عــدم رضـايت ملائكـه مورد پرستش
«وَ يَـوْمَ يَحْشُـرُهُـمْ جَميعـا ثُـمَّ يَقوُلُ لِلْمَلائِكَةِ اَهؤُلاءِ اِيّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ؟» (40 / سبأ)
در جمله فوق كه خداى تعالى سئوال مى كند، منظور سئوال از اصل فرشته پرستى نيست، و از ملائكه نمى پرسد كه آيا بت پرستان شما را پرستش مى كردند يا نه، چون اگر سئوال اين بود، ديگر معنا نداشت ملائكه انكار كنند و بگويند: «سُبْحـانَكَ اَنْتَ وَلِيُّنا!» چون در اين كه مشركين ملائكه را مى پرستيدند هيچ حرفى نيست، بلكه مراد از سئوال رضايت ملائكه است، كه آيا شما به پرستش مشركين و خضوع عبادتيشان در برابر شما راضى بوديد، يا خير؟ همان طور كه در آيه « أَاَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونى وَ اُمِّىَ اِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ؟» (51 / نحل) از حضرت مسيح عليه السلام نمى پرسد كه آيا تو چنين دستورى داده اى؟ چون هر چند ظاهر عبارت همين معنا را مى رساند، اما مى دانيم كه منظور اين نيست، چون خداى تعالى مى داند كه مسيح عليه السلام چنين دستورى نمى دهد، بلكه مراد اين است كه آيا تو راضى بودى كه امتت تو را به عنوان خداى دوّم بپرستند؟ خواهى گفت: اين را هم خدا مى دانست كه نه ملائكه به شرك راضى بودند و نه مسيح عليه السلام به شرك نصارى، در جواب مى گوئيم: بله درست است كه خدا اين را هم مى دانست، امّا منظور از اين عبارت اين است كه به هر دو طايفه بفهماند كه اميدى كه به شفاعت ملائكه و شفاعت حضرت مسيح داشتند، بى جا بوده، و براى هميشه از اين شفاعت نا اميد باشند، و هرچه در دنيا به اين منظور عبادت كردند، همه هدر رفته، و بى فائده بوده است.
- «قالُوا سُبْحانَكَ اَنْتَ وَلِيُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كانُوا يَعبُدُونَ الْجِنَّ اَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ!» (41 / سبـاء)
ملائكه در پاسخى كه به سئوال خداى تعالى داده اند تمامى مراسم ادب را رعايت