[شأن نزول آیه 55 سوره نور] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[شأن نزول آیه 55 سوره نور] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
نزول آية، وعد الله الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض كما . . . » در مورد خلافت خلفاي راشدين است؟


پاسخ :

خداوند در اين آيه با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده است كه سر‌انجام، حكومت روي زمين را در دست خواهند گرفت و دين اسلام فراگير خواهد شد و ناامني‌ها و وحشت‌ها به آرامش و امنيت مبدّل مي‌گردد، شرك از سراسر جهان برچيده مي‌شود و بندگان خدا با آزادي به پرستش خداي يگانه ادامه مي‌دهند و نسبت به همگان اتمام حجّت مي‌شود، به گونه‌اي كه اگر كسي بعد از آن بخواهد راه كفر را بپويد مقصر و فاسق خواهد بود.[2] برخي از مفسّران عامّه مانند: زمخشري، بيضاوي، قرطبي، و فخر رازي، مي‌پندارند اين آيه در مورد خلفاي راشدين است كه مؤمن بودند و اعمال صالح انجام دادند و اين وعدة الهي در زمان آنها محقّق گرديد.[3]
نقد مدّعاي عامه: گرچه در آن زمان ترس و وحشتي را كه قبلاً مسلمانان از ناحية دشمنان خارجي احساس مي‌كردند و مجبور بودند همراه خود اسلحه حمل كنند فرو ريخت؛ و دين اسلام كه ابتدا مخفي و محدود بود ظاهر و فراگير شد؛ امّا هرگز نمي‌توان مدّعي شد كه در زمان خلفاء اين وعدة الهي به طور كامل محقّق شده است؛ چنان‌كه «آلوسي» از مفسّران بزرگ عامّه نيز معتقد است كه: به هيچ وجه نمي‌توان به اين آيه بر صحت امر خلفاء استدلال كرد.[4] و دلايلي نيز مدّعاي مطرح شده را رد مي‌كند:
1. خود آيه دلالت مي‌كند كه خلافت و امامت يك منصب الهي است زيرا ضمير فاعلي در كلمه «ليستخلفنهم» به «الله» باز مي‌گردد بنابر اين‌كسي كه اين وعده به دست او انجام مي‌گيرد بايد از طرف خدا منصوب شده باشد؛ علاوه بر اين، آية مورد بحث خبر از استقرار ديني مي‌دهد كه مورد رضايت خدا باشد: «و ليمكنّن لهم دينهم الذي ارتضي لهم» و چنين ديني طبق آية «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دنياً»،[5] ديني است كه امام آن از جانب خداوند منصوب گردد زيرا طبق روايات متعدّدي كه شيعه و سنّي آن‌ها را نقل كرده‌اند، اين آيه در مورد نصب علي ـ عليه السّلام ـ به امامت توسط پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در غدير خم نازل شده است.[6] يعني: با نصب امام، خدا راضي گرديده كه اسلام دين ما باشد؛ و چون اهل سنّت هيچ يك از خلفا را منصوب از طرف خداوند نمي‌دانند، نمي‌توانند تحقق اين وعدة خدا را در زمان آنان بدانند.
2. كلمة «الارض» مطلق است و ظهور در تمام كرة زمين دارد بنا‌براين آيه خبر از تحقق يك حكومت جهاني بسان حكومت حضرت سليمان و داود ـ عليهما السّلام ـ مي‌دهد؛ كه اين امر در زمان خلفاء تا كنون محقق نشده است.
