بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شفاعت كنندگان روز قيامت چه كساني هستند و چگونه شفاعت مي كنند؟
پاسخ :
كلمة شفاعت در لغت به معناي جفت شدن و كنار هم قرار گرفتن دو چيز است.[1] در اصطلاح كلامي نيز شفاعت به معناي وساطت اوليا و برگزيدگان الهي، براي رساندن بندگان به فيض رحمت و مغفرت الهي و دستگيري و نجات آنان است.[2] شهيد مطهري مي گويد: شفاعت اقسامي دارد كه برخي از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهي وجود ندارد ولي برخي، صحيح و عادلانه است و وجود دارد. نوع نادرست شفاعت كه به دلايل عقلي و نقلي مردود شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيله اي برانگيزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهي جلوگيري كند، درست همان طوري كه در پارتي بازي هاي اجتماعات منحطّ بشري تحقق دارد. اما شفاعت صحيح كه تأييد كنندة قانون و حافظ نظام است و آيات و روايات زيادي از طريق شيعه و سني وجود آن را اثبات مي كند بر دو گونه است: 1. شفاعت «رهبري» يا شفاعت «عمل». 2. شفاعت «مغفرت» يا شفاعت «فضل». شفاعت رهبري، شفاعتي است كه شامل نجات از عذاب و نيل به حسنات و حتي بالا رفتن درجات مي باشد. شفاعت مغرفت، شفاعتي است كه تأثير در از بين بردن عذاب و در مغفرت گناهان است و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثواب ها هم بشود، ولي بالا برندة درجة شخص نخواهد بود، و رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دربارة اين قسم از شفاعت فرمود: «من شفاعتم را براي گناهكاراني از امتم كه مرتكب گناه كبيره شده اند ذخيره كرده ام، اما نيكوكاران مورد مؤاخذه قرار نمي گيرند.»[3] اما اينكه چه كساني شفاعت مي كنند؟ از جمله شفاعت كنندگان پيغمبران مي باشند و در اينكه رسول گرامي اسلام داراي مقام شفاعت مي باشد ترديدي نيست و اهل سنت و شيعه نيز در آن اتفاق نظر دارند. در روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است كه هيچ يك از انبياء و رسل شفاعت نمي كنند تا اينكه خدا به آنها اجازه دهد به جز پيغمبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه خدا قبل از قيامت اجازة شفاعت را به او داده است و شفاعت نخست، براي او و امامان از فرزندان او سپس براي انبياء است.[4] به يقين امامان معصوم نيز شفاعت خواهند كرد و رواياتي براي اين معني دلالت دارد كه برخي از آنها را ذكر مي كنيم: از امام صادق ـ عليه السّلام ـ دربارة آية شريفة (فمالنا من شافعين و لا صديق حميم)[5] (كافران گويند) پس براي ما نه شفيعاني هست و نه دوستان صميمي. فرمود: شفيعان ائمه هستند و دوستان از مؤمنين.[6] و روايات بسياري دربارة شفاعت حضرت فاطمه (س) و فرزندان او غير از ائمه هدي و مؤمنان حتي بچه هاي سقط شده آنها نيز وارد شده است.[7] پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: فقراي از شيعيان علي و خاندان علي را پس از او سبك مشماريد كه هر يك از آنان عده اي همچون قبايل ربيعه و مضر را شفاعت مي كنند.[8] از جمله شفيعان علماء و شهدا مي باشند. حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: چون روز قيامت شود خداوند عالم و عابد را برانگيزد، پس به عالم مي گويند بايست و براي مردم شفاعت كن به پاداش اينكه آنان را نيكو تربيت كردي...[9] از جملة شفيعان، زائران قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ هستند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: ... به زوار قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ گفته مي شود دست هر كه را كه دوست داريد بگيريد و آنها را به بهشت ببريد...[10] و از جمله شفاعت كنندگان ملائكه مي باشند[11] همان طور كه قرآن كريم نيز شفاعت مي كند.[12] بنابر آنچه نوشته شد نامبردگان زير شفاعت مي كنند: پيغمبران، امامان معصوم، حضرت زهرا(س)، ملائكه، شهدا، علماء، مؤمنين، بچه هاي سقط شده مؤمنان، اولاد حضرت زهرا(س) (غير از ائمه هدي) و زائران قبر امام حسين ـ عليه السّلام ـ و قرآن كريم. حال كه شفاعت كنندگان معين هستند و بيان شدند اينك به چگونه شفاعت نمودن آنان مي پردازيم: شهيد مطهري (ره) مي نويسد: اعمال و كردارهايي كه انسان در دنيا مرتكب مي گردد، در جهان ديگر تجسم و تمثّل پيدا مي كنند و حقيقت عيني آنها جلوه گر مي شود و علاوه بر اين روابط نيز مسجم مي گردد؛ روابط معنوي اي كه در اين جهان بين مردم برقرار است در آن جهان صورت عيني و ملكوتي پيدا مي كنند. زماني كه يك انسان سبب هدايت انساني ديگر مي شود رابطة پيروي و رهبري در ميان آنان در رستاخيز به صورت عيني در مي آيد. در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همين طور است. فرعون كه در اين جهان، گمراه و پيشواي گمراهان بوده، در آن جهان نيز به صورت قائد و امام آنان مجسم مي شود و واسطة قوم خود در رسانيدن به دوزخ و آتش.