عمران و عيسى اشعرى قمّى
اين دو برادر مانند
بسيارى از مردم قم در طول تاريخ اسلام، از اصحاب و شيعيان مخصوص ائمه(عليهم
السلام) بودهاند. و با اين خاندان مبارك، ارتباطى نزديك و پرثمر
برقرار كردهاند. عمران و عيسى در ميان دوستان و صاحبان سرّ امام
صادق(عليه السلام) قرار داشتند. و حضرت نيز آن دو را بسيار دوست داشت و پيوسته
مورد احترام و لطف قرار ميداد و هر زمان كه در مدينه خدمت ايشان ميرسيدند به گرمى از آنان استقبال ميكرد و احوال خويشان و بستگان آنان را از
ايشان جويا ميشد.
در يكى از سالها هنگامى كه عمران نزد امام صادق(عليه
السلام) رسيد، حضرت با او احوالپرسى گرمى نمود و او را به صورتى مخصوص مورد لطف و
عنايت خويش قرار داد. از اين رو زمانى كه عمران خداحافظى كرد و آن مجلس را ترك
نمود، شخصى به نام حَمّاد ناب از آن حضرت پرسيد: اين شخص كيست؟ كه به اين نيكى و
گرمى با او برخورد نموديد؟
حضرت فرمودند: او از
اهل بيت نُجَباست (يعنى از اهل قم)، كه هيچ جبار و ستمگرى اراده ظلم به آنان را
نميكند، مگر اين
كه خدا او را در هم ميشكند و نابود ميسازد.
آري! اين دو برادر در
راه معرفت به جايگاه امامت و ولايت تا آن حد پيش رفته بودند و نزد ائمه(عليهم
السلام) محبوب شده بودند كه روايت شده، روزى امام صادق(عليه السلام) با ديدن عيسي،
پيشانى او را بوسيد و فرمود: تو از اهل بيت ميباشي.
و حقيقتاً خوشا به
حال آنان كه توانستند چنين مدال افتخار و جايگاه نيكويى را نزد اولياى الهي(عليهم
السلام) پيدا نمايند.
در داستان ديگرى از
اين دو برادر، ميتوان ميزان بالاى ارادت و اخلاصشان را نسبت به ائمه(عليهم
السلام) مشاهده نمود. در ضمن روايتى اين داستان چنين نقل شده است:
در يكى از سالها امام صادق(عليه السلام) از عمران ميخواهند كه چند خيمه براى آن حضرت بسازد. و
عمران نيز برابر دستور ايشان عمل ميكند و آن خيمهها را در سرزمين منا براى آن حضرت نصب ميكند. يك خيمه براى زنان، يك خيمه براى مردان
و يك خيمه نيز براى قضاى حاجت.
زمانى كه امام
صادق(عليه السلام) با اهل بيت خود وارد منا شدند، پرسيدند: اين خيمهها چيست؟ گفتند: اين خيمهها را عمران بن عبدالله قمى براى شما درست
كرده. حضرت پس از آن كه در آنجا ساكن شدند، عمران را طلبيدند و به او فرمودند: اين
خيمهها را با چه
قيمتى تهيه نمودي؟ عمران پاسخ داد: فدايت شوم! كرباسهاى آن را با صنعت خودم درست كردم، و با دستان
خودم آنها
را براى شما ساختهام، و به رسم هديه آنرا خدمت شما عرضه كردم و دوست دارم كه از من
قبول نماييد. و آن پولى را كه براى اين كار به سوى من فرستاده بوديد به سوى شما
بازگرداندم.
پس از آن حضرت دست او
را گرفت و فرمود: از خدا ميخواهم كه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد و (همچنين
صلوات بفرستد) بر آن كسى كه تو و عترت تو
را، در آن روزى كه سايهاى جز سايه او نباشد، در سايه رحمت خود درآورد.
به واسطه اين دعاهاي
خير از ناحيه امام صادق(عليه السلام) بود كه نه تنها خود عمران بلكه خانواده و
فرزندان او نيز در مسير هدايت وعنايت الهى قرار گرفتند. آري، در سايه اين خانواده
ولايى بود كه مرزبان پسر عمران به دنيا آمد و در زمان على بن موسى الرضا(عليه
السلام) در جرگه اصحاب و راويان ثقه و مورد اطمينان احاديث ايشان قرار گرفت. و
كتبى را نيز در راه خدمت به اسلام به رشته تحرير درآورد.
ضمناً در عظمت معرفت
او (مرزبان پسر عمران) به اهل بيت(عليهم السلام) همين بس كه زمانى به امام
رضا(عليه السلام) عرض كرد: از شما سوالى ميكنم كه از بزرگترين امور نزد من است، و آن
اين كه آيا من از شيعيان شما ميباشم يا نه؟ حضرت فرمودند: آري. و باز براى اطمينان خاطر
پرسيد: آيا اسم من نزد شما مكتوب است؟ حضرت فرمودند: آري.