سخن و سخنوري
سخنوري، بايدها و نبايدها
هر سخنراني و خطابهاي را ميتوان از يك جهت به دو بخشِ صورت و مادّه تقسيم كرد. سخنراني، ظاهري دارد و باطني، جسمي دارد و روحي، ظرفي دارد و مظروفي.
دکترغلامعلی حدادعادل
آنچــه پيـش رو داريد، متن سخنراني دكتر حداد عادل است كه در اجلاس حوزه و تبليغ ايراد گرديد و با اندكي تلخيص، تنظيم و ويرايش تقديم حضورتان مي گردد.
هر سخنراني و خطابه اي را مي توان از يك جهت به دو بخشِ صورت و مادّه تقسيم كرد. سخنراني، ظاهري دارد و باطني، جسمي دارد و روحي، ظرفي دارد و مظروفي. هم ظرف بايد شرايطي داشته باشد و هم مظروف، هم ظاهر و هم باطن، هم صورت و هم ماده.
اينك براي هر كدام از اين جنبه ها يك دسته بايدها و نبايدها را ذكر مي كنيم. البتّه اين فهرست بسته نيست و ما در صدد استقراي تام نبوده ايم و خوانندگان عزيز، خود مي توانند موارد ديگري را به آن بيافزايند.
ظاهر كلام، بايدها و نبايدها
الف ـ بايدها
1 ـ درست سخن گفتن
ركن اصلي انتقال مفهوم و برقراري ارتباط با شنونده، سخن گفتن به صورت درست و برحسب قواعد زبان است.
خطبايي موفقند كه در بيانشان از نظر دستوري يا غلط نيست يا كم است. وقتي سخنوري سخن مي گويد و فعل و فاعل را به جاي خود به كار نمي برد و يا جمله را با وجهي آغاز مي كند و در وسط كلام، آن وجه را فراموش كرده و فعل را به وجهي ديگر مي آورد يا جمله را به اندازه اي طولاني مي كند كه شنونده، آغاز آن را فراموش مي كند، اين ناورزيدگي در بيان، شنونده را خسته مي كند.
متأسفانه در كشور ما بسيار اندكند كساني كه درست صحبت مي كنند. در حالي كه خطباي غيرايراني مثل خطباي عرب يا سخنرانان فرنگي كمتر از سخنران هاي ما در كلام دچار اشتباه مي شوند. معلوم مي شود كه در مدرسه هاي آن جا، در همان جواني و نوجواني فنّ بيان و درست و صحيح سخن گفتن را به آن ها خوب آموخته اند.
در كشور ما كساني كه بتوان سخنراني آن ها را بدون ويرايش مفصل منتشر كرد، بسيار نادرند.
2 ـ تسلّط بر كلام و لغت
سخنران بايد يك ذخيره و خزانه سرشار از الفاظ در ذهن و زبان خود داشته باشد. به اصطلاح اهل فن، بايد دايره واژگاني او بسيار وسيع باشد و بداند كه براي هر مقصودي از چه كلمه اي استفاده كند. في المثل، اگر شما در حافظه خود كلمات عشق، مهر، محبت، مودّت، مهرباني و امثال اين ها را داشته باشيد، مي توانيد يك جا از عشق استفاده كنيد، يك جا از مهر استفاده كنيد، يك جا از محبت و يك جا از مودّت. هر كدام اين ها از نظر معنا با ديگري تفاوتي مختصر دارد كه توّجه به اين تفاوت هاي مختصر سخن را ظريف تر و سخنران را تواناتر مي كند.
ركن اصلي انتقال مفهوم و برقراري ارتباط با شنونده، سخن گفتن به صورت درست و برحسب قواعد زبان است. خطبايي موفقند كه در بيانشان از نظر دستوري يا غلط نيست يا كم است. وقتي سخنوري سخن مي گويد و فعل و فاعل را به جاي خود به كار نمي برد.3 ـ استفاده از ادبيات
خطيب نه تنها بايد مهارت هاي زباني داشته باشد بلكه بايد از ادبيات در ضمن سخنراني خود استفاده كند؛ يعني، بايد سخن را هنري و هنرمندانه عرضه كند. ادبيات جنبه هنري زبان است. استفاده به جا از شعر و تمثيل، كلام را شيرين و نمكين مي كند و اين مستلزم آشنايي خطباي ارجمند با متون اصلي ادبيات فارسي است.
