ابان بن سعيد - ابان بن سعيد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابان بن سعيد - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












ابان بن سعيد



اگر مى خواهيد بدانيد چگونه درخت حنظل، ميوه شيرين مى دهد. و چگونه از زمينى شوره زار، گلستانى سبز و خرم به وجود مى آيد و چگونه نور در آغوش ظلمت پديدار مى شود؟ بيائيد دفتر زندگى پر افتخار و درخشان ابان بن سعيد را ورق بزنيم.
پدر او سعيد بن عاص از قبيله معروف بنى اميه است بنى اميه از روزگاران قديم، با بنى هاشم كينه ديرينه داشتند از اين رو با تمام قدرت، از نفوذ و گسترش اسلام جلوگيرى مى كردند اين خاندان به سرشت، به اندازه اى ناپاك بودند كه قرآن مجيد آنها را درخت پليد ناميده است. سعيد بن عاص (پدر ابان) از بزرگان اين خاندان و از دشمنان سرسخت پيامبر اسلام بود سعيد سه پسر به نام "ابان" "خالد" و "عمرو" داشت كه خالد و عمرو به دين و آئين پاك اسلام مشرف شدند و تلاشها و زحمتها و نقشه هاى سعيد براى برگرداندن آنها از اسلام به نتيجه نرسيد براى او يك راه بيشتر نمانده بود و آن اينكه آنها را از خانه بيرون كند امّا تنها اين دو جوان نبودند كه از خانه رانده مى شدند و مورد شكنجه قرار مى گرفتند بلكه اغلب مسلمانان چنين وضعيتى داشتند پس به دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله) متجاوز از هفتاد نفر، از زنان و مردان مسلمان، رهسپار كشور "حبشه" شدند، خالد و عمرو نيز جزء مهاجران بودند. ابان كه بيش از دو برادر ديگر تحت تأثير سخنان و سم پاشى هاى پدر بر ضد محمد (صلى الله عليه و آله) و آئين او قرار گرفته بود از پدر بيم داشت جرأت نمى كرد پيرامون آئين نو خاسته اسلام پژوهش كند ولى حادثه كوچكى در زندگى او مسير زندگى او را عوض كرد. او در سفرى كه براى تجارت به شام مى رفت، با يك "راهب" مسيحى ملاقات كرد كه كتابهاى پيامبران پيشين را خوانده و از پيش گوئى هاى آنها آگاه بود و به دنبال آن براي امان تمامى خصوصيات و نشانى هاى آخرين پيامبر خدا را كه انجيل مژده آن را داده بود بيان كرد حتى سن و نسب و نژاد او را يك به يك بيان كرد و ادامه داد كه او بر تمام اعراب پيروز مى گردد و آئين او در همه نقاط جهان، گسترش خواهد يافت. ابان كه روح درونى آماده دگرگونى داشت با اين حركت و با يك جرقه شعله ور و دچار انقلاب گشت و آينده او را نقش بندى نمود او ديگر ابان گذشته نبود و در اين زمان پدر او نيز در حيات نبود كه مانع تحقيق بيشتر او شود وقتي پيامبر (صلى الله عليه و آله) با گروهى از مسلمانان، براى زيارت خانه خدا تا سرزمين "حديبه" پيشروى كردند، نيروهاى قريش از ورود آنان به مكه مانع شدند عثمان بن عفان كه به نمايندگى از طرف پيابمر (صلى الله عليه و آله) عازم مكه شده بود تا مسأله را حل و فصل نمايد راه به جائى نبرد در اين بين ابان بن سعيد كه حاضر بود به نماينده پيامبر (صلى الله عليه و آله) اجازه ورود داد و شعرى سرود كه ترجمه آن از اين قرار است. (وارد سرزمين حرم شو و از هيچ كس مترس كه فرزندان سعيد، عزيزان حرم مى باشند.) و او را با اسب خويش به مكه برد و حمايت كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) وقتى از حديبه به مدينه بازگشت و تشكيل حكومتى را ترتيب داد مهاجران نيز همگى رهسپار آن ديار شدند تا دوران فشار و شكنجه پايان يابد خالد و عمرو نيز در اين عده بودند و از ابان برادر خود از طريق نامه دعوت كردند تا به آنها بپيوندد كه ابان بى درنگ پذيرفت. ابان به روزى نشان داد كه از استعداد فراوانى برخوردار است و مى تواند زير پرچم اسلام مسئوليتهاى خطيرى را به عهده بگيرد و پيامبر از اين امر آگاه بود و به وى فرمان و مأموريت داد گروهى را در نجد كه پرچم مخالفت برافراشتنه بودند را سركوب كند. ابان تنها يك نظامى نبود بلكه امتياز ديگرى او خواندن و نوشتن بود آن هم در زمانى كه با سوادان مكه از هفده نفر تجاوز نمى كرد پس او در جرگه نويسندگان وحى وارد شد. پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) در انتخاب فرمانروايان و نمايندگان حكومت اسلامى، فوق العاده دقيق بود، زيرا اين فرمانروايان در واقع، نمونه اى از تربيت شدگان آئين اسلتام بودند كه نمونه مظهر اسلام براى تازه مسلمان به شمار مى رفتند از اين رو كوچكترين انحراف از طرف اين نمايندگان قابل چشم پوشى نبود! پيامبر (صلى الله عليه و آله) بعد از بر كنارى علاء بن خضرمى ابان را به فرماندارى بحرين منصوب نمود ابان تا رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله) در آن منطقه اقامت داشت و پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله) راهى مدينه شد و چنين گفت پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه و آله) هرگز از طرف كسى مقام فرماندارى را نمى پذيرم. ابان عقيده داشت كه پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله) تنها امير المؤمنان (عليه السلام) شايستگى زمامدارى جامعه اسلامى را دارد از اين رو دست بيعت به سوى ابوبكر دراز نكرد و چشم اميد به بنى هاشم دوخت ولى وقتى بنى هاشم روى مصالحى، خلافت ابوبكر پذيرفتند او نيز بيعت نمود امّا فرماندارى بحرين را از طرف ابوبكر نپذيرفت ولى از طرف وى براى قضاوت به حادثه قتلى رهسپار يمن شد او از قاتل پرسيد چرا فرد مسلمانى را كشته اى او جواب داد او را به انتقام خون پدر و عميم كه او پيش از اسلام كشته بود به قتل رساندم. (به دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله) كليه خون هائى كه پيش از اسلام ريخته شده، قابل تعقيب نيست ولى اگر كسى در اسلام مرتكب جنايت بشود بايد در انتظار كيفر سخت آن باشد.) آن گاه به قاتل گفت خود را به خليفه معرفى كن به او خواهم نوشت كه بر اساس اين سخن پيامبر ميان شما داورى كرده ام! (و خليفه آن را تأئيد كرد)، ابان پس از وفات پيامبر (صلى الله عليه و آله) پيوسته در جبهه هاى جنگ شركت مى كرد و همانند يك سرباز مجاهد جانبازى مى نمود تا سرانجام در سال 15 هجرى در ماه رجب در يرموك (شام) شربت شهادت را نوشيدند.






/ 1