پاسخ كوبنده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسخ كوبنده - نسخه متنی

محمد محمدي اشتهاردي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
پاسخ كوبنده
جابرجعفی (ره) می گوید: ما، در حدود پنجاه نفر بودیم در محضر امام باقر نشسته بودیم ، ناگاه شخصی معروف به كثیرالنوی وارد مجلس شد، كه او در مذهب مغیریه بود(كه به پیروی از مغیره بن سعید، معتقد بود كه امام بعد از امام باقر(ع)، محمد بن عبدالله بن حسن (ع) است و گمان می كرد كه عبدالله زنده است و هنوز نمرده است). وقتی او در مجلس نشست ، خطاب به امام باقر (ع) گفت : مغیره بن عمران در كوفه نزد ما است و معتقد است كه فرشته ای همراه تو است و كافر و مؤمن ، و شیعه تو و دشمن تو را به تو می شناساند. امام باقر (ع) فرمود: تو چه شغلی داری ؟ كثیرالنوی گفت : گندم فروش هستم .
امام فرمود: دروغ گفتی . او گفت : گاهی جو نیز می فروشم امام فرمود: دروغ گفتی ، بلكه هسته خرما می فروشی . او گفت : چه كسی این موضوع را به تو خبر داد؟ امام فرمود: همان فرشته ای كه شیعیان و دشمنان مرا به من می شناساند، و تو سرانجام در حال سرگردانی و حیرانی بمیری . جابر (ره) می گوید: وقتی كه به كوفه بازگشتیم ، با عده ای جویای حال كثیر النوی شدیم ، ما را به یك پیرزنی راهنمای كردند، نزد او رفتیم و از او پرسیدیم ، گفت ، سه روز است كه كثیرالنوی در حالی كه سرگردان و حیرت زده (مانند دیوانگان) بود، از دنیا رفته است.
داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهاردي
/ 1