مدیریت زمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت زمان - نسخه متنی

محمدرضا شرفي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
مديريت زمان
فرزند زمان خويشتن باش
حضرت علي(ع)
«به ياد گذشته خوش باشيم، حال را به خوبي بگذرانيم و درباره آينده از مآل انديشي خودداري نکنيم.[1]»
سنکا
«روزگار، نسبت به کسي که بداند وقت خود را چگونه مصرف کند، فوق العاده مهربان است.»
لرد آويبوري
از تفاوتهاي بارز و مهم دوران کودکي و نوجواني، اين است که انديشه هاي کودکان معطوف به زمان حال است و حال آنکه نوجوان به سرعت، نگاه خود را به گذشته و آينده متوجه نموده و افق ديد خود را گسترش مي دهد و بيش از نگاه به گذشته، رويکرد آينده­نگر در او ملاحظه مي شود.
زماني که جوانان، عوامل موفقيت خويش را فهرست مي کنند، مسأله بهره گيري از زمان را در اولويت قرار مي دهند و مايلند امور زندگي خود را به گونه اي معقول و منطقي، تنظيم نمايند. يکي از نويسندگان معتقد است[2] : «بسياري از اشخاص از تنظيم امور خويش غفلت مي کنند و فرصت را غنيمت نمي شمارند و ايام سازنده جواني را به رخوت و رکود مي گذرانند، زندگي آنها، مانند روزي است که صبحگاهش آرام و دل انگيز و شامگاهش طوفاني و وحشت انگيز باشد. هر کار خوبي که از دستتان بر مي آيد در انجام آن کوتاهي نکنيد.» در حالات يکي از بزرگان نقل کرده اند که هرگز از غذاي داغ استفاده نمي کرد و لحظاتي را که ناگزير بود، درنگ کند تا غذا قدري سرد شود، به نوشتن مي پرداخت و چند دقيقه اي را که به اين وسيله، معمولاً به هدر مي رود، مورد استفاده قرار مي داد. به تدريج، يادداشتها، زياد و زيادتر شد او در صدد چاپ آنها برآمد و پس از آنکه يکي از دوستان فاضل و اديبش، نوشته هاي او را ويراستاري کرد، اين کتاب به چاپ رسيد و نام آن را پنج دقيقه هاي قبل از غذا نهاد.
بزرگي مي گويد: «هر روزي فقط يک بار به شما مي گذرد و همين که رفت، باز آوردنش محال است.»
شيوه هاي بهره گيري از زمان
1. رويکرد جوانان به آينده را که غالباً با تکيه بر مفاهيمي همچون بخت و اقبال، به هيچ رابطه منطقي پيوند نمي يابد، دگرگون کرده و آن را بر مبناي تفکر، پشتکار و مديريت زمان، تجديد بنا نمائيم.
2. حفظ موازنه ميان سرعت عمل و مآل انديشي براي جوانان، يک ضرورت است. جوانان در مواردي براي رسيدن به مقصود، سريعاً اقدام مي کنند و در خاتمه کار، پشيمان مي شوند و گاهي در انتظار فرصت مناسب، وقت را به هدر مي دهند. زندگي معقول، ايجاب مي نمايد که تعادل اين دو مؤلفه ارزشمند زندگي، به خوبي حفظ شود.
3. به جوانان بياموزيم که فرصتها هرگز در انتظار ما نمي مانند بلکه به فرموده رسول اکرم(ص)، فرصتها همچون ابرها مي گذرند، پس بايد ما آنها را دريابيم و لذا نسل جوان زماني موفق خواهد بود که لحظه ها را شکار کند.
4. دانشجويان و دانش آموزان، زماني که با مشخص کردن فعاليتهاي روزانه خود، مي توانند به احتساب فرصتهاي مفيد خود بپردازند و ميزان ساعات مفيدي را که در هر شبانه روز در اختيار دارند، معلوم کنند توانسته اند گام مهمي در برنامه ريزي زندگي خود بردارند.
5. در مرحله بعد، جوانان مي توانند نيازهاي علمي و آموزشي خود را مشخص نمايند و به عنوان مثال در مورد دروس و مطالعات خويش، ميزان احتياجات خود را دقيقاً برآورد نموده و براي خود معلوم کنند که دقيقاً چه حجمي از کار و فعاليت را بايد انجام دهند.
6. زماني که اين دو مرحله سپري شد، بايد جوانان با تقسيم نيازهاي آموزشي بر زمانهاي مفيد خويش، ميانگين و معدل کاري خود را در يک ساعت به دست آورند تا بر خودشان معلوم شود که مثلاً به ازاي يک ساعت وقت، چه مقدار از درس خاصي را بايد مطالعه نمايند.
7. وقتي جوانان کارهاي زيادي در پيش روي دارند، ابتدا بايد کار دشوارتر را شروع کنند و با تمام همت به انجام آن بپردازند، زيرا کاري که در اول، مشکل و ملالت آور است، وقتي به پايان رسيد، بيشتر مايه مسرت مي شود. علاوه بر آن، زماني که جوانان بتوانند کار دشواري را که آغاز کرده اند، به پايان برسانند، قوت قلب و اراده قويتري براي کارهاي ديگر (که طبيعتاً به اين دشواري نمي باشد) پيدا کنند.
8. يکي از موانع «مديريت زمان»، تسويف است، يعني کاري که آدمي به انجام آن اعتقاد راسخ دارد با گفتن اينکه فردا يا شايد در آينده اينکار را انجام خواهم داد، مکرراً آن را به تأخير مي اندازد و در نهايت نسبت به انجام آن دلسرد مي شود. بهتر است هر کاري را که لازم است انجام دهيم حتي يک دقيقه به تأخير نياندازيم.


[1] . لرد آويبوري، در جستجوي خوشبختي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص 190.
[2] . همان، ص 189.
محمدرضا شرفي - جوان و نيروي چهارم زندگي، ص 115 - 117
/ 1