از محبوبيت عمومى و شايستگى و فضيلت حجر آگاه بود ناگزير به آن اعتراف مى كرد و مى گفت نمى خواهم بهترين مردان شهر را بكشم تا آنان را در پيشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهكار! او اضافه كرد با قتل حجر و ياران او معاويه در دنيا به عزت و آقائى مى رسد ولى مغيره روز قيامت ذليل و مغذب مى گردد. د سال 50 هجرى دست مرگ طومار عمر مغيره بن شعبه را در هم نورديد و معاويه "زياد بن ابيه" برادر خوانده بد نام و سفاك خود را كه حكمران بصره بود به حكمرانى كوفه نيز منصوب نمود. اما با چنان اعتراض سختى و مبارزه بى امانى از جانب جهر مواجه شد كه بر فراز منبر رفت و چنين گفت اگر نتوانم اين قريه ناچيز (يعنى كوفه) را از شر تحريكات حجر حفظ كنم مرد نيستم! من بلائى بر سر حجر بياورم كه براى آيندگان عبرت باشد! اما با سرسختى حجر و يارانش مواجه شد و ناگزير پس از تلاشهاى فراوان از دستگيرى وى نا اميد شد اما با بى وفائى و خيانت كوفيان چندى بعد حجر مجبور شد در عوض دادن امان نامه از ظرف زياد خود را تسيليم كند چون همرزمان حجر بازداشت و سركوب شدند زياد براى اينكه معاويه را به كشتن حجر وا دارد شروع به جمع آورى شهادتهاى دروغ و طومارى بى اساس بر ضد حجر و همرزمانش كرد. و سرانجام حجر و يازده تن از يارانش را به شام حركت داد و در نتيجه هفت تن از همراهان حجر آزاد و باقى به مرگ محكوم شدند هنگامى كه نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسيد از دژخيم خود اجازه خواست دو ركعت نماز بخواند، او موافقت كرد، حجر به نماز ايستاد و نماز را طول داد پرسيدند آيا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: "به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته ام، دو ركعت نماز خوانده ام و هرگز نمازى به اين كوتاهى نخوانده ام و براى اينكه خيال نكنيد من از مرگ مى ترسم به اين كوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجير از دست و پايم باز نكنيد و خون پيكرم را نشوئيد زيرا مى خواهم روز رستاخيز با همين وضع با معاويه روبرو شوم"! خبر شهادت جانگداز حجر دلير و همرزمانش بازتاب وسيع داشت. من جمله اعتراض شديد امام حسين (عليه السلام) به معاويه در اين بين عايشه نيز معترض بود و شخصى را نزد معاويه فرستاده بود با مانع كشتن حجر شود اما كار از كار گذشته بود اما عايشه به معاويه گفت: از پيامبر اسلام شنيدم كه فرمود: بعد از من هفت كشته مى شوند كه خدا و اهل آسمان از قتل آنان خشمگين خواهند شد و چنين شد چه بسا هنگام مرگ معاويه او دچار كابو وحشتناكى شده بود و در حالى كه به شدت دچار تشنج و درد بود تكرار مى كرد: "اى حجر! مؤاخذه و گرفتارى من به خاطر تو طولانى خواهد بود".





/ 1