[فرق پلوراليسم ديني با تساهل و تسامح ديني] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[فرق پلوراليسم ديني با تساهل و تسامح ديني] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
فرق پلوراليسم ديني با تساهل و تسامح ديني و مسأله وحدت و كثرت در فلسفه و عرفان چيست؟ وديدگاه كثرت گرايي از چه زماني مطرح شده است؟


پاسخ :

مسئله ي پلوراليسم ديني، پرسشي معرفت شناسانه و كلامي در زمينه ي تنوع اديان دارد; نه پرسشي اخلاقي و جامعه شناسانه، پرسش اين نيست كه ما در برابر مؤمنان به ساير اديان، چه رفتار و سلوكي بايد داشته باشيم. آيا هنجارهاي اخلاقي در دين خود را بايد در برابر آن ها نيز سريان دهيم، مثلا به آن ها احترام بگذاريم؟ به همين دليل بحث تسامح و تساهل از مسئله ي پلوراليسم جداست. گرچه تسامح و تساهل در حيات اجتماعي و رفتارهاي فردي از پلوراليسم استنتاج مي شود ولي از انحصار گرايي يا شمول گرايي نمي توان بد رفتاري با ساير متدينان را نتيجه گرفت.
بحث كثرت گرايي ديني ـ چنان كه خواهد آمد ـ غير از بحث وحدت و كثرت بين حكيمان، متكلمان و عارفان است فيلسوفان يونان باستان عموماً هم چون طالس، آنكسيمندر، آنكسيمنس به كثرت اعتقاد داشتند; اما كثرتي كه به وحدت برگشت داشت. اين فيلسوفان در نوع وحدت كه آب است يا خاك يا هوا و يا امري ديگر، اختلاف داشتند; در مقابل، پاره اي از فيلسوفان مانند دمكريتوس منكر وحدت و معتقد به كثرت شدند و به اجزاي لايتجزي و جواهر فرد و اتم هاي تجزيه ناپذير حكم كردند.
بحث وحدت و كثرت در ميان فيلسوفان و عارفان اسلامي نيز مطرح بوده است. عرفا به وحدت وجود و موجود و وحدت شخصي هستي اعتقاد داشتند و گزاره ي " الوجود واحد لا شريك له " را شعار خود ساختند; البته اين طايفه منكر كثرت نبودند و عالم تجليات و مظاهر را عالم كثرت مي خواندند. مشاييان به كثرت وجود و موجود، محقق دواني به وحدت وجود و كثرت موجود، و صدرالمتالهين به وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت فتوا دادند.
با اين توضيح روشن مي شود كه بحث وحدت و كثرت در فلسفه و عرفان و كلام قديم، به هستي تعلق داشته ولي بحث پلوراليسم ديني به كثرت اديان ارتباط دارد و از حقانيت آن ها سخن مي گويد.
تاريخچه ي پلوراليسم ديني
پلوراليسم ديني به عنوان يك نگرش كلامي در باب تعدد اديان و مذاهب، براي اولين بار در جهان مسيحيت در دهه هاي اخير توسط " جان هيك " مطرح گرديد. وي كشيشي از فرقه ي پرسپتيوري در انگلستان بود و الان در آمريكا بازنشسته شده است. وي با بسياري از غير مسيحيان از جمله مسلمانان، هندوها و يهوديان همكاري داشت; اين ارتباط سبب شد تا در باره ي اديان و مذاهب گوناگون داوري كند. هيك، در نهايت، از جزميت كليسا در مورد غسل تعميد، نقش كليسا در نجات افراد و ساير عقايد مسيحيت دست كشيد و همه ي متدينان به اديان مختلف را بهشتي و سعادت مند خواند. البته قبل از اين، تحولي شبيه به روي كرد هيك در كليساي كاتوليك نيز ظاهر گشت. توضيح مطلب اين كه كاتوليك ها در قرون وسطا بر اين باور بودند كه تنها افرادي كه غسل تعميد كليسايي را انجام مي دهند اهل بهشت اند و حتّي موسي و ابراهيم نيز اهل بهشت نيستند و در مكاني به نام "ليمپو" كه فاقد هر گونه لذت و المي است جاي دارند; آن گاه عيسي مسيح آن ها را در روز قيامت وارد بهشت مي سازد. بعدها كليسا نسبت به كيفيت اجراي غسل تعميد تغييراتي داد و صِرف آب روي سر ريختن را كافي دانست. تساهل در امور ديني از سوي كاتوليك ها به مسيحي خواندن اديان غير مسيحي انجاميد و تصريح كردند كه غير مسيحياني كه زندگي خوب و پاكي داشته باشند مسيحي اند; گر چه تعاليم مسيح(عليه السلام) را نپذيرند. اين نتيجه ي مفاد بيانيه ي شوراي دوم كليساي كاتوليك(1965 ـ 1963.م) مي باشد. جان هيك، ـ مؤسس پلوراليسم ديني ـ به اين مقدار از رفاقت و قرابت ميان اديان اكتفا نكرد; زيرا اين روي كرد، مسيحيت را ملاك و معيار مقبوليت اديان مي خواند. بر اين اساس حقانيت و سعادت مندي تمام اديان و متدينان را با عنوان پلوراليسم ديني مطرح ساخت. لازم به ذكر است كه آموزه هاي غير معقولِ عقل ستيز مسيحيان هم چون مسئله ي تثليث، تحقير علم و عقل، تفكيك علم و ايمان و هم چنين تحولات انديشه ي ديني مغرب زمين هم چون تبديل خدا شناسي وحياني به خدا شناسي طبيعي و تحويل آن به نسبي گرايي و تسامح ديني و نيز گسترش معرفت شناسي نوين، هم چون تفكيك نومن از فنومن و ظهور الهيات اعتدالي و هرمنوتيك مدرن توسط شلاير ماخر و تأكيد بر تجربه ي ديني، نقش مؤثري در طرح اين روي كرد از سوي جان هيك داشته اند. علاوه بر اين امور، تحقق حكومت دموكراسي ليبرال به همراه اصولي چون آزادي، اصالت دادن به آراي اكثريت مردم و عقل گرايي در پيدايش پلوراليسم مؤثر بوده است.
توضيح مطلب اين كه غرب در ابتدا سيستم سياسي پادشاهي و داراي قدرت متمركز را برگزيد. از رنسانس به بعد، اين سيستم سياسي تغيير يافت و به حكومت دموكراسي تبديل گشت. آن گاه حكومت دموكراسي نيز به شكل ها و محتواهاي گوناگون ظهور كرد و در نهايت، حكومت دموكراسي ليبرال، با اصل پلوراليسم و كثرت گرايي سياسي، مورد پذيرش قرار گرفت. سپس با انديشه هاي جديد معرفت شناسي و دين شناسي خصوصاً نسبي انگاري در حوزه هاي دانش و ارزش پلوراليسم اخلاقي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و ديني مطرح گرديد و صحنه هاي ارزش هاي اخلاقي و فعاليت هاي اجتماعي و اعتقادات دين داري به دامن كثرت گرايي افتاد.

/ 1