[آیا خلقت پیامبر از نور است؟] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[آیا خلقت پیامبر از نور است؟] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
روايت‎هايي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرموده: من از نور هستم. آيا پيامبر از نور مي‎باشد آيا نور سايه دارد؛ بقيه معصومين چطور؟


پاسخ :

سؤال بالا در واقع چنين است:
1. نور چيست آيا نور سايه دارد؟
2. آيا پيامبر و عترت آن حضرت از نور هستند؟
گر چه اين بحث از جهات متعدد فلسفي، عرفاني و روائي قابل طرح و تحليل است، لكن در اين جا به فرازي از مباحث مربوط به سؤال شما اشاره مي‎شود:
1. در تعريف نور گفته‎اند: نور چيزي است كه خود ظاهر باشد و اشياء ديگر در پرتو او ظاهر شود. مثلاً همه اجسام بواسطه نور و در پرتو نور براي چشم ما قابل رؤيت مي‎شوند، پس نور خود ظاهر است، اما اجسام را نيز ظاهر و پديدار مي‎كند.[1] و در راستاي اين مسأله است كه برخي از بزرگان اهل معرفت گفته‎اند: اگر نور نباشد چيزي قابل درك نيست و چيزي حس درك، تخيل و معلوم نمي‎گردد و هر چيز در پرتو نور معلوم مي‎شود مثلاً اگر شما چيزي را شنيديد آن نور را سمع گويند، اگر چيزي را با چشم ديدي آن را نور بصر مي نامند و اگر چيزي را لمس كرديد به آن لمس گفته مي‎شود كه نوعي از نور است، پس هر چه درك مي‎شود، نور است.[2]
نكته ديگر اين که همان طور كه خود اشياء در پرتو نور ظاهر مي‎شوند، سايه اشياء نيز در پرتو نور نمايان مي‎گردد.
معناي ديگر نيز براي نور وجود دارد مثلاً مؤمنين نور دارند كه در پي ايمان و عمل صالح نصيب آنها مي‎شود و آن نور معرفت است.[3]
و از آنجا كه علم و معرفت نور است در حديثي به علم اطلاق نور شده و چنين آمده است: «العلم نورٌ يقذفه الله في قلب مَن يشاء» يعني علم نوري است كه خداوند آن را در قلب هر كسي كه بخواهد مي‎اندازد.
چون نور يكي از نام‎هاي خداوند است، لذا برخي از عرفا گفته‎اند: «نور اسمي از اسماء الهي است و هر گاه خداوند با اسم «الظاهر» تجلي كند در واقع با اسم نور تجلي كرده است.»[4]
برخي گفته اند: «بدان كه نور حقيقي، ذات الهي است و بس، زيرا نور اسمي از اسماء ذات است و هرچه كه بر او غير و سوي گفته مي‎شود (يعني ما سوي الله) سايه‎اي از سايه‎هاي آن ذات است و ارواح و عالم ارواح سايه‎اي از سايه‎هاي آن ذاتند و اين كه عالم ارواح را نوراني گفتيم نسبت به عالم اجسام گفته‎ايم».[5]
2. درباره پرسش دوم به چند روايت كه گفته اند پيامبر و عترت او از يك نور آفريده شده اند اشاره مي شود:
الف: سلمان مي‎گويد: «سمعت‏ُ رسول الله يقول: كنتُ انا و علي نوراً بين يدي الله تعالي قبل أن يخلق آدم باربعة عشر الف عام، فلما خلق الله آدم قسم ذلك النور جزئين، فجزء انا و جزءٌ علي»[6]، سلمان مي‎گويد: از حضرت پيامبر شنيدم كه گفت: من و علي در پيشگاه خدا چهارده هزار سال پيش از خلقت آدم به صورت نوري وجود داشتيم، وقتي خداوند آدم را خلق نمود آن نور به دو جزء تقسيم شد يك جزء آن من هستم و جزء ديگر آن علي است.»
و هم چنين از پيامبر اكرم نقل شده كه فرمود: «انا و علي من نور واحد»[7] از مجموع اين گونه روايات معلوم مي‎شود كه اولاً پيامبر اكرم از نور آفريده شده و ثانياً: اهل بيت آن حضرت نيز از نور خلق اند شده و همه آنان در واقع يك نور هستند.
از آن چه گفته شد:
اولاً: معلوم گرديد كه نور حقيقتي است كه همه چيز را روشن مي‌كند و خود آن ذاتاً روشن است.
ثانياً: نور معاني متعدد و مراتب مختلف دارد.
ثالثاً: نور حقيقي خداوند است. لذا در قرآن فرمود: الله نور السموات و الارض.
رابعاً: در روايات متعدد آمده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ همه از نور خلق شده اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الميزان، علامه طباطبايي، ج15، ص 122.
2. اصول کافي، ثقه الاسلام کليني، ج1 و 2.[1] . طباطبائي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، بيروت، نشر مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1403 ق، ج 15، ص 122.
[2] . حسن زاده آملي، دروس اتحاد عاقل و معقول، قم، نشر قيام، 1375 ش، ص300.
[3] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، نشر موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1403 ق، ج 15، ص 121.
[4] . كاشاني، عبدالرزاق، اصطلاحات صوفيه، قم، انتشارات بيدار، 1370 ش، ص 98.
[5] . ممد الهمم در شرح فصوص الحكم فص يوسفي، نشر وزارت ارشاد اسلامي، 1378 ش، ص229.
[6] . فيروز آبادي، مرتضي، فضايل الخمسه من الصحاح السسه، نشر مجمع جهاني اهل بيت، 1382 ش، ج 1، ص 193.
[7] . آملي، سيد حيدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، نشر شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1368 ش، ص 411.

/ 1