بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شيعه معتقد است كه پيامبران معصوم ميباشند، حال آن كه در قرآن خطاب به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: ما گناههاي گذشته و آينده تو را بخشيديم آيا اين با اعتقاد به عصمت پيامبر در تناقض نيست يا اعتراف به گناه حضرت موسي نسبت به كشتن مرد طرفدار فرعون يا قضيه حضرت آدم؟
پاسخ :
سؤال فوق در خصوص عصمت انبياء حاوي اين مطلب بود كه چرا با اين كه ما شيعيان معتقد به عصمت انبياء هستيم ليكن در قرآإن كريم به بعضي انبياء از جمله وجود مقدس پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت ذنب (گناه) داده شده است. آيا اين مسئله با عصمت در تناقض نيست؟ در جواب از اين شبهه بايد گفت: به اعتقاد شيعه همة انبياء از بدو تولد تا پايان عمر معصوم هستند و هيچ گناهي اعم از كبيره يا صغيره از آنها سر نميزند و مقدمتاً بايد گفت كه تعبير به ذنب و معصيت همه جا به معناي نافرماني و عصيان نيست. مرحوم علامه طباطبايي(ره) در كتاب شريف تفسير الميزان ميفرمايد: «اين كلمه (ذنب) مترادف با كلمة معصيت نيست، تا هر كجا به كار برده شود معناي نافرماني را بدهد، بلكه معناي آن اعم است (يعني معناي گستردهتري دارد كه يكي از معاني آن، نافرماني است) و اين اشتباه از همين جا ناشي شده كه خيال كردهاند ذنب به معني معصيت و نافرماني است.»[1] براي ذنب سه معنا تصور ميشود: 1. ذنب به معناي معصيت و نافرماني از قوانين الهي، مانند انجام محرمات و يا ترك واجبات شرعي. 2. ذنب اخلاقي، به اين معناست كه انسان عملي را مرتكب ميشود كه با مكارم اخلاقي منافات دارد، هر چند از نظر شرعي حرام نباشد، مانند خشن حرف زدن، اخمو بودن و... . انبياء الهي از اين دو قسم مبرّا و منزّه ميباشند، زيرا كه ارتكاب محرمات و يا ترك واجبات بامقام عصمت و ارسال رسل منافات دارد و هم چنين انجام افعال غيراخلاقي دور از شأن و جلالت انبياء است. قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: «و انّهم عندنا لمن المصطفين الاخيار؛ آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند».[2] 3. ذنب به معناي ترك اولي، كه نه نافرماني است و نه ارتكاب اعمال غير اخلاقي، بلكه تقصير و كوتاهي در بذل كردن تمام توجه به طرف محبوب است.[3] لازمة محبت اين است كه محبّ نسبت به محبوب و معبود خويش كمال انقياد را داشته باشد و تمام توجهش به محبوبش باشد و در هيچ حالي از او غفلت نكند و اصلاً توجهي به غير محبوبش نداشته باشد و غفلت از محبوب را براي خود ذنب و گناه بداند. و اين ذنب هيچ منافاتي با مقام عصمت انبياء و معصومين ندارد.[4] مانند ازدواج كردن، معاشرت با مردم، داد و ستد كردن و... . به هر حال اين لوازم و ضروريات زندگي اندكي از توجة تام به معبود را ميكاهد و همين مقدار را معصومين براي خود گناه و ذنب تلقي ميكنند و براي اين كه اثر اين غفلت را محو كنند به استغفار و توبه ميپردازند. بنابراين نسبت ذنب به انبياء من جمله ـ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با همين بيان، توجيه ميشود و آن چه را كه در ادعيه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ وارد شده كه براي خودشان بالاترين گناهان را قائلند هم چون دعاي كميل از زبان علي ـ عليه السّلام ـ كه در مناجات با ذات اقدس خداوند عرض ميكند: ظلمت نفسي (به خودم ظلم كردم). توجيه آنها بهمين است كه حضرات معصومين به حسب مقامي كه دارند كوچكترين توجه به غير خدا را بالاترين گناه براي خودشان ميدانند.[5] و آن چه را كه در قرآن به ساير انبياء از ذنب نسبت داده شده با همين بيان قابل جواب است كه مقصود از ذنب، ترك اولي است. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. عقايد اسلامي، حجج الاسلام امامي، آشتياني، ص 86. 2. راه و راهنماشناسي، آيت الله مصباح، ص 176. 3. تفسير الميزان، ج 9،ص 444.[1]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه فارسي، ج 9، ص 444. [2]. ص/ 47. [3]. مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، قم، نشر موسسه آموزشي امام خميني، چاپ دوم، 1379ش، ص176. [4]. خرازي، بداية المعارف، ج 1، ص 265. [5]. مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، ص 179.