خطيب و مخصوصا خطيب ديني بايد در ذهن خود اشعار مناسبِ بسياري حفظ داشته باشد و كلام خود را با استفاده به جا از ادبيات رنگين كند. فرق كلام آميخته با ادبيات با كلام تهي از ادبيات مانند كتاب يا روزنامه معمولي با كتاب و روزنامه رنگي است. كلام ادبي بيشتر تأثير مي كند، البتّه به شرط آن كه در رنگ آميزي افراط نشود و آرايش كلام از حد نگذرد. چرا كه در اين صورت مانند افراط در هر آرايش ديگري نتيجه عكس مي دهد.
4 ـ آگاهي از تلفظ صحيح كلمات
خطباي ارجمند ناچارند در ضمن بيان خود، از اصطلاحاتي استفاده كنند و كلماتي را به كار برند كه در عرف تحصيلات ديني و حوزويشان سابقه نداشته است.
امروزه كه متأسفانه لغات خارجي در زبان فارسي فراوان وارد شده، ممكن است بعضي از ما تلفظ درست يك كلمه را ندانيم و اتفاقا مخاطبان ما آشنايي زيادي با آن كلمه داشته باشند. در اين صورت تلفظ غلط ما اثر بسيار بدي بر جا مي گذارد.
در تهران چاپخانه اي به نام چاپخانه اُفست وجود دارد. نوعي از چاپ را اُفست مي گويند. چاپخانه بزرگي است كه كتاب هاي درسي و بسياري از كتاب هاي مهم ديگر در آن جا چاپ مي شود. يكي از كارمندان آن جا فوت شده بود. گوينده اي سخنراني مي كرد و مي خواست اشاره كند كه اين متوفّي تعلق به اين مؤسسه داشته و از جانب كارگران و كارمندان تسليت بگويد. او كلمه اُفست را اُفشت تلفظ كرد. براي كسي كه اين كلمه را نشنيده، چنين اشتباهي طبيعي است ولي همين اشتباه ساده، هواس همه شنوندگان را از همه آن مطالبي كه گوينده گفته بود، به جانب ديگري معطوف كرد. در واقع آن ها چون خيلي با اين كلمه آشنا بودند، حيرت كردند؛ خنده اي هم بر لب هايشان آمد و شايد بعد از مجلس هم با همديگر گفته باشند كه مثلاً آقا تا به حال اين كلمه به گوشش نخورده بود. دقت كنيم كه يك منبر كامل ممكن است با يك اشتباه جزئي و ساده به هدر رود.
5 ـ داشتن طرح
قبل از سخنراني، نقشه ساختمان كلام خود را طراحي كنيد كه از كجا وارد شويد؛ كجا اقامت كنيد؛ كجا درنگ كنيد و كجا راه خروجي را باز كنيد. مقيد باشيد كه سخنراني شما حتما بر طبق يك نقشه از پيش انديشيده باشد.
ب: نبايدها
به بعضي از آنچه يك سخنران بايد از حيث ظاهر كلام از آن بپرهيزد و مراقب باشد كه در كلامش به آن گرفتار نشود، اشاره مي شود:
1 ـ كليشه اي سخن گفتن
كليشه اي سخن گفتن اثر منفي مي گذارد. البته اين خود حد و حدودي دارد. مثلاً، خطبه اوّل منبر يا سخنراني عيبي ندارد كه يك عبارت كليشه اي و تكراري باشد امّا اگر سخنراني آكنده از عبارت هاي كليشه اي باشد ـ اگر در گذشته هم مي پسنديدند ـ امروزه جوان ها و عامّه مردم اين شيوه سخن گفتن را نمي پذيرند.
