اباصلت هروى - اباصلت هروى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اباصلت هروى - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












اباصلت هروى





اباصلت‏يكى
از اصحاب خاص على بن موسى الرضا (عليه السلام)و خادم و محرم‏اسرار آن حضرت بود. در
اين مقاله با سيماى تابناك او آشنامى‏شويم. گرچه بازسازى چهره‏ى او پس از هزار و
دويست‏سال كارآسانى نيست .



تولد



جد
اعلاى عبدالسلام در هرات زندگى مى‏كرد. وى در يكى از جنگهااسير و به حجاز برده شد
و برده عبدالرحمان بن جندب گرديد; لذا پدران وى در مدينه زندگى مى‏كردند و او در
مدينه منوره متولدگرديد و در آنجا رشد نمود. وى براى به دست آوردن احاديث وسخنان
گهربار اهل‏بيت پيامبر(ص)مسافرتهاى زيادى نمود. گاهى دربغداد و حجاز، و كوفه و يمن
و مدتى در نيشابور و ديگرشهرهاى‏خراسان بسر برد. او در علم حديث مقامى بلند و
ارجمند پيدا كرد.



سلسله نسب



عبدالسلام
فرزند صالح، كنيه‏اش اباصلت و معروف به هروى است. سمعانى در انساب خود مى‏گويد:
ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروى قرشى، از
مواليان‏عبدالرحمان بن جندب است .



چون
كه جد اعلاى وى برده عبدالرحمان بود، وى را از مواليان وى‏شمردند .



شيداى ولايت



اباصلت‏با
اين كه از راويان اهل سنت نيز روايات زيادى نقل‏كرده و در بين آنها نيز به صدق و
راستى معروف است، اما شيداى‏ولايت و عاشق اهل‏بيت پيامبر:، خصوصا على بن موسى
الرضا
(عليه السلام)بود. تا جايى كه افتخار خدمتگذارى آن حضرت را به دست آورد و محرم‏اسرار آن
امام همام
(عليه السلام)گرديد .



از
روايات زيادى استفاده مى‏شود كه اباصلت مورد عنايت و توجه‏حضرت امام رضا (عليه السلام) بود و امام او را بسيار
دوست مى‏داشت. درپيشبرد محافل و مجالس او را همراه خود مى‏برد. و در مواقع
خاص‏تذكرات بسيار سازنده‏اى به او مى‏داد و شخصيت ايمانى او را پرورش‏مى‏داد.



 اباصلت
مى‏گويد: آخرين جمعه ماه شعبان به محضرابى الحسن على‏بن موسى‏الرضا (عليه السلام) بار يافتم. حضرت به من
فرمود: اى اباصلت! بيشترين روزهاى ماه شعبان را پشت‏سرگذاشتى و اين آخرين جمعه
ازآن ماه است. در اين بقيه روزهايى كه از شعبان باقى است،كوتاهيهايت را تدارك كن،
و بيشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآن‏مشغول باش. و از گناهانت توبه كن و براى
ورود به ماه مبارك‏رمضان آماده باش تا بتوانى آن را با اخلاص درك كنى . امانتى
برگردنت نباشد مگر اين كه ادا كنى. كينه‏اى از مومنى‏در دلت‏باقى نگذار، گناهان را
از خود دور كن. تقواى الهى راپيشه كن و در كارهاى پنهان و آشكارت به خدا توكل كن.
كسى كه به‏خدا توكل كند خدا او را كافى است...   



اباصلت
هروى تا آخرين لحظه زندگى امام رضا (عليه السلام)، از وى جدا نشدو حديث غم‏انگيز شهادت
آن حضرت را چنين نقل كرد:



 روزى
در محضر امام رضا (عليه السلام)بودم. آن حضرت فرمود: فردا به‏مجلس مامون داخل مى‏شوم. اگر با
سرپوشيده از آن خانه خارج شدم‏ديگر با من سخن نگو. روز ديگر آن حضرت بعد از نماز
صبح‏جامه‏هايش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر ماند تا اين كه‏غلامان مامون
آمدند. آنگاه كفش خود را پوشيد، رداى مبارك را بردوش افكند. و به مجلس مامون وارد
شد. من در خدمت آن حضرت‏بودم. چند طبق از ميوه‏هاى گوناگون نزد مامون بود. او
خوشه‏انگورى را كه بعضى از دانه‏هاى آن را زهرآلود كرده بودند، دردست داشت و آن
دانه‏هايى كه زهرآلود نبود مى‏خورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد.
مشتاقانه از جاى خود برخاست و دست‏در گردن مبارك امام (عليه السلام)انداخت و ميان دو ديده وى
را بوسيد و به‏حسب ظاهر آنچه مى‏توانست اكرام و احترام نمود .



