على بن يقطين
على در سال صد و بيست
و چهار در كوفه متولد شده و پيوسته از اصحاب جليل القدر و شيعيان راستين اهل بيت
(عليهم السلام) بوده و هميشه مورد توجه آن بزرگواران، مخصوصا امام موسى كاظم (عليه
السلام) قرار داشته است. على اصالتش به كوفه بر ميگردد، اما به دليل شرايط خاص زندگي
خود و پدرش مجبور شد به بغداد عزيمت كند و در آن جا به ادامه زندگى بپردازد. پدر
علي، يعنى يقطين جزء بزرگان عباسيين بوده و از اين رو در زمان پايانى حكومت جائر
اموى از ناحيه مروان مورد تهديد و آزار و اذيت قرار داشته و مروان بدين منظور
پيوسته در جستجوى او بوده است. يقطين نيز براى فرار از شرارتهاى مروان مجبور به
ترك وطن و اختفا شد.
مادرش همانند يقطين
از ترس مروان مجبور شد به همراه دو فرزندش على و عبيد، به سرى مدينه فرار نمايد.
پس از آن خانواده يقطين در اختفا و اضطراب بودند تا اين كه مروان به قتل رسيد و به
دوزخ واصل شد و دولت فاسد و غير مشروع عباسيى تأسيس شد و زمينه براى ظهور يقطين مهيا
شد و خانوادهاش دوباره در كوفه گرد هم جمع شدند.
يقطين از آن به بعد
در دستگاه عباسيان جايگاه خاصى پيدا كرد و به خدمت آنان درآمد. اما بايد توجه داشت
كه او هيچ گاه عقايد آنان را نپذيرفت و پيوسته شيعى مذهب و قائل به جايگاه امامت
و ولايت بود و اين خصلت را در فرزندانش نيز به يادگار گذاشت.
يقطين پس از تولد
فرزندش علي، به مدت نه سال زنده بود و در سال صد و هشتاد و پنج بدرود گفت.
مردى از اهل بهشت
على بن يقطين در سير
مبادى عرفان الهى و شناخت و احترام به حريم امامت و ولايت آن چنان پيشرفت نمود كه
بارها امام كاظم (عليه السلام) طى فرمايشاتي بهشت را براى او ضمانت نمود و به او
بشارت داد كه آتش دوزخ هرگز با بدنش ملاقات پيدا نكند.
از داود رقى روايت
شده كه گفت: سالى به حج مشرف شدم و در روز عيد قربان توانستم خدمت امام كاظم (عليه
السلام) برسم. در آن هنگام حضرت فرمودند: هنگامى كه در موقف عرفات بودم، احدى در
دلم نگذشت مگر على بن يقطين و او پيوسته با من بود (يعنى در قلب و نظر من حاضر
بود) و از من جدا نشد تا اين كه افاضه كردم.
عبدالله بن يحيي
كابلى در روايت ديگرى ميگويد: من خدمت امام موسى كاظم (عليه السلام) بودم كه
متوجه شدم على بن يقطين به سوى ما ميآيد. پس از آن حضرت (عليه السلام) رو به
اصحاب خود كرد و فرمود: هر كس با ديدن يكى از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و
آله) مسرور ميشود، به كسى كه الآن به اين جا ميآيد نگاه كند. پس از اين سخن امام
(عليه السلام)، يكى از اصحاب گفت: بنابراين على بن يقطين در اين حال از اهالى بهشت
است. حضرت نيز دوباره فرمودند: اما سخن من را بشنويد كه شهادت ميدهم او اهل بهشت
است.
احاديث و روايات
فراوانى پيرامون سجاياى اخلاقى و فردى على بن يقطين وارد شده است كه همگى نشان از
شخصيت و جايگاه والاى او دارد و بيان آنان در اين مقال نميگنجد. و چه سخنى از اين
والاتر كه على بن يقطين حتى در زمان كودكى نيز مورد توجه و عنايت ائمه (عليهم
السلام) قرار داشته است.
روايت شده كه على در
زمان طفوليتش به همراه برادرش عبيد، خدمت امام صادق (عليه السلام) مشرف شد. على در
آن زمان داراى موى بلندى بود. حضرت با ديدن آن دو فرمودند: صاحب موهاى بلند را نزد
من بياوريد. پس از آن كه على جلو رفت، امام صادق (عليه السلام) او را در برگرفت و
براى او دعاى خير نمود.
اهميت احترام به برادران مؤمن
همانگونه كه بيان شد
پدر علي، يعنى يقطين در دستگاه عباسيان از احترام و جايگاه خاصى برخوردار بود، از
اين رو پس از او پسرش على نيز پيوسته مورد توجه حكومت عباسيان قرار داشت. بنابراين
زمانى خدمت امام كاظم (عليه السلام) رسيد و از ابتلاى خود به هم نشينى و وزارت
هارون شكايت نمود. و حضرت (عليه السلام) در جواب او فرمودند: اى على همانا خداوند
دوستانى دارد كه جزء دوستان و نزديكان دستگاه خلافتهاى ظالم هستند، تا بوسيله
آنان از دوستداران خود دفع بلا شود، و تو اى علي، جزء آنان هستي.
در روايت ديگري،
زمانى كه على بن يقطين خدمت امام كاظم (عليه السلام) رسيد و براى ترك خدمت حكومت
جابر عباسى از ايشان اجازه خواست، حضرت (عليه السلام) فرمودند: اين كار را نكن،
همانا كه نزد ما به تو أنس و محبتى وجود دارد، و تو نزد دوستانت از احترام و
جايگاه خاصى برخوردارى و نزديك است كه توسط تو خداوند خسارتهايى را از آنان جبران
نمايد و بوسيله تو فساد توطئههاى مخالفين را با شكست رو به رو نمايد.
اى علي! كفاره اعمال
تو احسان به برادران مؤمنت ميباشد. تو براى من يك امر را ضمانت نما و من در عوض
آن سه امر را برايت ضمانت ميكنم. تو براى من ضمانت كن كه ملاقات نكنى يكى از
دوستداران ما را مگر اين كه حاجت و درخواستش را برآورده سازى و با كرامت و احترام
با او برخورد نمايي. و من در مقابل ضمانت ميكنم كه سايه سقف هيچ زندانى تو را در
برنگيرد، و برندگى هيچ شمشيرى بر تو فرود نيايد، و هيچ گاه فقر و ندارى به خانه تو
راه پيدا نكند. اى علي! هر كس مؤمنى را خشنود كند،اين كار را ابتدا در مورد
خداوند انجام داده و دوم براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و سوم براى ما.
على بن يقطين در
نهايت پس از سالها عشق به ولايت و خدمت به شيعيان، در سال صد و هشتاد، و به نقلي
ديگر در سال صد و هشتاد و دو، و در زمان حيات امام و مقتدايش حضرت موسى كاظم (عليه
السلام) وفات نمود.
خوشا به سعادت او كه
به نقل از يعقوب بن يقطين از قول امام رضا (عليه السلام) آمده است: همانا على بن
يقطين درگذشت و از دنيا رفت، در حالى كه صاحبش (امام موسى كاظم (عليه السلام) از
او راضى بود.