گناه نا امیدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گناه نا امیدی - نسخه متنی

محمد محمدي اشتهاردي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
گناه نا امیدی
هشام بن سالم گوید: امام سجاد (علیه السلام) در مكه مشغول طواف بود، ناگهان در یك ناحیه مسجد جمعیتی را دید، پرسید این جمعیت برای چه در آنجا جمع شده اند؟ عرض كردند: محمد بن شهاب زهری عقلش را از دست داده و با هیچ كس سخن نمی گوید، بستگانش او را از خانه بیرون آوردند تا شاید مردم را دید سخن بگوید، وقتی كه طواف امام سجاد (علیه السلام) تمام شد نزد زهری آمد و فرمود: چرا چنین هستی ؟ زهری عرض كرد: فرماندار شدم و در خون (فردی) شركت نموده ام ، اینك از خوف خدا به این حال كه می بینی افتاده ام . امام فرمود: من در مورد تو از اینكه ناامید از رحمت خدا شده ای ، بیشتر از آنچه انجام داده ای ترس دارم . سپس فرمود: برو دیه (و خونبهای) فردی را كه در قتل او دست داشتی بپرداز. زهری عرض كرد: این كار را كردم ولی اولیاء مقتول نمی پذیرند. امام فرمود دیه را در میان كیسه ای بگذار و ببند، و منتظر بمان تا وقت نماز، و در آن هنگام آن را به خانه اولیاء مقتول بیفكن .
داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي
/ 1