ابو الهيثم بن تيهان (مالک بن تيهان) - ابو الهيثم بن تيهان (مالک بن تيهان) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابو الهيثم بن تيهان (مالک بن تيهان) - نسخه متنی

سيد اصغر ناظم‏ زاده قمي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



















ابو الهيثم بن تيهان (مالک بن تيهان)





مالک
فرزند تيهان فرزند مالک انصاري و معروف به «ابو الهيثم بن تيهان»
است. او از چهره‏هاي سرشناس قبيله اوس و از اصحاب جليل القدر
رسول خداصلي الله عليه و آله و يکي از برجسته‏ترين ياران
پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام
است. قبل از ظهور پيامبر، از بت و بتکده متنفر بود و به وحدانيت و يگانگي
خدا ايمان داشت و اعتقاد خود را آشکارا اظهار مي‏نمود. وي اشعاري
در رثاي پيامبر و تجليل از مقام شامخ اميرالمؤمنين
عليه‏السلام سروده است. ابن تيهان در تمامي غزوه‏هاي صدر
اسلام در رکاب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله جنگيد(1)
و از کساني است که روايت غدير را نقل کرده است.(2)



اظهار
ايمان و اسلام او در مکه




بسياري
از مورخان نوشته‏اند: ابو الهيثم (مالک بن تيهان) نخستين کسي
است که با «اسعد بن زراره» از مدينه به مکه آمد و با پيامبر خدا صلي
الله عليه و آله ملاقات کرد، و به آن حضرت ايمان آورد و به مدينه
بازگشت و اسلام خود را آشکار نمود، و سپس در ميان هيئت بلند پايه
انصار مدينه که هفتاد نفر بودند، براي ملاقات با پيامبر اسلام
صلي الله عليه و آله وارد شهر مکه شده و در عقبه با آن حضرت ملاقات
کردند و آيين اسلام را پذيرفتند و به رسول خدا صلي الله
عليه و آله گرويدند. او يکي از نقباي دوازده‏گانه(3)
است و با جهاد خود اسلام را نصرت بخشيد.





عقد
برادري با عثمان بن مظعون





پيامبر
عاليقدر اسلام صلي الله عليه و آله بعد از هجرت به مدينه
و قبل از جنگ بدر (هشت ماه پس از هجرت) در يک آيين و مراسم
اسلامي بين هر دو نفر از اصحاب خود عقد اخوت و برادري برقرار
کرد تا چون دو برادر مراقب و يار يکديگر باشند؛ البته آن حضرت
در اين کار خداپسندانه شخصيت و روحانيت طرفين را مراعات مي‏نمود
و از اين رو براي خود، علي بن ابي‏طالب را انتخاب کرد و
او را برادر خويش قرار داد، و بين ابوبکر و عمر عقد اخوت خواند و «ابو
الهيثم بن تهيان» را با «عثمان بن مظعون» برادر قرار داد.(4)





مخالفت
ابو الهيثم با خلافت ابوبکر





براء
بن عازب، صحابي رسول خدا مي‏گويد: پس از مشاهده سقيفه به
شدت نگران شدم، ولي اندوه دروني را فرو خوردم و به فکر چاره افتادم.
شبانه به سراغ مقداد، سلمان، ابوذر، عبادة بن صامت، ابو الهيثم بن تيهان،
حذيفه و عمار ياسر رفتم و با آنان براي بازگرداندن خلافت به خاندان
پيامبر صلي الله عليه و آله صحبت کردم، آنان مي‏خواستند
خلافت را به شورايي مرکب از مهاجران برگردانند (که در رأس مهاجران،
حضرت علي عليه‏السلام بوده است).(5)



از
نقل اين جريان روشن مي‏شود که ابو الهيثم چون ساير
اصحاب بزرگ پيامبر صلي الله عليه و آله نگران جانشيني
خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و در رأس آنان حضرت علي
عليه‏السلام بوده است و با خلافت ابوبکر موافق نبوده است.





