شومی روزگار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شومی روزگار - نسخه متنی

محمد رضا اکبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
شومی روزگار
حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم در حالی كه انگشتم خراشیده است و شانه ام با مركب سواری تصادف كرده و آسیب دیده بود و جامه هایم را عده ای از مردم پاره كرده بودند گفتم : ای روز! تو چه شوم هستی خداوند شر را از من بگرداند. امام علیه السلام فرمود: ای حسن تو هم كه با ما رفت و آمد داری گناه خود را به گردن بی گناه می گذاری . حسن گوید: حیرت زده شدم و فهمیدم كه خطا كرده ام . عرض كردم : ای آقای من از خداوند آمرزش می خواهم . حضرت فرمود:ای حسن ! روزگار چه گناهی دارد كه وقتی شما به سزای اعمال خود می رسید آن را شوم می شمارید؟ گفتم : استغفراللّه ابدا، این توبه من باشد یابن رسول اللّه ...
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم(عليهم السلام) / محمد رضا اکبري
/ 1