[13] در اين معناي شفاعت است كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شفيع اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ و حضرت زهرا (س) مي باشد و آنها شفيع حسنين ـ عليهما السلام ـ و هر امامي شفيع امام ديگر و شفيع شاگردان و پيروان خويش است؛ سلسلة مراتب محفوظ است و در همين حساب است كه حتي علماء از كساني كه مورد تعليم و هدايت ايشان قرار گرفته اند شفاعت مي كنند. يك سلسلة مرتبط و پرانشعابي به وجود مي آيد كه گروههاي كوچك به بزرگتر مي پيوندند و در رأس سلسله حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است و سپس مي نويسند: علت اينكه در روايات داريم كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ از خلق كثيري شفاعت مي كند اين است كه در اين جهان، مكتب امام حسين ـ عليه السّلام ـ بيش از هر مكتبي موجب احياء دين و هدايت مردم شده است.[14] مرحوم علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد: تأثير شفاعت كننده در امر شفاعت يك تأثير گزافي و بي جهت نيست بلكه بايد شخص شفاعت كننده به چيزي متوسل شود كه مؤثر گردد و شفاعت كننده از خدا نمي خواهد كه از مقام مولويت و آقائي خود نسبت به بنده اش صرف نظر كرده يا حكم و قانون مجازات خود را ابطال كند، بلكه مي گويد استدعا دارم از اين بنده در گذري چه اينكه بزرگ و مهربان و كريمي، نه از عقاب او سودي مي بري و نه گذشت از گناه او تو را زياني مي رساند، يا اين كه بنده اي است كوچك و نادان، بيچاره و پريشان، پس از او درگذر؛ يا به واسطه اين كه من شفاعت كننده در نزد تو مقام و منزلت دارم و آن ايجاب مي كند تقاضاي مرا پذيرفته و از خطاي او درگذري و او را ببخشي.[15] گفتني است با توجه به اين كه شفاعت همان مغفرت الهي است كه وقتي به خداوند كه منبع و صاحب خيرها و رحمت ها ست نسبت داده مي شود با نام «مغفرت» خوانده مي شود و هنگامي كه به وسائط و مجاري رحمت منسوب مي گردد نام »شفاعت» به خود مي گيرد، واضح مي گردد كه هر شرطي براي شمول مغفرت هست براي مشمول شفاعت نيز هست. از نظر عقلي شرط مغفرت چيزي جز قابليت داشتن شخص براي آن نيست و از نظر متون ديني اين اندازه مسلم است كه كفر به خدا و شرك مانع مغفرت است. قرآن كريم مي فرمايد: خدا شرك را نمي آمرزد و آنچه پايين تر از شرك است براي هر كس كه بخواهد مي بخشد. البته براي نيل به شفاعت شرايط ديگري نيز ذكر شده است و آنچه گفته شد شرط ضروري است.» براي آگاهي بيشتر به تفسير الميزان، ج اول، و نيز مجموعه آثار شهيد مطهري، ج اول، ص 241 به بعد مراجعه شود. قرآن شفيعي است كه شفاعتش پذيرفته است. تفسير عياشي، ج 1، ص 2[1] . راغب اصفهاني، مفردات، چاپ دوم، انتشارات مرتضوي، چاپخانه حيدري، ص 270. [2] . جعفر سبحاني، الهيات، ج 4، ص344، چاپ دوم، نشر مركز جهاني علوم اسلامي قم. [3] . شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج 1، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، ص 247. [4] . علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه مكارم شيرازي، ج 1، چاپ گلشن، ص 238. [5] . سورة شعرا، آية 100. [6] . موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ج اول، ترجمة سيدمهدي حائري قزويني، چاپ نگين، ص 453،و بحارالانوار، 8/42. [7] . تفسير الميزان، ج 1، ص 238. [8] . مكيال المكارم، ج اول، ص 454، و بحارالانوار، ج 8، ص 59. [9] . همان، بحارالانوار، ج 8، ص 59. [10] . مكيال المكارم، ج اول، ص 444 و 445، و بحارالانوار، ج 101، ص 27. [11] . تفسير الميزان، ترجمه مكارم شيرازي، ص 227. [12] . مجموعه آثار شهيد مطهري، ج اول، ص 254. [13] . همان، ص 250. [14] . مجموعه آثار شهيد مطهري، ج اول، انتشارات صدرا، ص 252. [15] . طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه مكارم شيرازي، ج اول، ص 210.