دوازده(6)نفر
از مخالفان خلافت ابوبکر، روز جمعه‏اي پاي منبر پيامبر صلي
الله عليه و آله جمع شدند و هر کدام مقابل ابوبکر سخناني ايراد
کردند، «ابو الهيثم بن تهيان» از جمله اين جمع بود که پس از «خزيمة
بن ثابت» برخاست و گفت:





يا
أبابکر، انا أشهد علي النبي صلي الله عليه و آله أنه أقام
علياً فقالت الانصار: ما أقامه الا للخلافة، و قال بعضهم: ما اقامه الا ليُعلم
الناس أنّه وليُّ مَن کان رسول اللَّه صلي الله عليه و آله
مولاه، فقال صلي الله عليه و آله: ان اهل بيتي نجوم أهل
الأرض فَقدِّموهم و لا تُقدّموهم؛



اي
ابوبکر، من شاهد بودم که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، حضرت
علي عليه‏السلام را (در غدير خم) بلند کرد، جمعي از انصار
گفتند: او را بلند نکرد مگر براي خلافت و جانشيني خود و بعضي
ديگر گفتند: او را بلند کرد تا به مردم بفهماند هر کس پيامبر را دوست
دارد علي را نيز دوست بدارد. سپس پيامبر صلي الله عليه
و آله فرمود: اهل بيت من چون ستارگان روي زمين هستند، آنها را
مقدم بداريد و بر آنان پيشي نگيريد.



ابو
الهيثم، اين حديث را نقل کرد و نشست و سايرين
برخاستند و با ابوبکر درباره تقدم علي عليه‏السلام بر او احتجاج
کردند.(7)





پشتيباني
ابو الهيثم از خلافت اميرمومنان





اصحاب
رسول خدا صلي الله عليه و آله پس از کشته شدن عثمان در مسجد پيامبر
صلي الله عليه و آله به مشورت و گفت و گو پرداختند تا ببينند چه
کسي عهده‏دار خلافت آنان شود، چون مسجد مملو از جمعيت شد، در آن جمع
عمّار ياسر، ابوايوب انصاري، مالک بن عجلان، رفاعة بن مالک و
ابوالهيثم بن تيهان نظر دادند که بايد اميرالمؤمنين
عليه‏السلام را به خلافت و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه
و آله برگزينند و در آن جا فضل و سابقه و جهاد و قرابت آن حضرت را يادآور
شدند و مردم را به موقعيّت ممتاز حضرت علي عليه‏السلام آگاه
نمودند.



از
جمله مطالبي که با مردم در ميان گذاشتند، اين بود که: ما اينک
به خلافت اميرالمؤمنين عليه‏السلام راضي و خشنود هستيم
و شما اي مهاجرين و انصار و اي ديگر مردم، به خواست
خداوند براي خودمان و شما از هيچ خيري فروگذار نيستيم
و علي عليه‏السلام چنان است که خود به خوبي او را مي‏شناسيد
و ما جايگاه و منزلت هيچ کس را مانند او نمي‏دانيم که
بتواند اين کار مهم را به دوش بکشد و سزاوارتر از او باشد.



آن
گاه همه مردم گفتند: ما به خلافت علي بن ابي طالب راضي شديم
و او همان است که شما گفتيد، بلکه بهتر از آن است و همگان برخاستند و به
حضور اميرالمؤمنين رسيدند و با آن حضرت بيعت کردند.(8) پس
از آن که مردم به راهنمايي و هدايت بزرگان اصحاب چون عمار ياسر،
ابو الهيثم و ابو ايوب انصاري آماده بيعت با اميرالمؤمنين
علي عليه‏السلام شدند، اول کسي که برخاست و دست بيعت با
آن حضرت داد، طلحه و زبير بودند، سپس مهاجرين و انصار برخاستند و بيعت
کردند و به دنبال بيعت آنان، ساير مردم بيعت نمودند. عمار ياسر
و ابو الهيثم از مردم براي حضرت بيعت مي‏گرفتند و به مردم
مي‏گفتند:





بيعت
مي‏کنيم با شما مردم بر طاعت خدا و سنت رسول خدا و اگر غير اين
باشد و ما وفا نکنيم، پس شما اطاعت ما نکنيد و بيعتي به
گردن شما نداريم و قرآن امام ما و امام شما باشد (تا آخر حديث).





