اباصلت هروى
اباصلتيكى
از اصحاب خاص على بن موسى الرضا (عليه السلام)و خادم و محرماسرار آن حضرت بود. در
اين مقاله با سيماى تابناك او آشنامىشويم. گرچه بازسازى چهرهى او پس از هزار و
دويستسال كارآسانى نيست .
تولد
جد
اعلاى عبدالسلام در هرات زندگى مىكرد. وى در يكى از جنگهااسير و به حجاز برده شد
و برده عبدالرحمان بن جندب گرديد; لذا پدران وى در مدينه زندگى مىكردند و او در
مدينه منوره متولدگرديد و در آنجا رشد نمود. وى براى به دست آوردن احاديث وسخنان
گهربار اهلبيت پيامبر(ص)مسافرتهاى زيادى نمود. گاهى دربغداد و حجاز، و كوفه و يمن
و مدتى در نيشابور و ديگرشهرهاىخراسان بسر برد. او در علم حديث مقامى بلند و
ارجمند پيدا كرد.
سلسله نسب
عبدالسلام
فرزند صالح، كنيهاش اباصلت و معروف به هروى است. سمعانى در انساب خود مىگويد:
ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروى قرشى، از
مواليانعبدالرحمان بن جندب است .
چون
كه جد اعلاى وى برده عبدالرحمان بود، وى را از مواليان وىشمردند .
شيداى ولايت
اباصلتبا
اين كه از راويان اهل سنت نيز روايات زيادى نقلكرده و در بين آنها نيز به صدق و
راستى معروف است، اما شيداىولايت و عاشق اهلبيت پيامبر:، خصوصا على بن موسى
الرضا
(عليه السلام)بود. تا جايى كه افتخار خدمتگذارى آن حضرت را به دست آورد و محرماسرار آن
امام همام
(عليه السلام)گرديد .
از
روايات زيادى استفاده مىشود كه اباصلت مورد عنايت و توجهحضرت امام رضا (عليه السلام) بود و امام او را بسيار
دوست مىداشت. درپيشبرد محافل و مجالس او را همراه خود مىبرد. و در مواقع
خاصتذكرات بسيار سازندهاى به او مىداد و شخصيت ايمانى او را پرورشمىداد.
اباصلت
مىگويد: آخرين جمعه ماه شعبان به محضرابى الحسن علىبن موسىالرضا (عليه السلام) بار يافتم. حضرت به من
فرمود: اى اباصلت! بيشترين روزهاى ماه شعبان را پشتسرگذاشتى و اين آخرين جمعه
ازآن ماه است. در اين بقيه روزهايى كه از شعبان باقى است،كوتاهيهايت را تدارك كن،
و بيشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآنمشغول باش. و از گناهانت توبه كن و براى
ورود به ماه مباركرمضان آماده باش تا بتوانى آن را با اخلاص درك كنى . امانتى
برگردنت نباشد مگر اين كه ادا كنى. كينهاى از مومنىدر دلتباقى نگذار، گناهان را
از خود دور كن. تقواى الهى راپيشه كن و در كارهاى پنهان و آشكارت به خدا توكل كن.
كسى كه بهخدا توكل كند خدا او را كافى است...
اباصلت
هروى تا آخرين لحظه زندگى امام رضا (عليه السلام)، از وى جدا نشدو حديث غمانگيز شهادت
آن حضرت را چنين نقل كرد:
روزى
در محضر امام رضا (عليه السلام)بودم. آن حضرت فرمود: فردا بهمجلس مامون داخل مىشوم. اگر با
سرپوشيده از آن خانه خارج شدمديگر با من سخن نگو. روز ديگر آن حضرت بعد از نماز
صبحجامههايش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر ماند تا اين كهغلامان مامون
آمدند. آنگاه كفش خود را پوشيد، رداى مبارك را بردوش افكند. و به مجلس مامون وارد
شد. من در خدمت آن حضرتبودم. چند طبق از ميوههاى گوناگون نزد مامون بود. او
خوشهانگورى را كه بعضى از دانههاى آن را زهرآلود كرده بودند، دردست داشت و آن
دانههايى كه زهرآلود نبود مىخورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد.
