عبد الله بن عباس
از اصحاب برجسته رسول
خدا(صليالله عليه وآله) و درسآموختگان مكتب اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود.
ويژگي بارز ابن عباس را بايد در برجستگى علمى او دانست. تسلط بر علومى مانند فقه،
تفسير، انساب وفنون شعري، از جمله مواردى است كه تخصص ابن عباس در آنان بر هيچ كس
پوشيده نيست، و ميتوان آنان را در جايجاى صفحات تاريخ صدر اسلام مشاهده نمود.
انديشه و حكمت سرشار
ابن عباس را بايد نتيجه بهرهمندى از گنجينه معارف اميرالمؤمنين(عليه السلام) و
اتصال به درياى بيكران پيامبر اكرم اسلام(صليالله عليه وآله) دانست. آنجا كه
حضرت رسول(صليالله عليه وآله) در حق او دعا نمود و فرمود:
پروردگارا او را در
شناخت دين فقيه گردان و به او آگاهى از تأويل عنايت كن .
يكى ديگر از شاخصههاي
ابن عباس، حضور مؤثر در مقاطع حساس تاريخ اسلام است. از جمله آنجا كه
اميرالمؤمنين(عليه السلام) ايشان را براى مذاكره با خوارج به نزد آنان فرستادند. و
يا زمانى كه داستان حكميت پيش آمد، و علي(عليه السلام) ايشان را جهت مذاكره با
نماينده معاويه برگزيدند، اما متأسفانه مردم به پيروى از اشعث، ابوموسى را معرفي
نموده، و آن فاجعه تاريخى در اثر اين انتخاب نادرست به وقوع پيوست.
يكى ديگر از مأموريتهاي
ابن عباس هنگامى بود كه حضرت علي(عليه السلام) در جنگ جمل، به پيرزوى رسيده بود و
تصميم داشت كه عايشه را از بصره به سوى مدينه فراخواند. در آن زمان عايشه در قصر بني
خلف در بصره به سر ميبرد. هنگامى كه ابن عباس نزد عايشه رسيد و اجازه ورود
خواست، با جواب منفى او مواجه شد. اما بدون توجه به آن، وارد اطاق شد و نشست، در
حالى كه عايشه خود را پشت دو پرده پوشانده بود. در آن هنگام عايشه گفت: خلاف سنت
پيامبر عمل كردى كه بدون اجازه وارد منزل من شدى و بر روى فرش من نشستي. ابن عباس
پاسخ داد:
ما قانون پيامبر(صليالله
عليه وآله) را بهتر از تو ميدانيم و در آن از تو برترى داريم. ما بوديم كه آداب
و سنت را به تو آموختيم. اينجا منزل تو نيست، منزل تو همان جايى است كه
پيامبر(صليالله عليه وآله) تو را در آن ساكن كرد و تو از آنجا بيرون آمدى و با
اين كار به خودت و رسول خدا(صليالله عليه وآله) ظلم نمودي. و هر گاه كه به خانه
خود باز گشتي، ما بدون اجازه تو در آنجا داخل نميشويم و بر روى فرش تو نمينشينيم
. آن گاه دستور علي(عليه السلام) را به عايشه ابلاغ كرده و گفت: اميرالمؤمنين(عليه
السلام) دستور داده كه هر چه زودتر به مدينه گردى و در خانه خودت قرار گيرى .
عايشه گفت: خدا رحمت
كند اميرالمؤمنين را، كه آن تنها عمر بن الخطاب بود!. ابن عباس پاسخ داد:
به خدا سوگند! كه
اميرالمؤمنين تنها علي(عليه السلام) است... .
بنابر گواهى تاريخ،
ابن عباس در اواخر عمر، در اثر كثرت گريه بر مظلوميت اميرالمؤمنين و امام
حسين(عليه السلام) كور شده بود. او در آن ايام مجبور شد از ترس تهديدات ابن زبير،
از مكه به طائف هجرت كند. و در نهايت در سال شصت و هشت، يا شصت و نه هجرى در همانجا
درگذشت. محمد بن حنفيه بر پيكر مطهر او نماز خواند و گفت: امروز عالم الهى اين
امت از ميان ما درگذشت . همچنين گفتهاند هنگام دفن او دو پرنده سفيد وارد كفن او
شدند، و مردم گفتند كه اين پرندگان, علم و فقه او بودهاند كه به پرواز درآمدند.