سخنان
خيرخواهانه ابو الهيثم در آستانه حرکت به بصره





هنگامي
که اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام از حرکت طلحه و زبير
و عايشه از مکه به سمت بصره، آگاه گرديد، منادي ندا داد و مردم
را با فرياد «الصلاة جامعه» به مسجد فرا خواند. اصحاب و ياران امام عليه‏السلام
در مسجد تجمع کردند و حضرت امير عليه‏السلام پس از حمد و ثناي
الهي، خطبه‏اي براي اجتماع کنندگان ايراد نمود، و در عظمت
پيامبر صلي الله عليه و آله و برتري خود در امر خلافت و نيز
درباره پيمان طلحه و زبير و نقض آن و رفتن اين دو به بصره و ايجاد
فتنه و آشوب سخن فرمود و مردم را براي حرکت به جانب بصره و جنگ با ناکثين
فراخواند؛ در همين حال «ابوالهيثم بن تيهان» برخاست و عرض کرد:
اي امير مؤمنان، حسادت قريش به شما به دو گونه است: بزرگان و
صلحاي آنان به فضل و منقبت و به علو درجه معنوي شما رشک مي‏ورزند
و غبطه مي‏خورند و مي‏کوشند تا فضايل شما را به دست آورند و
امّا حسادت اراذل قريش که خطرناک هم هست به گونه‏اي است که کردار نيک‏شان
را تباه مي‏کند و بار گناهشان را سنگين‏تر مي‏سازد، آنان در
حسادت به منزلت بلند و جايگاه رفيع شما نزد خدا و رسولش و نزد امت تا
جايي پيش رفته‏اند که حتي راضي نمي‏شوند که
خود را با شما برابر ببينند و در انديشه آنند که در نيابت از پيامبر
خدا صلي الله عليه و آله و اداره امور مسلمين، از شما سبقت
گرفته و بر شما تقدم جويند. اميدوارم خداوند متعال آنان را از رسيدن
به مقصود بي پايانشان در اين ميدان واژگون گرداند.





ما
مي‏دانيم که تو شايسته‏ترين مرد قريش و سزاوارترين
آنان به مسند خلافتي، چرا که پيامبر خدا صلي الله عليه و
آله را در حياتش ياري کردي و حقوق او را در مرگش ادا نمودي،
به خدا سوگند که آتش فتنه و ظلم قريش، فقط دامان خودشان را خواهد گرفت (و
اعمال خودشان را خواهد سوزاند و اعمالشان را تباه خواهد ساخت. و عواقب وخيم
اين نافرماني سرانجام دامن‏گير خودشان خواهد بود)، و ما هم يا
اميرالمؤمنين همه انصار و ياران توايم، پس به هر چه که مي‏خواهي
فرمان بده.»



سپس
اشعاري در اين باره سرود. اميرالمؤمنين عليه‏السلام
او را به دعاي خير پاداش داد، سپس ديگران برخاستند و هر کدام
مانند ابوالهيثم از حرکت به سوي بصره و جنگ با ناکثين، امام عليه‏السلام
را تأييد نمودند.(9)





سخنان
آتشين ابو الهيثم در صفين



ابوالهيثم
در يکي از روزهاي جنگ صفين، صفوف سپاه عراق از لشکريان
علي عليه‏السلام را منظم کرد و سپس آنان را با سخنان گرم و آتشين
براي حمله به شاميان آماده کرد و چنين گفت:



اي
اهل عراق، اينک ميان شما و پيروزي نزديک و با ميعادگاه‏هايتان
در بهشت فاصله‏اي کمتر از يک روز است، پس با قدم‏هاي استوار و
صفوف منظم به استقبال بهشت برويد، امروز جمجمه‏هاي خود را ساعتي
به خدايتان عاريت دهيد و از او استعانت جوئيد و با دشمنان
خدا و دشمنان خودتان پيکار کنيد و آنان را بکشيد، که خدايشان
آنها را بکشد، و آنان مضمحل و متواري مي‏گردند و در اين راه
صبور باشيد چرا که زمين از آن خداست و هر که را بخواهد وارث آن مي‏گرداند،
اما حُسنِ عاقبت همانا از آنِ پرهيزکاران خواهد بود.(10)





شهادت
ابو الهيثم





بي
شک ابو هثيم در جنگ صفين و در راه دفاع از آرمان ولايي
خود به دست سربازان و لشکريان فريب خورده معاويه به شهادت رسيده
است.