او
را به جاى خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:



يابن
رسول الله! از اين نيكوتر انگور نديده‏ام .



حضرت
فرمود: شايد انگور بهشت از اين نيكوتر باشد .



مامون
گفت: از اين انگور تناول نما .



حضرت
فرمود: مرا از خوردن اين انگور معاف دار .



مامون
خيلى اصرار كرد.. .



حضرت
سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول كرد. حالش دگرگون‏شد. باقى انگور را بر زمين
افكند و از آن مجلس برخاست. مامون‏گفت: اى پسرعمو كجا مى‏روى؟!



فرمود:
به آنجا كه مرا فرستادى.



آن
حضرت غمگين و محزون سرخودرا پوشيد و از خانه مامون بيرون آمد .



اباصلت
مى‏گويد: به دستور وى با او سخن نگفتم تا به خانه خودوارد شد و فرمود: در را
ببند...   



امام
رضا
(عليه السلام)با همين انگور زهرآلود به ديار ابد شتافت و شربت‏شهادت نوشيد.



در منظر اهل نظر



اباصلت
هروى در نزد تمام رجال شناسان شيعه، و اكثر علماى‏اهل‏سنت مورد وثوق مى‏باشد.
روايات وى را با اطمينان خاطرمى‏پذيرند .



نجاشى
مى‏گويد: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروى راوى احاديثى‏از امام رضا (عليه السلام) است. وى از ثقات به شمار مى‏رود
و كتابى درباره‏رحلت امام رضا (عليه السلام)تاليف نموده است .



كشى
مى‏گويد: ابوصلت داراى احاديثى منقح و صحيح مى‏باشد و ماديديم كه او حديث مى‏شنود
و به تشيع بسيار علاقمند است. هيچگاه‏دروغ از او مشاهده نشد .



علامه
حلى، وى را از راويان امام رضا (عليه السلام)و مورد اطمينان مى‏داندو احاديث وى را
صحيح مى‏شمارد .



اباصلت
هروى به علت اين كه با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل مى‏كرد، براى
بعضى اين اشتباه پيش آمد كه او راعامى و از اهل سنت معرفى كردند.



مرحوم
شيخ طوسى، مى‏گويد:  ابوالصلت‏خراسانى هروى، عامى است‏و از اصحاب امام رضا (عليه السلام)مى‏باشد و بكربن صالح از
وى روايت نقل‏كرده است.   



مرحوم
شيخ حر عاملى مى‏گويد: شهيد ثانى چنين نقل كرده است كه‏براى مرحوم شيخ طوسى
اشتباهى رخ داده و اباصلت را به علت اختلاطبا اهل سنت، عامى معرفى كرده است .



مرحوم
شيخ صدوق در عيون اخبارالرضا رواياتى از وى نقل كرده‏است كه دليل بر صحت اعتقاد و
تشيع وى مى‏باشد .



ابراهيم
بن هاشم مى‏گويد: امام رضا (عليه السلام)به اباصلت هروى فرمود: آيا تو نيز
مانند ديگران، به آنچه خداوند متعال نسبت‏به ماواجب كرده يعنى ولايت ما منكر هستى؟



اباصلت
مى‏گويد: به خدا پناه مى‏برم، بلكه من به ولايت‏شمااقرار دارم .



روايات
و دلائل و شواهد ديگرى نيز حاكى است كه وى نه تنها به‏ولايت امام رضا (عليه السلام) اقرار داشت، بلكه عاشق و
شيداى اهل بيت‏پيامبر(ص)بود .



در
نظر اهل سنت



عبدالسلام
اباصلت هروى در نظر اكثر علماى اهل سنت مردى صالح وراستگو مى‏باشد. اما اكثر
احاديث وى را چون كه بوى محبت‏اهل‏البيت: دارد، نپذيرفتند و آنها را غير معروف
شمردند .