2 ـ غير عادي سخن گفتن
به طور طبيعي سخن بگوييد و راحت حرف بزنيد. همان طور كه با خانواده خودتان صحبت مي كنيد، با مردم و مستمعان خود سخن بگوييد. دنبال اين نباشيد كه سخنراني شما حتما يك سبكي داشته باشد. اگر راحت صحبت كنيد، خود آن نحوه صحبت، سبك شما مي شود و هر كسي راحت صحبت كردنش به يك طريق است. امّا آگاهانه، عالما و عامدا دنبال سبك خاص بخشيدن به سخنراني خودتان نباشيد. به صرافت طبع به طور طبيعي و عادي صحبت كنيد و اجازه ندهيد كه هواس شنونده به جاي اين كه معطوف به بيان شما شود، معطوف به سبك شما باشد و يك وقت ببينيد همه مردم نشسته اند و به حرف هاي شما هم خوب گوش مي دهند امّا توجّه آن ها به سبك حرف زدن شماست نه به آنچه مي گوييد.
3 ـ تقليد در سخنوري
از هيچ واعظ موفقي تقليد نكنيد. اگر مرحوم فلسفي رحمه الله در طرز سخن گفتن خودش موفق بود، اجازه دهيد اين سبك سخن گفتن براي خود ايشان محفوظ بماند. اگر شما در تقليد كردن بسيار هم موفق باشيد، تازه خود را از صحنه حذف كرده، خود را در حد يك ضبط صوت پايين آورده ايد. بازگو كننده سخنراني آقاي فلسفي شده ايد و اين جفائيست كه يك سخنور به خودش مي كند و خود را هيچ دانسته، قدرت ابتكار را از خود نفي مي كند و خود را عكس برگردان سخنراني ديگري معرفي مي كند.
معمولاً كساني كه به فكر تقليد از سخنران هاي موفق و مشهور برآمده اند، سخنران موفق و مشهوري نشده اند.
هر كس بايد راه خود را طي كند. البتّه در سخنراني هاي ديگران نكته هاي آموزنده، بسيار است.
اگر سخنران به فكر اين باشد كه طنين كلام يك واعظ معروف را تقليد كرده، توقف هاي او، صحبت كردن او و در واقع منبر او را حفظ كند و تحويل دهد، موفق نخواهد شد. اصلاً به فكر تقليد از كسي در سخنراني نباشيد اما به فكر آموختن باشيد.
4 ـ آوردن كلمات و جملات مترادف
گاهي سخنران براي القاي يك معنا، چندين كلمه زايد را در كنار هم رديف مي كند مانند، خوب، نيك، پسنديده، مستحسن و... در اين صورت ممكن است از نظر افراد بصير و خبيري كه شنونده اند، حمل بر اين شود كه گوينده مي خواهد وقت كُشي كند و اين اثر منفي در شنونده مي گذارد.
محتواي سخن، بايدها و نبايدها
تاكنون به نكاتي در مورد ظاهر كلام اشاره كرديم. اينك به بايدها و نبايدهاي مضمون و محتواي سخنراني مي پردازيم:
الف ـ بايدها
1 ـ عالمانه سخن گفتن
عالمانه سخن گفتن همان اندازه در مادّه و محتواي سخنراني اهمّيت دارد كه درست سخن گفتن در ظاهر و صورت آن. بايد توجّه كرد كه بي مايه فتير است و هركس اهل سخنراني است، بايد حداقل به اندازه ساعاتي كه براي مردم حرف مي زند، مطالعه كند. خطيب بايد دائما مطالب جديد به ذهن خود اضافه كند و حرف تازه بزند.
2 ـ براساس منطق و خردمندي سخن گفتن
قرار دادن محور سخنراني براساس منطق و عقل و خردمندي و خردورزي و در حاشيه قراردادن جنبه هاي عاطفي و هيجاني، بايد ديگري است كه لازم است به آن توجّه شود. جاده اصلي سخن بايد جاده عقل، منطق و استدلال باشد.