3. آيه خبر از تبديل خوف مسلمانان به آرامش و امنيت مي‌دهد، «وليبدّ لنّهم من بعد خوفهم امناً». كه آن زمان چنين مسأله‌اي اتفاق نيفتاد و عدّه‌اي از صحابة بزرگ مانند ابوذر، عبد الله بن مسعود، عمار ياسر و . . . امنيت نداشتند و مورد بي مهري قرار گرفتند؛[7] بلكه حتي يگانه دختر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از امنيت برخوردار نبود و طبق نقل ابن ابي الحديد به خانه‌اش حمله شد و تهديد به آتش زدن خانه‌اش شد[8] و . . . كه در اثر آن فاطمه (س) به نقل بخاري، از ابو بكر قهر كرد و با او تا هنگام مرگ سخن نگفت[9] و وصيت كرد ابوبكر و عمر بر او نماز نخوانند.[10]
4. آيه خبر از رخت بر بستن شرك و بسط توحيد مي‌دهد: «يعبدونني لا يشركون بي شيئاً»، در حالي كه در كتاب رقاق صحيح بخاري هفت روايت ذكر شده كه همه دلالت بر ارتداد گروهي از مسلمانان بعد از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌كنند؛[11] و علي ـ عليه السّلام ـ نيز آن زمان را چنين ترسيم مي‌كند: «فان هذا الدّين قد كان اسيراً في ايدي الاشرار، يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا». يعني: «همانا اين دين در دست بدكاران اسير گشته بود، كه با نام دين به هوا پرستي پرداخته، و دنياي خود را به‌دست مي‌آوردند.»[12]
5. فضل، به امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض مي‌كند: «ناصبي‌ها مي‌پندارند اين آيه[13] در مورد ابوبكر، عمر، عثمان و علي ـ عليه السّلام ـ نازل شده است»، امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «خدا قلب ناصبي‌ها را هدايت نمي‌كند (نكند)، در زمان يكي از آن‌ها و در زمان علي ـ عليه السّلام ـ با وجود ارتداد مسلمانان و فتنه‌هايي كه در زمان آن‌ها بر مي‌خواست، و جنگ‌هايي كه بين آن‌ها و كفار به وقوع مي‌پيوست (چگونه) ديني كه مورد رضايت خدا و پيامبرش مي‌باشد در بين امّت پياده شد؟، ترس از قلب امّت رفت و شك از سينه اش برخاست؟![14]
بنابر آن‌چه گذشت اين وعدة الهي كه در آية موردبحث مطرح شده در زمان خلفاء به طور كامل تحقق نيافته است، بلكه چنان‌كه مفسّران بزرگ شيعه معتقدند آيه در مورد حكومت جهاني حضرت مهدي موعود (عج) مي‌باشد؛[15] چرا كه از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ روايت شده كه اين آيه در مورد حضرت مهدي (عج) مي‌باشد،[16] چنان‌كه حافظ قندوزي حنفي از امام سجّاد، امام باقر، و امام صادق ـ عليهم السّلام ـ نقل مي‌كند كه فرموده‌اند: «اين آيه در مورد حضرت مهدي قائم (عج) نازل شده است».[17] و در روايات فراواني آمده است كه آن حضرت وقتي ظهور كند زمين پر از جور و ستم را، پر از عدل و داد خواهد كرد؛ «كه آيت الله صافي» 123 روايت در اين معني را از كتب شيعه و سنّي نقل كرده است.[18] كه به عنوان نمونه و رعايت اختصار فقط سه روايت از سخن ابي داود ذكر مي‌شود.
1. ابو سعيد خدري مي‌گويد: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «المهدي منّي اجلي الجبهه اقني الانفة يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت جوراً و ظلماً». يعني: «مهدي (عج) از من است، (با) پيشاني كشيده (و) بيني بر آمده، زمين را پر از عدل و داد مي‌كند همان‌گونه كه پر از ظلم و ستم شده است.[19]
2. ابوطفيل از امام علي ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند: كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «لو لم يبق من الدهر الا يوم لبعث الله رجلا من اهل بيتي يملؤها عدلا كما ملئت جوراً» يعني: «اگر از روزگار جز يك روز هم باقي نماند حتماً خدا مردي از اهل‌ بيت من بر مي‌انگيزد كه آن‌را پر از عدل مي‌كند چنان‌كه پر از ستم شده است.»[20]
3. زرّ از عبد الله و او از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: «لو لم يبق من الدنيا الايوم لطول الله ذلك اليوم حتي يبعث (الله) فيه رجلا مني (من اهل بيتي) يواطعيء اسمه اسمي يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً»، «اگر از دنيا فقط يك روز هم باقي بماند خدا آن روز را طولاني مي‌كند تا در آن بر انگيزد مردي از اهل بيت من كه هم‌ نام من است كه زمين را پر از عدل و داد كند هم‌چنان كه پر از ظلم و ستم شده است».[21]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مکارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ص 432 ـ 436.
