[عصمت حضرت یوسف] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[عصمت حضرت یوسف] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
وقتي حضرت يوسف نسبت به پدرش بي احترامي كرد و ديرتر از پدرش از اسب پياده شد، بخاطر آن نور نبوت از صلبش گرفته شد اين مطلب چگونه با عصمت انبياء سازگار است؟


پاسخ :

در پاسخ به اين سؤال بايد چند مسأله مورد بررسي قرار گيرد اولاً بايد بررسي شود كه آيا اين مطلب درست است يا نه؟ ثانياً در صورت درستي اين مطلب چند سؤال بايد جواب داده شود.
1. اين مطلب چگونه با عصمت سازگار است؟
2. چرا نور نبوت از نسل يوسف ـ عليه‎ السلام ـ گرفته شد.
3. آيا حضرت يوسف نمي توانست مانند حضرت يونس ـ عليه‎ السلام ـ توبه كند؟
درباره درستي يا نادرستي مطلب فوق بايد گفت: اين مطلب در قرآن نيامده است و قرينه بر صحت اين مطلب نيز يافت نمي شود؛ بلكه قرينه بر ردّ اين مطلب وجود دارد و آن اين است كه يوسف به استقبال آنها در خارج از مصر رفت و پدر و مادرش را در آغوش كشيد و آنگاه به منظور احترام و رعايت ادب گفت: داخل مصر شويد كه انشاءالله در امان هستيد و سپس حضرت يوسف پدر ومادرش را بالاي تخت سلطنتي فراخواند كه خود بر آن تكيه مي زد.[1]
استاد سبحاني در اين باره مي فرمايد: هيچ احترامي بالاتر و برتر از اين نيست كه رئيس كشور به استقبال پدر و مادر و برادران، به بيرون شهر بيايد و آنها را در آغوش بكشد؛ سپس همراه آنان وارد شهر گردد و يكسره وارد مقرّ حكومتي شوند، آنگاه پدر و مادر را در كنار تخت فرمانروايي خود بنشاند.[2]
در مراجعه به روايات، احاديثي[3] مربوط به اين مطلب يافت مي شود كه معناي همه آنها تقريباً يكي است كه عبارت است از اينكه هنگامي كه يوسف به استقبال پدرش آمد يعقوب در برابر يوسف از اسب پياده شد؛ ولي يوسف پياده نشد (به خاطر جلال و شكوه سلطنت در مقابل پدر تواضع نكرد) هنوز سوار بر مركب بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: اي يوسف دستت را باز كن او نيز باز كرد جبرئيل نوري از كف دست او خارج كرد يوسف پرسيد اين نور چيست؟ جبرئيل پاسخ داد اين نور نبوت در صلب تو بود، ديگر پيامبري از نسل تو مبعوث نخواهد شد.
سخن بزرگان درباره اين گروه از احاديث چنين است:
1. علامه طباطبائي: روايات در داستان يوسف بسيار است؛ ولي بيشترين آنها يا سندشان ضعيف است و يا متنشان دچار تشويش و اضطراب مي باشد؛ مثلاً از جمله آن روايات اين است كه خداي سبحان نبوت را در دودمان يعقوب در پشت «لاوي» برادر بزرگ يوسف قرار داد.[4]
2. استاد سبحاني: رواياتي كه در اين مورد نسبت بي مهري به يوسف مي دهند و مي گويند: او نسبت به پدرش تكبر كرد و از اسب پياده نشد و نور نبوت از ميان انگشتان او خارج گشت با آيات مذکور درباره يوسف تطبيق نمي كند.[5]
3. علي عراقچي همداني: در روايات نسبتها و اشكالاتي به يوسف ـ عليه‎ السلام ـ داده شده كه مفاد آنها با عصمت سازگار نيست و قسمت زيادي از آنها از اسرائيليات است كه كاملاً بي اعتبار است و ارزش علمي ندارد و فرضاً اگر در بين روايت ها روايت صحيح هم باشد كه نيست، چون خبر واحد و در عين حال مخالف قرآن است، مردود است.[6]
