محل گنج مخفی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محل گنج مخفی - نسخه متنی

عبدالله صالحي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
محل گنج مخفی
مرحوم قطب الدّین راوندی ، ابن شهر آشوب و برخی دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالی علیهم آورده اند: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
جوانی مؤمن نزد پدرم ، حضرت باقرالعلوم علیه السلام آمد و اظهار داشت : من پدری فاسق و مخالف شما اهل بیت علیهم السلام داشتم كه هم اكنون به هلاكت رسیده است ؛ و چون او می دانست كه من شیعه می باشم اموال خود را از من مخفی و پنهان داشت ، چنانچه ممكن باشد مرا در این مورد كمك فرما. امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: آیا دوست داری پدرت را ببینی و آنچه می خواهی از او سؤال كنی ؟ جوان پاسخ داد: آری ، چون من بسیار فقیر و تهی دست هستم . بنابر این حضرت نامه ای نوشت و آن را مهر نمود و به آن جوان داد و فرمود: این نوشته را به قبرستان بقیع بِبَر؛ هنگامی كه در وسط قبرستان قرار گرفتی ، صدا بزن و بگو: یا دُرجان ! آن گاه ، شخصی حاضر می شود، نامه را به او تحویل می دهی تا به مطلوب و خواسته خود برسی ، پس همین كه جوان به قبرستان بقیع رفت و به دستور حضرت عمل نمود و نامه را تحویل داد، دُرجان گفت : دوست داری پدرت را ملاقات كنی ؟ جوان گفت : آری .
ناگاه دُرجان به سمت كوهی در نزدیكی مدینه رهسپار شد و چیزی نگذشت كه دیدم به همراه مردی سیاه - كه زنجیر بر گردن و زبانش آویزان بود - به سوی من آمدند. دُرجان گفت : ای جوان ! این پدر تو می باشد، كه حرارت آتش و عذاب الهی او را به چنین حالی در آورده است . بعد از آن ، من از حال پدرم جویا شدم ؟ پدرم مرا مخاطب قرار داد و اظهار داشت : ای پسرم ! من از دوستداران بنی امیّه و از علاقه مندان به آن ها بودم ، و چون تو از دوستان و پیروان اهل بیت رسالت بودی ، دشمنت داشته و تو را از اموال خود محروم ساختم ، و به جهت همین كینه توزی ام نسبت به اهل بیت رسالت و شیعیان آن ها می باشد، كه مرا در چنین حالت و عذاب دردناكی مشاهده می كنی ؛ و اكنون از عمل خویش بسیار پشیمان هستم ، ولی سودی به حالم ندارد. سپس افزود: گنج را در فلان باغ زیر درخت زیتون مخفی كرده ام ، آن را بردار و پنجاه هزار از سكّه های آن را تحویل حضرت ابوجعفر، امام محمّد بن علی علیهماالسلام بده ؛ و مابقی آن اموال از برای خودت باشد. حضرت صادق علیه السلام افزود: هنگامی كه آن جوان سكّه ها را خدمت پدرم آورد، همه آن سكّه ها را دریافت نمود و مقداری از آن ها را بابت بدهی قرض یك نفر تهی دست پرداخت كرد و باقیمانده اش را زمینی خرید - كه فقیران و تهی دستان از آن استفاده كنند - و فرمود: میّت به وسیله آن سودمند و شادمان خواهد شد.
چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحي
/ 1