بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سلسلة شاه نعمتالله مدعي ميباشند كه انسان از دو راه به خدا ميرسد يكي راه معمولي (نماز، روزه و رعايت احكام شرعي) و ديگر از راه دل و استفاده از رهنمايي اشخاص خاص، درين باره نظر برخي از مراجع تقليد را بنويسد؟
پاسخ :
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ براي هدايت بشر بسوي تقرب به خدا مبعوث گرديده و اساسنامه آن شريعت اسلامي است. و براي رسيدن به آن هدف بزرگ، عمل به شريعت از مردم خواسته شده است. در تعاليم عاليه اسلام يعني در قرآن و روايات راجع به كمتر موضوعي چون تهذيب نفس و تقوا و پاكدامني و ياد خدا بودن و ارتباط با خدا سفارش شده است در خطبههاي اميرالمؤمنين علي ـ عليهالسلام ـ شايد نتوانيم خطبهاي پيدا كنيم كه دربارة تقوا و تهذيب نفس سفارش نكرده باشد. و تنها راه رسيدن به اين امر مهم عمل به همين عبادات مرسوم بين مسلمين است از قبيل نماز، روزه، زكات، دروغ نگفتن، غيبت نكردن، از خيانت و جنايات خودداري كردن و غيره. به عبارت ديگر انجام واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات به گونه اي كه سزاوار است انسان را به كمال مطلوب مي رساند. نمونه اعلاي تهذيب نفس و ذكر و رسيدن به خدا، امام علي ـ عليهالسلام ـ بود كه هم كار ميكرد و هم نماز ميخواند هم در ميدانهاي جنگ شركت ميكرد. هم در دل شب با خدا مناجات داشت. و از خوف خدا ميگريست و از اين راه تقرب به خدا ميجست هميشه سعي ميكرد نمازهاي خود را در مسجد بجا آورد. از امام صادق ـ عليهالسلام ـ نقل شده كه امام علي ـ عليهالسلام ـ در آخر عمر خود شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند.[1] تا جايي كه در محراب عبادت در مسجد به شهادت رسيد. بطور قطع ميتوان گفت كه در متون اسلامي مانند قرآن و روايات چيزي وجود ندارد كه بتوان از آن استفاده نمود كه غير از عمل به شرع راه ديگري براي تقرب به خدا وجود دارد. و اگر چنين چيزي وجود ميداشت قطعاً يا در اعمال و رفتار بزرگان دين ظهور و بروز پيدا ميكرد و يا در قرآن و روايات لااقل بطور اشاره بيان ميشد. پس همانگونه كه خداي متعال خود فرموده: «اين راه مستقيم من است از آن پيروي كنيد و از راههاي مختلف (انحرافي) پيروي نكنيد.»[2] نبايد از راه مستقيم خداوند منحرف شد و راه ديگري را براي رسيدن به رستگاري جستجو نمود. و راه مستقيم خدا شريعت مقدس اسلام است كه عمل به آن مايه نجات و رستگاري انسانها در دنيا و آخرت ميگردد. اگر صوفيه ميگويند كه راهي غير از شريعت اسلامي براي رسيدن به خدا وجود دارد بايد پرسيد كه دليل و منبع آن چيست؟ چون بدون دليل و مدرك نميتوان چيزي را ثابت كرد. قرآن و روايات كه چنين چيزي را نفرمودهاند پس بايد دليلي ديگر غير از منابع اسلامي وجود داشته باشد. و يا اصلاً دليلي براي آنها در اين مسأله وجود ندارد. كه در هر دو صورت ادعايشان باطل است. ترديدي نيست كه تصوّف ريشههاي غيراسلامي دارد و از خارج وارد جامعه اسلامي شده[3] و منشأ آن مسيحيّت، آداب و افكار هندي و ماني و فلسفه يونان مخصوصاً نوافلاطوني ميباشد. و از اصول واقعي اسلام منحرف است بنابراين فقهاي عظيمالشان شيعه با پيروي از اهلبيت ـ عليهمالسلام ـ در طول تاريخ در برابر اين دسته ايستادگي كرده و با بيان و قلم عرصه را بر آنها تنگ نمودهاند و هميشه مردم را از پيروي صوفيان برحذر داشتهاند. شيخ حرّ عاملي صاحب كتاب وسائلالشيعه صدها روايت در مذمت صوفيه نقل كرده است و خود در ابطال تصوّف و نكوهش آن مينويسد: «شيعه اماميه و جميع طائفه اثني عشريه اجماع داشتهاند بر بطلان مذهب تصوّف و رد بر صوفيه از زمان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين تا زمان حاضر و همواره شيعيان اهلبيت به تبعيّت از امامان معصوم شان در پي انكار صوفيه بودهاند.[4] در جاي ديگر از كتاب مينويسد: «تمام شيعه صوفيه را انكار نمودهاند و از امامان خويش احاديث بسياري در نكوهش آنان نقل كردهاند و علماي شيعه كتابهاي بسياري در رد اين گروه و اثبات كفر آنان تأليف نمودهاند.»[5] بنابراين تمام فقهاي شيعه از قديم تا امروز گروه تصوف را مطلقا رد نمودهاند و افكار و انديشهها و اعمال آنان را مخالف با اصول اسلامي ميدانند و هيچ فقيهي از شيعه تا بحال ديده نشده كه جريان تصوّف را تأئيد نموده باشد. حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني در جواب كسي كه تحت تأثير افكار صوفيه بوده است چنين ميگويد: جناب عالي براي عبادت به مسجد برويد و براي رياضت مطابق رساله مرجع تقليد، واجبات و مستحبات را عمل نمائيد و محرمات و مكروهات را ترك كنيد كه بهترين رياضت است و از متابعت غير از قرآن و اخبار ائمه ـ عليهمالسلام ـ اجتناب كنيد كه خطر دارد.[6] و مراجع تقليد هچگدام تخطي از شريعت و احكام اسلامي را جايز نمي دانند و همگي با پيروي از احاديث و آيات قرآني پاي بندي به شريعت را موب كمال و رستگاري واقعي مي دانند. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. پيدايش تصوف در ميان شيعيان، داود الهامي. 2. حديقه الشيعه، مقدس اردبيلي. 3. تصوف و تشيع، هاشم معروف الحسني.[1] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسائلالشيعه، قم، مؤسسه آلالبيت ـ عليه السلام ـ ، چاپ دوم، 1414ق، ج4، ص97. [2] . انعام/153. [3] . مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، تهران، صدرا، بيست و دوّم، 1378ش، ج2، ص98. [4] . حرعاملي، الاثني عشريه، قم، دارالكتب العلميه، بيتا، ص 44. [5] . همان، ص 52. [6] . گلپايگاني، محمدرضا، مجمعالمسائل، قم، دارالقران، بيتا، ج1، ص 154.