پس تا اينجا روشن شد كه اين مطلب واقعيت ندارد و گواه بر اين كه يوسف به آخرين مرحله از وظايف انساني و الهي عمل كرد اين كه پدر و مادر و همه برادران، بي اختيار در برابر عظمت يوسف سجده كردند؛ بنابراين يوسف در اوج قدرت از ياد خدا غافل نبود.
اما قسمت دوم جواب: در صورت صحت اين مطلب بايد به سؤالات زير جواب داده شود.
1. اين مطلب با عصمت چگونه سازگار است؟ جواب اگر اين روايات صحيح باشند در اين صورت بايد حمل بر ترك اولائي كرد كه يك لحظه يوسف ـ عليه‎ السلام ـ مرتکب شد و سپس اين حالت و برطرف شد؛ زيرا به تصريح قرآن پس از ملاقات پدر و مادر خويش را در جايگاه استقبال در آغوش كشيد و احترام زيادي به آنها كرد.[7] بر فرض صحت اين مطلب، اين كار گناه نيست تا منافات با عصمت يوسف داشته باشد.
2. چرا بايد اين كار يوسف باعث شود كه نور نبوت از نسل وي گرفته شود.
اينكه نبوت از نسل كسي انتخاب شود دليل بر افضليت او بر طرف ديگر نيست. چنانكه امامت از نسل امام حسين ـ عليه‎ السلام ـ انتخاب شد، ولي اين دليل بر افضليت امام حسين ـ عليه‎ السلام ـ بر امام حسن ـ عليه‎ السلام ـ نيست.[8]
3. آيا حضرت يوسف نمي توانست مانند حضرت يونس ـ عليه‎ السلام ـ توبه كند؟
جواب: گناهي از يونس ـ عليه‎ السلام ـ سر نزده بود تا اين كه توبه كند؛ بلكه عبارتي كه بعضي مي گويند دلالت بر اعتراف يونس بر گناه خود و توبه او مي كند.
به عنوان يك دعا بوده و در حال تضرع و خشوع در برابر خداوند ايراد شده است.[9]
در مورد يوسف هم همينطور است؛ يعني حضرت گناهي مرتكب نشده بود تا توبه كند.
نتيجه بحث: اين گونه روايات يا صحيح نيستند و اگر صحيح هم باشد خبر واحد است، نمي توان به آنها اعتنا كرد و عصمت انبيا را که با برهان عقلي ثابت شده است زير سؤال برد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير جوامع الجامع، امين الاسلام ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، ج 2.
2. تفسير كوثر، يعقوب جعفري، ج 5، ص 455، چاپ اول، انتشارات هجرت.
3. عصمة الانبياء در قرآن كريم، علامه جعفر سبحاني، مؤسسه امام صادق.[1] . يوسف/ 99 و 100.
[2] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1372، ج 11، ص 472.
[3] . عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي، تفسير نورالثقلين، با تعليقه رسولي محلاتي، قم، افست علميه، بي تا، ص 466. فضل بن حسن طبرسي، تفسير مجمع البيان، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ دوم، بي تا، ج 3، ص 405.
[4] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبائي، چاپ چهارم، 1370، ج 11، ص 397.
[5] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، چاپ اول، مؤسسه امام صادق، 1372، ج 11، ص 472.
[6] . عراقچي همداني، علي، انتشارات مفيد، بي تا، ص 96.
[7] . تجري، ابوالقاسم، روش تفسير تشريحي سوره يوسف، انتشارات عصمت، چاپ اول، 1380 ش، ص 145.
[8] . صادقي، محمد، الفرقان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 1406 هـ ق، ص 206.
[9] . علم الهدي، سيد مرتضي، تنزيه الانبياء، ترجمه امير سلماني رحيمي، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1377، ص 169.

/ 1