پرستش و عظمت بت ها (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرستش و عظمت بت ها (علیه السلام) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرستش و عظمت بت‌ها

مناظره پيامبر اسلام(ص) با گروه بت‌پرست


پنج گروه از مخالفين اسلام كه هر گروه پنج نفر و جمعاً 25 نفر بودند، باهم تفاهم كردند و هم رأي شدند كه به حضور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شرفياب شده و به بحث و مناظره بپردازند.
اين گروه‌ها عبارت بودند از: يهودي، مسيحي، مادّي، مانُوي و بت‌پرست.
اين‌ها در مدينه به حضور پيامبر آمدند، دور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را گرفتند، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با كمال خوش‌روئي، به آن‌ها اجازه داد كه بحث را شروع كنند.
گروه بت‌پرست گفتند:
«ما معتقديم بت‌هاي ما، خدايان ما هستند، آمده‌ايم در اين‌باره بحث و گفتگو كنيم، اگر نظر شما با نظر ما موافق باشد معلوم است كه سبقت و برتري با ما است وگرنه با تو دشمني خواهيم كرد.»
پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آن‌ها رو كرد و فرمود: «شما چرا از پرستش خدا رو گردانده و اين بت‌ها را مي‌پرستيد؟»
بت‌پرستان: ما به وسيله اين بت‌ها به پيشگاه خدا تقرب مي‌جوئيم.
پيامبر: آيا اين بت‌ها شنونده هستند؟ و آيا اين بتها از فرمان خدا اطاعت مي‌كنند و به عبادت و پرستش او بسر مي‌برند؟ تا شما با احترام كردن به آن‌ها، به پيشگاه خدا تقرب جوئيد.؟
بت‌پرستان: نه اين‌ها شنونده و فرمانبر و پرستش كننده خدا نيستند!
پيامبر: آيا شما آن‌ها را با دست خود نتراشيده‌ايد و نساخته‌ايد؟.
بت‌پرستان: چرا، با دست خود ساخته‌ايم.
پيامبر: بنابراين سازنده و صانع آن‌ها شما هستند، سزاوار اين است كه آن‌ها شما را بپرستند نه شما آن‌ها را، وانگهي خداوندي كه به مصالح و عواقب امور شما و به وظائف و مسئوليت‌هاي شما آگاه و خبير است، بايد فرمان پرستش بت‌ها را به شما بدهد در صورتي كه خدا چنين فرماني نداده است.
وقتي كه سخن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به اين‌جا رسيد، بت‌پرستان، با هم‌ديگر اختلاف پيدا كردند.
عدّه‌اي گفتند: خدا در هياكل و كالبد مرداني كه به صورت اين بت‌ها است حلول كرده است و منظور ما از پرستش و توجّه به بت‌ها، احترامي از آن هياكل است.
عدّه ديگر گفتند: اين بت‌ها را شبيه صورت‌هاي اشخاص پرهيزكار و مطيع خدا از پيشينيان ساخته‌ايم، اين‌ها را به خاطر تعظيم و احترام خدا مي‌پرستيم!
دسته سوّم گفتند: وقتي كه خداوند آدم را آفريد و به فرشتگان فرمان داد آدم را سجده كنند، ما (انسان‌ها) سزاوارتر بوديم كه آدم را سجده كنيم و چون در آن زمان نبوديم و درنتيجه از اين سجده محروم شديم، امروز شبيه صورت آدم را ساخته‌ايم آن‌را به‌عنوان تقرب به پيشگاه خدا سجده مي‌كنيم تا محروميّت سابق جبران گردد، چنان‌كه فرشتگان با سجده كردن آدم، به پيشگاه خدا تقرّب جستند.
و همان‌گونه كه شما با دست خود محراب‌هايي ساخته‌ايد و در آن به‌قصد محاذات با كعبه سجده مي‌كنيد و در مقابل كعبه به قصد تعظيم و احترام خدا سجده و عبادت مي‌نمائيد ما هم در مقابل اين بت‌ها، در حقيقت احترام از خدا مي‌كنيم.
پيامبر به هر سه دسته‌رو كرد و فرمود، همه شما راه خطا و انحراف را مي‌پيمائيد و از حقيقت دوريد، آن‌گاه به نوبت و جداگانه متوجّه هر سه دسته شد و به ترتيب ذيل جواب فرمود:
نخست به دسته اوّل رو كرد و فرمود:
امّا شما كه مي‌گوئيد، خداوند در هياكل مرداني كه به صورت اين بت‌ها بودند، حلول كرده، از اين رو ما اين‌بت‌ها را شبيه آن مردان ساخته‌ايم و مي‌پرستيم، شما با اين بيان، خداوند را مانند مخلوقات تعريف كرده‌ايد و او را محدود و حادث دانسته‌ايد، آيا خداوند جهان در چيزي حلول مي‌كند و آن چيز (كه محدود است) خدا را در جوف خود مي‌گنجاند؟ بنابراين پس چه فرقي است بين خدا و ساير اموري كه در جسم‌ها حلول مي‌كنند مانند رنگ و طعم و بو و نرمي و غلظت و سنگيني و سبكي. روي اين اساس چگونه مي‌گوئيد آن جسم كه محل حلول واقع شده حادث و محدود است ولي خدا كه در درون آن قرار گرفته، قديم و نامحدود است، در صورتي كه بايد عكس آن باشد يعني احاطه كننده، قديم باشد و احاطه شده حادث باشد.
وانگهي چگونه ممكن است خداوندي كه هميشه قبل از موجودات جهان مستقل و غني بوده، و قبل از محل وجود داشته، نياز به محل داشته باشد، و خود را در آن محل قرار دهد.
و نظر به اين‌كه شما باعقيده به حلول خدا در موجودات، خدا را همچون صفات موجودات، حادث و محدود فرض كرديد، لازمه اين فرض اين است كه وجود خدا قابل تغيير و زوال است، زيرا هر چيزي كه حادث و محدود باشد، قابل تغيير و زوال است.
و اگر شما معتقديد حلول كردن موجب تغيير و زوال نيست، بايد اموري همچون حركت، سكون، رنگ‌هاي مختلف سياه و سفيد و سرخ و... را نيز موجب تغيير و زوال ندانيد، سپس بگوئيد رواست كه هرگونه عوارض و حالات بر وجود خدا عارض گردد و در نتيجه خدا را همچون موجودات محدود و حادث، توصيف كنيد و شبيه مخلوقات بدانيد.
وقتي كه عقيده حلول خدا در ميان هياكل، بي‌اساس و پوچ بود، بت‌پرستي هم به اين عقيده مبتني است، طبعاً باطل و بي‌اساس خواهد بود.
بت‌پرستان در برابر سخنان مستدل و منطقي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ماندند گفتند به ما مهلت بده تا در اين باره بينديشيم.
/ 1