مشتاقانه از جاى خود برخاست و دستدر گردن مبارك امام (عليه السلام)انداخت و ميان دو ديده وى
را بوسيد و بهحسب ظاهر آنچه مىتوانست اكرام و احترام نمود .
او
را به جاى خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
يابن
رسول الله! از اين نيكوتر انگور نديدهام .
حضرت
فرمود: شايد انگور بهشت از اين نيكوتر باشد .
مامون
گفت: از اين انگور تناول نما .
حضرت
فرمود: مرا از خوردن اين انگور معاف دار .
مامون
خيلى اصرار كرد.. .
حضرت
سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول كرد. حالش دگرگونشد. باقى انگور را بر زمين
افكند و از آن مجلس برخاست. مامونگفت: اى پسرعمو كجا مىروى؟!
فرمود:
به آنجا كه مرا فرستادى.
آن
حضرت غمگين و محزون سرخودرا پوشيد و از خانه مامون بيرون آمد .
اباصلت
مىگويد: به دستور وى با او سخن نگفتم تا به خانه خودوارد شد و فرمود: در را
ببند...
امام
رضا
(عليه السلام)با همين انگور زهرآلود به ديار ابد شتافت و شربتشهادت نوشيد.
در منظر اهل نظر
اباصلت
هروى در نزد تمام رجال شناسان شيعه، و اكثر علماىاهلسنت مورد وثوق مىباشد.
روايات وى را با اطمينان خاطرمىپذيرند .
نجاشى
مىگويد: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروى راوى احاديثىاز امام رضا (عليه السلام) است. وى از ثقات به شمار مىرود
و كتابى دربارهرحلت امام رضا (عليه السلام)تاليف نموده است .
كشى
مىگويد: ابوصلت داراى احاديثى منقح و صحيح مىباشد و ماديديم كه او حديث مىشنود
و به تشيع بسيار علاقمند است. هيچگاهدروغ از او مشاهده نشد .
علامه
حلى، وى را از راويان امام رضا (عليه السلام)و مورد اطمينان مىداندو احاديث وى را
صحيح مىشمارد .
اباصلت
هروى به علت اين كه با اهل سنت نيز معاشرت داشت و ازآنها روايت نقل مىكرد، براى
بعضى اين اشتباه پيش آمد كه او راعامى و از اهل سنت معرفى كردند.
مرحوم
شيخ طوسى، مىگويد: ابوالصلتخراسانى هروى، عامى استو از اصحاب امام رضا (عليه السلام)مىباشد و بكربن صالح از
وى روايت نقلكرده است.
مرحوم
شيخ حر عاملى مىگويد: شهيد ثانى چنين نقل كرده است كهبراى مرحوم شيخ طوسى
اشتباهى رخ داده و اباصلت را به علت اختلاطبا اهل سنت، عامى معرفى كرده است .
مرحوم
شيخ صدوق در عيون اخبارالرضا رواياتى از وى نقل كردهاست كه دليل بر صحت اعتقاد و
تشيع وى مىباشد .
ابراهيم
بن هاشم مىگويد: امام رضا (عليه السلام)به اباصلت هروى فرمود: آيا تو نيز
مانند ديگران، به آنچه خداوند متعال نسبتبه ماواجب كرده يعنى ولايت ما منكر هستى؟
اباصلت
مىگويد: به خدا پناه مىبرم، بلكه من به ولايتشمااقرار دارم .
روايات
و دلائل و شواهد ديگرى نيز حاكى است كه وى نه تنها بهولايت امام رضا (عليه السلام) اقرار داشت، بلكه عاشق و
شيداى اهل بيتپيامبر(ص)بود .
در
نظر اهل سنت
عبدالسلام
اباصلت هروى در نظر اكثر علماى اهل سنت مردى صالح وراستگو مىباشد. اما اكثر
احاديث وى را چون كه بوى محبتاهلالبيت: دارد، نپذيرفتند و آنها را غير معروف
شمردند .