محدثان
و مورخان معتبري مانند شيخ طوسي، ابن ابي الحديد،
نصر بن مزاحم، ابن سعد و ابن اثير به اين مطلب تصريح کرده‏اند.
بر خلاف برخي از مورخان معتبر،(11) تعدادي متعصب مثل «ابن قتيبه»
تلاش دارند که مرگ ابو الهيثم را قبل از زمان خلافت اميرالمؤمنين
عليه‏السلام اعلام نمايند تا بدين وسيله فضايل و
مناقب امير مؤمنان عليه‏السلام و صحابي بزرگي مثل ابو الهيثم
را در رکاب آن حضرت در صفين انکار نمايند، ولي با توجه به صراحت
کلمات جمعي از محدثان و مورخان و نيز خطبه دردمندانه امام عليه‏السلام
[در واپسين روزهاي عمر پر برکت خود که به ياد شهداي صفين
فرمود: «أين عمار، أين ابن التيهان...؛ کجايند عمار و ابن
تيهان و ذوالشهادتين... آنان که پيمان جانبازي بستند و
دعوت امام خود را براي جهاد در راه خدا پذيرفتند....»(12)



اميرالمؤمنين
عليه‏السلام در شهادت اين بزرگ صحابي پيامبر صلي
الله عليه و آله بسيار اندوهگين شد و نام او را در رديف
عمار ياسر، ذوالشهادتين و مالک اشتر قرار داد و در خطبه‏اي نام
ايشان را با آه و اندوه به زبان آورد؛ زيرا چند روز قبل از آن که اميرالمؤمنين
عليه‏السلام توسط اشقي الاشقياء «ابن ملجم مرادي» به
شهادت برسد، خطبه بسيار مهمي براي مردم کوفه ايراد نمود و
مردم را براي جنگ با معاويه تشويق کرد، چون حضرت در زمان ايراد
اين خطبه، سپاه عظيمي تدارک ديده بود و قصد داشت براي
خشکاندن ريشه نفاق و تزوير و خيانت، به سوي صفين يا
شام حرکت کند و مجدداً با معاويه بجنگد، لذا براي تهييج
اصحاب و تحريک غيرت آنان و براي زمينه سازي روحي
و معنوي سربازان خود خطبه مهمي ايراد فرمود.





امام
عليه‏السلام در اين خطبه تاريخي، به ضايعه دردناک
شهادت ابو الهيثم و بزرگاني چون عمار و ذوالشهادتين اشاره مي‏کند
و آنان را اسوه زهد و تقوا و عمل به کتاب خدا و پيروي از سنت پيامبر
صلي الله عليه و آله و سمبل يک مجاهد سلحشور و يک رزمنده
خستگي‏ناپذير معرفي مي‏نمايد و در فراق و فقدانشان
اشک ماتم مي‏ريزد و آه حسرت سر مي‏دهد و مي‏فرمايد:أين
إخواني الذينَ رَکِبوا الطريق، و مَضَوا علي الحَقّ، أين
عمّار، أين ابن تيهان، أين ذُو الشهادتين؟ و أين
نُظرائُهم مِن إخوانِهمُ الذينَ تَعاقَدُوا عَلي المُنية و
أبْردَ بِرؤوسِهم إلي الفجرة؟



ثم
ضرب عليه‏السلام بيده علي لحيته الشريفة الکريمة،
فأطال البکاء ثم قال عليه‏السلام: «أوِّه علي إخواني الذينَ
تَلوا القران فَأحکموه، و تدبَّروا الفُرضَ فأقاموه، أحيوا السّنَّة و
أماتُوا البدعة، دُعُوا لِلجهاد فأجابوا، و وَثِقُوا بِالقائِدِ فاتَّبعوه.»



