شعر موثر امام هادی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شعر موثر امام هادی (ع) - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
شعر موثر امام هادی (ع)
متوكل خلیفه ظالم عباسی بود كه از اقتدار امام هادی علیه السلام نگران بود. شخصی نزد او رفت و درباره امام هادی علیه السلام چینی كرد كه در منزل او اسلحه و نامه های حمایت شیعیان قم وجود دارد و می خواهد بر علیه حكومت قیام كند. متوكل گروهی ترك را به منزل او فرستاد، آنها به خانه امام علیه السلام حمله كردند اما چیزی نیافتند ومشاهده كردند كه حضرت در اتاقی كه فرش ندارد مشغول تلاوت قرآن است . او را با خود نزد متوكل بردند و گفتند: ما چیزی رد خانه او نیافتم و وقتی به منزل او وارد شدیم مشاهده كردیم كه بطرف قبله نشسته است قرآن می خواند. متوكل كه مشغول میگساری بود و كاسه ای از شراب در دست داشت وقتی امام علیه السلام را مشاهده كرد او را احترام و اكرام نمود و كنار خود نشاند و كاسه شرابی را كه در دست به او تعارف كرد. امام علیه السلام فرمود: به خدا قسم هرگز تا به حال شراب در گوشت و خون من وارد نشده است ، مرا از این كار معذور بدار و متوكل هم او را معذور داشت و گفت : شعری برای ما بخوان . امام علیه السلام فرمود: من شعر زیادی در حفظ ندارم . متوكل گفت : باید برای ما شعر بخوانی .
امام علیه السلام در حالی كه نزد او نشسته بود اشعاری به این مضمون خواند: بر روی قله كوهها منزل كردند و مردان مسلح از آنها پاسداری می كردند اما هیچیك از اینها نتوانست جلوی مرگ آنها را بگیرد و آنان را از گزند حوادث حفظ كند. در پایان از آن قله های بلند و كاخهای مستحكم به درون قبر كشیده شدند. ندا دهنده ای پس از دفن آنها فریاد زد كجا رفت آن زینتها، دستبندها و شكوه و جلال ؟ كجایند آن چهره های پرورده نعمتها كه از روی ناز و نخوت در پس پرده های زیبا خود را از مردم مخفی نگاه می داشتند؟ عاقبت قبر آنها را رسوا ساخت و چهره های ناز پرورده جولانگاه كرمهای زمین شد. مدتی طولانی از دنیا خوردند و آشامیدند اما از آن همه خوردن ، خود خوراك حشرات زمین شدند. متوكل كه این اشعار تكان دهنده را از امام هادی علیه السلام شنید بسیار متاثر شد و گریه كرد به گونه ای كه ریش او از اشك چشمانش تر شد و اهل مجلس همه گریه كردند. آنگاه متوكل چهار هزار دینار به امام داد و با احترام به منزلش فرستاد.
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم(عليهم السلام) / محمد رضا اکبري
/ 1