منزلت عزاداران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منزلت عزاداران - نسخه متنی

علی محمد دستغيب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
منزلت عزاداران
در اوقات مجاورت حقیر در نجف اشرف در ماه محرم ، سال 1358 از طرف حكومت عراق اكیدا از سینه زدن و بیرون آمدن دستجات منع شده بود، شب عاشورا برای اینكه در حرم مطهر و صحن شریف سینه زنی نشود از طرف حكومت اول شب درهای حرم و رواق را قفل كردند و همچنین درهای صحن را و آخرین دری كه مشغول بستن آن شدند در قبله بود و یك لنگه آن را بسته بودند كه ناگاه جمعیت دسته سینه زن هجوم آورده وارد صحن شده و رو به حرم مطهر آوردند درها را بسته دیدند در همان ایوان مشغول عزاداری و سنیه زنی شدند ناگاه عده ای شرطی با رئیس آنها آمده و آن رئیس با چكمه ای كه بپا داشت در ایوان آمده و بعضی را می زد و امر كرد آنها را بگیرند، سینه زن ها بر او هجوم آوردند و او را بلند كرده ودر صحن انداختند و سخت او را مجروح و ناتوان ساختند و چون دیدند ممكن است قوای دولتی تلافی كنند و بالاخره مزاحمشان شود، با كمال التجا و شكستگی خاطر، همه متوجه در بسته حرم شده و به سینه می زدند ومی گفتند): یا عَلی فُكّالْبابَ( ما عزادار فرزندت هستیم . پس در یك لحظه ، تمام درهای حرم و رواق و صحن گشوده گردید و بعضی موثقین كه مشاهده كرده بودند برای حقیر نقل كردند كه میل های آهنین كه بین درها و دیوار بود وسط آنها بریده شده بود. و بالجمله سینه زنان وارد حرم مطهر می شوند سایر نجفی ها كه با خبر می شوند همه در صحن و حرم جمع می شوند وشرطی ها پنهان می گردند. موضوع را به بغداد گزارش می دهند دستور داده می شود كه مزاحم آنها نشوید. در آن سال در نجف وكربلا بیش از سال های گذشته اقامه عزا شد و این معجزه باهره را شعرا در اشعار خود نقل نموده و منتشر ساختند. از آن جمله یكی از فضلای عرب اشعار یكی از ایشان را بر لوحی نوشته و به دیوار حرم مطهر چسبانده بود و بنده هم چند شعر آن را همانوقت یادداشت كردم بدین قرار:
مَنْ لَمْ یُقِرَّ بِمُعْجِزاتِ الْمُرْتَضی (ع)
صِنْوِالنَّبِی (ص) فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ
فَتَحَتْ لَنَا اْلاَبْوابَ راحَهُ كَفِّهِ
اَكْرِمْ بِتِلْكَ الرّاحَتَیْنِ وَاَنْعِمِ
اِذْ قَدْ اَردُوا مَنْعَ اَرْبابِ الْعَزاءِ
بِوُقوُع ما یَجْرِی الدَّمُ بِمُحَرَّمٍ
فاذا الْوَصِی بِراحَتَیْهِ ارْخُوا
اَوْ ماءفَفُكَ الْبابُ حِفْظا لِلدَّمِ
و چنانچه در شعر آخر اشاره شده ، راستی اگر این عنایت از طرف آن حضرت نشده بود، فتنه عظیمی برپا می شد و خون ها ریخته می گردید، صَلَواتُ اللَّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ.
داستان هاي شگفت/آيت الله دستغيب
/ 1