شعری ولائی از استاد علی ابوالحسنی
می لعل پیش آور ای هاشمی!
بوسه منذر بر خاک پی حیدر "علیه السلام"
تضمین ابیات علوی حکیم ابوالقاسم فردوسی(ره)
«سخنگوی پیشینه، دانای طوس »
که زد شانه زلف سخن چون عروس
به شهنامه در، آن شه نامه ها
که هرگز نیارد چون او خامه ها
نبشت این کلام پسندیده را;
کلامی که روشن کند دیده را:
"می لعل پیش آور ای هاشمی
ز خمی که هرگز نگیرد کمی"
×××
زمانی که ساقی بود «هاشمی »
می اش نیز در خم «نگیرد کمی »
تو خود گو کدامین می و ساقی است
که جان در خمش، جاودان، باقی است;
همی روز و شب گر که بگساریا
می لعل فامش به لب داریا
نگردد تهی، هیچ، خنبش ز می
بهارش ندارد خزانی ز پی،
بلی، آن کدامین می باقی است
که فرزند هاشم، و را ساقی است
بجز باده ناب حب امیر علیه السلام
که پیمود آن را نبی (ص) در غدیر
«می لعل » فرزانه استاد طوس
که خندان کند چهره هر عبوس
نه این باده تلخ وعقل افکن است
شراب طهور است و مغز آکن است
یکی پر ثمر نخل سایه فکن
که از خوشه اش بر خورند انجمن
به هر سال و مه، بلکه هر روز و شب
دهد شاخ سبزش، دمادم، رطب
کلامی دگر آورم ز آن حکیم
به صورت رسا و به معنی فخیم:
«منم بنده اهل بیت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)
ستاینده خاک پای وصی (علیه السلام)...
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آمد گناه من است
چنین است آیین و راه من است
" بر این زادم و هم بر این بگذرم
یقین دان که خاک پی حیدرم "
به خانه -ایا منذرا- ، گر کس است
همین یک سخن، بهر فهمش، بس است!
دیباچه کتاب بوسه بر خاک پای حیدر علیه السلام