از اين ستون به آن ستون فرج است - از اين ستون به آن ستون فرج است نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از اين ستون به آن ستون فرج است - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
















از اين ستون به آن ستون فرج است


مردى
به شهرى مسافرت كرد و غريب بود . اتفاقا همان شب فردى به قتل ميرسد
. نگهبانان مرد غريب را نزديك محل قتل دستگير مى كنند . و
او را نزد قاضى مى برند . و چون مرد ناشناس نتوانست بى گناهى
خود را ثابت كند ،‌ قاضى دستور اعدام صادر كرد.





فردا
مرد مسافر را به يك ستون بستند تا اعدام كنند . مرد هرچه گفت كه بى
گناه است و بعدا از اين كار پشيمان خواهند شد ، جلاد گفت من بايد
دستور را اجرا كنم .





جلاد
به او گفت كه آخرين خواسته اش چيست .



مرد
كه ديد مرگ نزديك است گفت : مرا به آن يكى ستون ببنديد
و اعدام كنيد .





جلاد
فكركرد كه مرد قصد فرار دارد و اين يك بهانه است و به او گفت اين
چه خواهش مسخره اى است !





مرد
گفت : رسم اين است كه آخرين خواهش يك محكوم به اعدام اگر ضررى
براى كسى نداشته باشد اجرا شود .





جلاد
با احتياط دست او را باز كرد و به ستون بعدى بست .





در
همين هنگام حاكم و سوارانش از آنجا گذشتند و ديدند عده اى از
مردم دور ميدان جمع شدند ، علت را پرسيدند گفتند مردى را به دار
مى زنند . حاكم پرسيد : چه كسى را ؟ 





جلاد
جلو آمد و حكم قاضى را نشان داد .





حاكم
گفت : مگر دستور جديد قاضى به شما نرسيده است ؟‌



جلاد
گفت : آخرين دستور همين است .





حاكم
گفت : اين مرد بى گناه است ، او را آزاد كنيد . قاتل اصلى
ديشب به كاخ من آمد و گفت وقتى خبر اعدام اين مرد را شنيده
،‌ ناراحت شده كه خون اين مرد هم به گردن او بيافتد و بااينكه ميترسيده
خودش را معرفى كرد . من هم او را نزد قاصى فرستادم و سفارش كردم كه
مجازاتش را تخفيف دهد .





مرد
مسافر را آزاد كردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به اين ستون نمى
بستيد تا حالا ‌مرا اعدام كرده بوديد . اگر خدا بخواهد از اين
ستون به آن ستون فرج است .



اين
ضرب المثل را هنگامى به كار مى برند كه فردى نااميد است و
او را دلدارى مى دهند كه در اندك فرصتى راه چاره پيدا مى
شود . ( فرج به معناى گشايش در كار و رفع مشكل )‌


 



منبع: سايت کودکان





/ 1