ذهبى
در ميزان الاعتدال چنين نوشته است: عبدالسلام بن صالح،ابوالصلت مرد صالحى است غير
اين كه او شيعى است. ...
دارقطنى
مىگويد: او رافضى و متهم است . از او نقل شده كه گفته است: سنگ علويان بهتر از
همه بنى اميهمىباشد .
ابن
جوزى مىگويد: او خادم امام رضا (عليه السلام)و مرد صالحى مىباشد .
يحيى
بن معين مىگويد: ابوصلت راستگو و مورد اطمينان است و درنزد ما از دروغگويان محسوب
نمىشود. تنها عيبى كه دارد، شيعه ودوستدار آل رسول است .
در
نظر آنها همين، دوستى اهلبيت پيامبر: تنها عيب اوست. و درنظر ما شيعيان اين
بالاترين افتخار وى است كه همه آن را اقراردارند .
اباصلت در نيشابور و خراسان
اباصلت
كه تا آن زمان در علم حديثشهرت بسزايى يافته بود واز مراگز علمى آن روز يعنى:
شام، حجاز، يمن، عراق و جاهاى ديگرديدن نموده بود و با مشايخ آن زمان ارتباط
برقرار كرده بود،براى استماع احاديث جديد به نيشابور وارد شد. وقتى مشاهده كردكه
اين شهر از حوزههاى بزرگ علمى و حديثى است در آنجا اقامتگزيد .
هنگام
رورد حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام)به نيشابور، اباصلت نيزدر اين شهر
بود.
حديث
معروف سلسله الذهب را كه در آن شهر املا فرمود، اباصلتنيز آن را نقل نموده است.
اباصلت
مىگويد: هنگامى كه امام خواستند از نيشابور به طرفطوس بروند حافظان و ائمه
اهلحديث نزد آن حضرت آمدند و از وىخواستند تا حديثى از جدش براى آنها املا
فرمايد.. .
اباصلتبعد
از حركت امام رضا (عليه السلام)از نيشابور، همراه وى ازنيشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو
حركت نمود .
هنگام
كه امام رضا
(عليه السلام)به نزديك سناباد رسيد. متوجه شدند كهمردم از سنگ كوه براى طبغ غذا، ديگ
مىتراشند. امام رضا (عليه السلام)به آنكوه تكيه داد و دستور داد: براى آن حضرت نيز ديگى از آن
سنگهابتراشند و در آن غذا طبخ نمايند . سپس همراه امام رضا (عليه السلام)وارد مرو شد .
ابن
حجر مىگويد: اباصلت در همه مجالس و محافل با امامرضا (عليه السلام)بود و هنگام مناظرات و
احتجاجات امام با روساى اديان ومتكلمان و دانشمندان حاضر بودند. اباصلتبعد از
شهادت جانسوزعلى بن موسىالرضا (عليه السلام)دوباره به نيشابور بازگشت و به
مناظرات وبحثهاى علمى و حديثى مشغول شد .
وفات
عبدالسلام
بن صالح، اباصلت هروى، باعمرى پربركت در نشر احاديثاهلبيت پيغمبر(ص)و بحث و
مناظره با منكرين دين و مخالفين وخدمتگذارى سالهايى از عمرش به حضرت امام رضا (عليه السلام)درسال 232 يا236 ه .ق دار
فانى را وداع گفت، و دوستداران علم و حديث راداغدار نمود .
آنچه
مسلم است، اندكى قبل از وفات در نيشابور بوده است. امادر كجا وفات يافته و در كجا
مدفون گرديده در كتب تاريخ و حديثاز آن ذكرى نيست .
در
حومه شهر مقدس مشهد در كنار جاده سنگ بست مزارى است كهمىگويند قبر اباصلت
مىباشد. و مردم او را در آنجا زيارتمىكنند. ولى در آن مزار هيچ گونه اثر و
نشانهاى كه ثابت كنداين مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحى هم
دراثبات اين مطلب در آنجا نمىباشد .
البته
خود اين شهرت تاريخى مىتواند قرينهاى بر اين موضوع باشد .