چيزي كه در مستمع اثر ماندگار و پايدار دارد، استدلال است. البتّه براي تأثير بيشتر كلام بايد از انگيزه هاي گوناگون و برانگيختن عواطف استفاده كرد و اين هنر سخنران است امّا همان طور كه استواري ساختمان، به اسكلت آن است نه به كاشي كاري و.... استواري سخنراني نيز به استدلال و منطق وابسته است. اگر پنجاه سال ديگر نيز كسي سخنراني مستدل امروز را شنيد، در جانش مي نشيند.
3 ـ متناسب با مقام و مقال سخن گفتن
سخنران بايد بداند كه براي چه كسي صحبت مي كند و كجا صحبت مي كند؟ چه موقع دارد حرف مي زند، در چه شرايطي سخنراني مي كند، براي روستايي صحبت مي كند، براي جوان سخن مي گويد، براي پير صحبت مي كند، در دانشگاه صحبت مي كند و يا در حوزه صحبت مي كند.
هر جمع و جمعيتي به اقتضاي وضع خودشان فرهنگي دارند و سخنگو بايد فرهنگ شنونده را مراعات كند. مي توان آيه شريفه (و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه) را از لسان به معناي ظاهري زبان، به فرهنگ تسري داد. زيرا بين زبان و فرهنگ ارتباط تنگاتنگي وجود دارد؛ يعني، هر سخنراني مثل هر رسولي بايد فرهنگ جامعه خودش را رعايت كند.
4 ـ استفاده بايسته از قرآن و حديث
بهترين راه براي تنظيم يك سخنراني ديني، آغاز كردن آن با آيات قرآن و استفاده از منابعي مانند نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و كتب حديث است. از خطيب ديني انتظار مي رود كه معارف ديني را عرضه كند. بايد با انس با قرآن و ارتباط دائمي با آن و مراجعه به تفاسير، مطالب را با شرح و تفسير قرآن به مردم عرضه كرد و از معارفي مثل نهج البلاغه و كتب حديث نبايد غافل شد.
5 ـ موعظه كردن
از موعظه نبايد غفلت كرد. بزرگان ديني ما و از جمله استاد شهيد مطهري به آن عنايت كرده و بر آن تأكيد مي كردند.
6 ـ آشنايي با مباحث روز
آشنايي با مسائل و مباحث روز در سطح ملّي و بين المللي، و معاصر مخاطبان خود بودن، ضرورتي ديگر براي سخنراني است. گوينده بايد با مخاطبان خود معاصر باشد تا بتواند هم زباني برقرار كند.
ب: نبايدها
1 ـ بدون مناسبت و آمادگي، به صورت تصنعي وارد مباحث علوم روز و فنّي نشويد.
اگر خطيب بر يك مطلب علمي احاطه داشته باشد و با رعايت تناسب آن مطلب با محتواي سخن و مقام جلسه بدان استشهاد كند، نيكو است. گاهي ديده مي شود در محفلي كه استادان دانشگاه نشسته اند، سخنران مي خواهد در موضوع مورد تخصص آن ها و خارج از تخصص خودش مطلبي بگويد، طبيعي است كه احتمال لغزش در اين جا زياد است.
2 ـ بالاتر از سطح درك و نياز مخاطب سخن نگوئيم.
3 ـ از اين شاخه به آن شاخه نپريم كه چيزي در دست شنونده باقي نمي ماند.
4 ـ از حرف هاي كهنه و خرافي پرهيز كنيم.
مطالبي كه پذيرش آن دشوار است ـ ولو اين كه با استدلال هاي پيچيده اي قابل توجيه باشد ـ و مطالب دور از ذهن را حتّي الامكان بيان نكنيم. مخصوصا براي جوان ها، دانش آموزان و دانشگاهيان نبايد مطالبي را گفت كه همراه با يك فايده، چندين ضرر دارد و سؤالات فرعي ايجاد مي كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته.
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره10.