2. دكتر، ولي الله نقي پور فر، بررسي شخصيت اهل بيت در قرآن، (تهران: مركز آموزش مديريت دولتي، چاپ اول، 1377)، ص 221 ـ 223.
3. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، ج14.
4. قرشي، سيد علي اکبر، تفسير احسن الحديث، ج7، ص 242.[1] . نور/ 55.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، پيام قرآن، قم، انتشارات هدف، چاپ اول، 1373، ج 9، ص 432.
[3] . رك: محمود بن عمر زمخشري، الكشاف عن غوامض التنزيل، بيروت، دار الكتب العربي، بي نوبت چاپ، 1406 ه‍ ق، ج3، ص 252؛ و عبد الله بن عمر بيضاوي، تفسير البيضاوي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ اوّل، 1410 ه‍ ‌ق، ج 3، ص 208، محمد بن احمد انصاري قرطبي، الجامع الاحكام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405 هـ ق، ج 12، ص 297، فخر رازي، التفسير الكبير، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، بي تا، ج 24، ص 25.
[4] . آلوسي بغدادي، سيد محمود، روح المعاني، بيروت، دار احياء‌ التراث العربي، چاپ چهارم، 1405 هـ ق، ج 18، ص 202.
[5] . مائده/ 3.
[6] . ر ك: فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دار العرفة، بي نوبت چاپ، بي تا، ج 3-4، ص246، طباطبايي، سيد محمّد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371، ج 5،201- 193، عبيد الله بن عبد الله حاكم حمكاني حنفي، شواهد التنزيل، تحقيق محمد باقر محمودي تهران، مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، چاپ اول، 1411 ه‍ ق، ج 1، 201- 208، ح 210- 215.
[7] . رك: سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، بي جا، صحيفه، چاپ اول، 1368، ص 316- 325.
[8] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بي جا، دار الاحياء كتب العربيه، چاپ دوم، 1386 ه‍ ق، ج 2، ص 56، ج 6، ص 48.
[9] . محمد بن اسمائيل بخاري، صحيح البخاري، بيروت، دار الاحياء التراث العربي، بي نوبت چاپ، بي تا، ج 5، ص 177.
[10] . شرح نهج البلاغه، همان، ج 6، ص50.
[11] . رك: صحيح البخاري، همان، ج 8، ص 148- 152.
[12] . دشتي، محمد، ترجمة نهج البلاغه، قم، انتشارات پارسايان، چاپ دوم، 1379، نامة 53، بند 70، ص 576.
[13] . نور/ 55.
[14] . عبد علي بن جمعه عروسي حويزي، نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ چهارم، 1412 ه‍ ق،‌ج 3، ص 618 - 619، ح 219.
[15] . رك: مجمع البيان، پيشين، ج 7- 8، ص 239- 240، الميزان، پيشين،‌ج 15، ص 156، مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، بي نوبت چاپ، 1362، ج 14، ص 531، مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، پيام قرآن، پيشين، ص 432.
[16] . مجمع البيان، پيشين، ج 7-8، ص 239، الميزان، پيشين، ج 15، ص 158.
[17] . سليمان ‌بن ‌ابراهيم قندوزي ‌حنفي، ينابيع‌ المودة، كاظميه، دار الكتاب العراقيه، قم، مكتبه المحمدي، بي نوبت چاپ، بي‌تا، ص 426.
[18] . رك: صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاشرفي الامام الثاني عشر ـ عليه السّلام ـ، تهران، مكتبة الصدر، بي نوبت چاپ، بي تا، فصل 2، باب 25، ص247 به بعد.
[19] . حافظ ابو داود سليمان بن اشعث سجستاني، سنن ابي داود، بيروت، دارالجنان للطباعه و النشر و التوزيع، موسسة الكتب الثقافيه، چاپ اول، 1409، ه‍ ق، ج2، ص 509 ـ 510، ح 4285.
[20] . همان، ص 509، ح 4283.
[21] . همان، ح 4282.

/ 1