ثم
نادي بأعلي صوته: «الجهاد، الجهاد، عبادَ اللَّه، ألا و إنّي
مُعسکرٌ في يومي هذا، فَمَن أراد الرَّواح إلي اللَّه
فَلْيَخرجُ.





کجايند
برادرانم، آنان که به راه افتادند و تا واپسين لحظات عمر بر طريق حق و
جاده صواب ماندند، عمّار بن ياسر کجاست؟ ابن تيهان کجاست؟ ذوالشهادتين
کجاست؟ کجايند امثال و مانند اين بزرگان؟ ديگر برادرانشان چه
شدند؟ آنان که پيمان جانبازي و جانفشاني بستند. آنان که سر
دادند و سرهايشان چون متاعي نفيس و گرانبها براي ستمگران
و از خدا بي‏خبران فرستاده مي‏شد.»



سپس
حضرت عليه‏السلام، دست رو محاسن شريفش گذاشت و مدتي بس طولاني
گريست پس از آن مجدداً فرمود: «اي واي بر دوستانم، اي دريغ
بر برادرانم، آنان که کتاب خدا را خواندند و به کار بستند و فرايض را
شناختند و اقامه کردند، سنت پيامبر را احيا نمودند و اساس بدعت را برچيدند،
به جهاد خوانده شدند و اجابت نمودند، به امام خود پيوستند و از او اطاعت
کردند.



آن
گاه با صدايي بسيار بلند فرمود:



اي
بندگان خدا، پيش به سوي جهاد، پيش به سوي جهاد بدانيد
که من از امروز براي عزيمت به سوي دشمن آماده‏ام پس هر که مي‏خواهد
که به سوي پروردگارش کوچ کند به اردوگاه برود....(13)





1- ر. ک: طبقات الکبري،
ج 3، ص 448 ؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 120 ؛ رجال شيخ طوسي، ص
63، ش 1



2- الغدير، ج 2، ص
191



3- نقيب در لغت به
معناي ضامن است، و کساني را مي‏گويند که اسلام قوم خود را
ضمانت کرده‏اند (الغدير، ج 2، ص 69) و اين دوازده نفر، نُه نفر از قبيله
خزرج بودند و سه نفر از قبيله اوس که اين سه شخصيت از قبيله
اوس که همگي از انصار بودند، عبارتند از: ابو الهيثم بن تيهان،
اسيد بن حضير و سعد بن خثيمه



4- طبقات الکبري، ج
3، ص 448 ؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 120 ؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 323



5- شرح ابن ابي الحديد،
ج 1، ص 219



6- دوازده نفر عبارتند از:
1 - خالد بن سعيد بن عاص 2 - مقداد بن اسود 3 - اُبيّ بن کعب 4 - عمار
ياسر 5 - ابوذر غفاري 6 - سلمان فارسي 7 - عبداللَّه بن مسعود 8
- بريده اسلمي (از مهاجرين) 9 - خزيمة بن ثابت (ذو
الشهادتين) 10 - سهل بن حنيف 11 - ابو ايوب انصاري 12 -
ابو الهيثم بن تيهان (و تعدادي ديگر از انصار بودند)



7- ر. ک: خصال صدوق، ج 2، ص
461 - 464، باب اثني عشر، ح 4



8- ر. ک: شرح ابن ابي
الحديد، ج 4، ص 8 و ج 7، ص 36



9- ر. ک: امالي مفيد،
ص 154، مجلس 19، ح 6



10- شرح ابن ابي الحديد،
ج 5، ص 109



11- رجال طوسي، ص 63
؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 10، ص 107 ؛ وقعة صفين، ص 365 ؛ طبقات
الکبري، ج 3، ص 449 ؛ اسد الغابه، ج 4، ص 274



12- شرح مختصري از
خطبه امام عليه‏السلام را ذيلاً در متن آورده‏ايم



13- نهج البلاغه، خطبه 182



منبع : سيد اصغر ناظم‏ زاده
قمي؛ اصحاب امام علي؛ ج 1






/ 1