بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در قرآن هست كه بعد از صور اوَل به غير از «وجه الله» هيچ كس زنده نمي ماند و در دعاي ندبه مي خوانيم اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء آيا بعد از صور اوَل مصاديق وجه الله زنده اند؟
پاسخ :
پاسخ در چند محور ارائه مي شود: 1- چيستي نفخ صور: در ابتداء به اختصار لازم است در باره جريان و چيستي نفخ صور اشاره شود: از آيات قرآن به دست مي آيد كه در پايان جهان و آغاز رستاخيز حوادث شگفتي رخ مي دهد كه يكي از آنها جريان «نفخ صور» است. اين تعبير كناية زيبايي است از حوادث ناگهاني و همزمان، زيرا «نفخ» به معناي دميدن و «صور» به معناي شيپور يا شاخ ميان تهي است كه معمولاً براي حركت قافله يا لشكر به صدا در مي آيد. جاي ترديد نيست الفاظ ما كه براي زندگي روزمره محدود خودمان وضع شده است عاجز تر از آن است كه بتواند حقائق مربوط به جهان ماوراء طبيعت يا پايين اين جهان و آغاز آخرت را دقيقاً بيان كند. به همين دليل چيستي و جريان «نفخ صور» را با اين الفاظ نمي توان درك كرد و فهم ما نسبت به اين موضوع مانند بسياري از مسائل ديگر مربوط به قيامت تنها در حد درك و علم اجمالي است و جزئيات آن بر ما روشن نيست و فقط از طريق تمثيل و كنايه تا حدودي مي توانيم از اين مسائل آگاه شويم.[1] 2- نكته دوم آن است كه در قرآن كريم به نحوي كه در پرسش آمده تعبيري نيامده است. بلكه در قرآن چنين است: « و نفخ في الصور فصعق من في السموات و من في الارض الله من شاء الله.»[2] يعني در صور دميده مي شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بي هوش مي افتد، مگر كسي كه خدا بخواهد. در اين باره مراد از استثناء كه در آيه فرمود چه كسي است نظريات متعدد مطرح شده است . برخي بر آنند كه مراد جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل است، زيرا آنان بعد از جريان «نفخ صور» نمي ميرند.عده اي گفته اند مراد فرشته هاي ياد شده و فرشته هاي حامل عرش هستند. و عده اي به آنند كه مراد «رضوان» و «هور» و «مالك» است. علامه طباطبائي مي گويد: هيچ كدام از ديدگاه ها سند قرآني ندارد.[3] اما بايد توجه داشت اقوال ياد شده سند روايي دارند. چه اين كه بعضي گفته اند مراد شهيدانند كه در راه خدا جان داده اند.[4] 3- برخي با تحليل مبسوطي در اين باره گفته اند: اولياء الله در آيه ياد شده استثناء شده اند و موت و هلاكت ندارند. آن ها كساني هستند كه در دنيا طريق خلوص را پيموده اند و تمام اعمال خود را براي حضرت معبود انجام داده و فعلاً و وصفاً و ذاتاً از شرك بيرون جسته و در عالم خلوص وارد شده اند. براي آنان وجودي باقي نمانده كه نياز به قبض روح داشته باشند، چون وجود و حقيقت شان در ذات خدا فاني شده و به فناي مطلق در ذات خدا رسيده اند و بقاء بالله پس از فنا پيدا نموده اند.[5] نكته ديگر آن است كه در قرآن فرمود: «كلَ شيء هالك الا وجهه[6]» همه چيز هلاك مي شوند مگر وجه الهي، و در آيه ديگر مي فرمايد: « كل من عليها فان و يبقي وجه ربك»[7] يعني تمام افرادي كه روي زمين هستند فاني مي شوند بجز وجه پروردگار تو. از اين دو آيه و آيه اي كه در باره نفخ صور آمده بدست مي آيد كه كساني كه با نفخ صور هلاك نمي شوند همان وجه الله اند. و وجه الله كه هلاك بر او عارض نمي شود همان بندگان مخلص خدا هستند، زيرا بندگان مخلص خدا هنگامي كه از دنيا رفتند در برزخ توقَف ندارند، در قيامت نيز حشر و حضور ندارند، صيحة برزخي اول كه از صور إماته است در آنها اثر ندارد چون از اين مراتب و درجات عبور كرده اند و در عالمي ما فوق عالم برزخ و عالم حشر و نشر و حساب و سوال وارد شده اند. و وجودشان به حقيقت وجه الله متحقق گرديده است كه مرگ و فنا و نيستي در آن وجود ندارد چون ديگر وجودي ندارند تا دچار صعقه و فزع مرگ گردند. و در ادامه چنين تصريح كرده است: «مراد از ـ «من شاء الله» ـ «وجه الله» است و «وجه خدا» مرگ ندارد و هر كس به مقام وجه الهي برسد يعني از خوديت خود كه جنبة خلقي او است بيرون رود و در ذات و صفات خدا فاني شود او متحقق به وجه الله شده و براي او هلاك و مرگ نيست. و يكي از القاب حضرت بقيه الله «وجه الله» است چنان كه در دعاي ندبه آمده.... باري همان طور كه توضيح داده شد بندگان مقرب و مخلص خدا مرگ ندارند و به دنبال آن حيات بعد از مرگ نيز ندارند و تمام عقبات از آنان برداشته شده است.» 4- از مجموع آنچه بيان شد به دست آمد كه حضرات معصومين ـ عليه السَلام ـ از جمله وجود مبارك حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ از مصاديق وجه الله است و وجه الله از حوادثي كه در جريان نفخ صور و مراتب بعدي پيش مي آيد مصون اند چون آنها به حقيقتي بار يافته اند و به مقاماتي رسيده اند كه حوادث هولناك گوناگون نظير نفخ صور اول و امثال آن در آنها اثر گذار نيست و انها فراتر از اين گونه حوادثتند. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1- امام خميني، معاد از ديدگاه امام خميني، نشر مؤسسه آثار امام، 1378 ش. 2- امام خميني، چهل حديث، صفحات: 656،432،635،592، نشر مؤسسه آثار امام، 1378 ش. 3- ناصر مكارم، تفسير نمونه ، صفحات: ج15 ص 565، ج 14 ص 326، ج 19 ص 534، ج 22 ص 257 ، ج 24 ص 44، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1379 ش.[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 19، ص 535 تا ص 540. [2] . زمر/ 68 [3] . الميزان، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1373 ش، ج 17، ص 310. [4] . طبرسي، مجمع، بيروت، نشر دار المعرفه، 1406 ق، ج 7 - 8، ص 793. [5] . تهراني، سيد حسين، معاد شناسي، نشر حكمت، 1407 ق، ج 4، ص 183. [6] . قصص/ 88. [7] . الرحمن/ 27.