ذهبى
در ميزان الاعتدال چنين نوشته است:  عبدالسلام بن صالح،ابوالصلت مرد صالحى است غير
اين كه او شيعى است. ...



دارقطنى
مى‏گويد: او رافضى و متهم است . از او نقل شده كه گفته است: سنگ علويان بهتر از
همه بنى اميه‏مى‏باشد .



ابن
جوزى مى‏گويد: او خادم امام رضا (عليه السلام)و مرد صالحى مى‏باشد .



يحيى
بن معين مى‏گويد: ابوصلت راستگو و مورد اطمينان است و درنزد ما از دروغگويان محسوب
نمى‏شود. تنها عيبى كه دارد، شيعه ودوستدار آل رسول است .



در
نظر آنها همين، دوستى اهل‏بيت پيامبر: تنها عيب اوست. و درنظر ما شيعيان اين
بالاترين افتخار وى است كه همه آن را اقراردارند .



اباصلت در نيشابور و خراسان



اباصلت
كه تا آن زمان در علم حديث‏شهرت بسزايى يافته بود واز مراگز علمى آن روز يعنى:
شام، حجاز، يمن، عراق و جاهاى ديگرديدن نموده بود و با مشايخ آن زمان ارتباط
برقرار كرده بود،براى استماع احاديث جديد به نيشابور وارد شد. وقتى مشاهده كردكه
اين شهر از حوزه‏هاى بزرگ علمى و حديثى است در آنجا اقامت‏گزيد .



هنگام
رورد حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام)به نيشابور، اباصلت نيزدر اين شهر
بود.



حديث
معروف سلسله الذهب را كه در آن شهر املا فرمود، اباصلت‏نيز آن را نقل نموده است.



اباصلت
مى‏گويد: هنگامى كه امام خواستند از نيشابور به طرف‏طوس بروند حافظان و ائمه
اهل‏حديث نزد آن حضرت آمدند و از وى‏خواستند تا حديثى از جدش براى آنها املا
فرمايد.. .



اباصلت‏بعد
از حركت امام رضا (عليه السلام)از نيشابور، همراه وى ازنيشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو
حركت نمود .



هنگام
كه امام رضا
(عليه السلام)به نزديك سناباد رسيد. متوجه شدند كه‏مردم از سنگ كوه براى طبغ غذا، ديگ
مى‏تراشند. امام رضا (عليه السلام)به آن‏كوه تكيه داد و دستور داد: براى آن حضرت نيز ديگى از آن
سنگهابتراشند و در آن غذا طبخ نمايند . سپس همراه امام رضا (عليه السلام)وارد مرو شد .



ابن
حجر مى‏گويد: اباصلت در همه مجالس و محافل با امام‏رضا (عليه السلام)بود و هنگام مناظرات و
احتجاجات امام با روساى اديان ومتكلمان و دانشمندان حاضر بودند. اباصلت‏بعد از
شهادت جانسوزعلى بن موسى‏الرضا (عليه السلام)دوباره به نيشابور بازگشت و به
مناظرات وبحثهاى علمى و حديثى مشغول شد .



وفات



عبدالسلام
بن صالح، اباصلت هروى، باعمرى پربركت در نشر احاديث‏اهل‏بيت پيغمبر(ص)و بحث و
مناظره با منكرين دين و مخالفين وخدمتگذارى سالهايى از عمرش به حضرت امام رضا (عليه السلام)درسال 232 يا236 ه .ق دار
فانى را وداع گفت، و دوستداران علم و حديث راداغدار نمود .



آنچه
مسلم است، اندكى قبل از وفات در نيشابور بوده است. امادر كجا وفات يافته و در كجا
مدفون گرديده در كتب تاريخ و حديث‏از آن ذكرى نيست .



در
حومه شهر مقدس مشهد در كنار جاده سنگ بست مزارى است كه‏مى‏گويند قبر اباصلت
مى‏باشد. و مردم او را در آنجا زيارت‏مى‏كنند. ولى در آن مزار هيچ گونه اثر و
نشانه‏اى كه ثابت كنداين مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحى هم
دراثبات اين مطلب در آنجا نمى‏باشد .



البته
خود اين شهرت تاريخى مى‏تواند قرينه‏اى بر اين موضوع‏ باشد .








/ 1