تیراندازی امام باقر(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تیراندازی امام باقر(ع) - نسخه متنی

محمد محمدي اشتهاردي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
تیراندازی امام (ع)
روشنگری و افشاگریهای امام باقر (علیه السلام) در حجاز بر ضد حكومت جبار اموی باعث شد كه آن حضرت را با فرزندش امام صادق (علیه السلام) از مدینه به شام تبعید كردند. امام صادق (علیه السلام) گوید: هشام بن عبدالملك (دهمین خلیفه اموی) تا سه روز اجازه ورود به نزدش نداد، بعد از سه روز ما را وارد كاخ خود كردند، هشام بر تخت نشسته بود، و درباریان به تیراندازی و هدف گیری سرگرم بودند. هشام پدرم را با نام صدا كرد و گفت : با بزرگان قبیله ات تیراندازی كن پدرم فرمود: من پیر شده ام و تیراندازی از من گذشته است عذرم را بپذیر. هشام اصرار كرد و سوگند داد كه حتما باید این كار را بكنی و به پیرمردی از بنی امیه گفت : كمانت را به او بده ، او كمانش را به پدرم داد، پدرم تیری به زه نهاد و پرتاب كرد، نخستین تیر درست در وسط هدف نشست ، دومی بر پیكان تیر اول فرود آمد، سومی در پیكان تیر دوم فرود آمد تا تیر هشتم بر پیكان تیر هفتم فرود آمد. فریاد حاضران از تعجب بلند شد، هشام بی قرار گردید، هماندم هشام تصمیم قتل پدرم را گرفت ، پدرم خشمگین شد، هشام دریافت كه به پدرم اهانت شده ، برخاست پردم را احترام كرد و بر تخت نشاند، و با پدرم به گفتگو نشست ، در ضمن گفت : آفرین بر تو این تیراندازی را از چه كسی آموخته ای ؟. پدرم فرمود: می دانی كه مردم مدینه گاهی تیراندازی می كنند، من هم در جوانی مدتی این كار را كرده ام و بعد ترك كردم ، تا حال كه از من خواستی تیراندازی كنم ، بجا آوردم . هشام گفت : تاكنون تیراندازی به این زبردستی ندیده بودم ، آیا فرزندت جعفر صادق نیز می تواند چنین كند، فرمود: ما كمال و تمام را از همدیگر به ارث می بریم ... گفتگو به دارازا كشید، سرانجام هشام ساكت ماند و امام از دربار خارج شد.
داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي
/ 1