دلایل نفی تحریف قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دلایل نفی تحریف قرآن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
دلایل نفی تحریف قرآن
آن چه در اين جا مي آوريم، خلاصه اي از گفتار علماي اسلام درباره دفع شبهه تحريف است:
1. گواهي تاريخ
قرآن از روز نخست مورد عنايت همگان به ويژه مسلمانان بوده است پيامبراكرم (ص) شخصا محافظ قرآن بود و پيوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را مي دادو مسلمانان موظف بودند آن را ثبت و حفظ كنند و بدين منظور از آن نسخه هاي متعدد تهيه مي كردند و در خانه هاي خود در ميان صندوق يا كيسه هاي مخصوص نگهداري مي كردند از همان زمان مساله حفظ قرآن رواج يافت و عده بي شماري به عنوان «حافظان قرآن» پيوسته در ميان جوامع اسلامي منزلت مهمي يافتند وعلاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف، نسخه هاي متعددي را تهيه و در گستره كشور اسلامي پخش كردند.
خلاصه، مسلمانان هميشه حافظ و پاسدار اين كتاب آسماني بودند و لحظه اي ازآن غافل نمي ماندند.
علاوه بر توده مردم، نقش بزرگان و دانش مندان اسلامي در عنايت به اين كتاب قابل توجه است اين كتاب هم واره در شؤون گوناگون و سرنوشت ساز مسلمين نقش اول را داشته و در علوم مختلف اسلامي پايه و اساس شمرده مي شده است هر دانش مندي كه در رشته اي از علوم اسلامي مطالعه مي كرد، راه نما و هدايت كننده اوقرآن بود بسياري از علوم اسلامي صرفا به جهت رسيدن به حقايق قرآن به وجودآمده است و دانش هاي بسياري در ميان مسلمانان از قرآن نشات گرفته است، بنابراين دانش مندان علوم اسلامي هم واره نيازمند به قرآن بودند و با آن سروكارداشتند سيد مرتضي علم الهدي در اين زمينه چنين مي گويد:
«يقين به صحت نقل قرآن، مانند يقين به شهرهاي بزرگ جهان و حادثه هاي بزرگ تاريخ و كتاب هاي مشهور از نويسندگان معروف و نيز اشعار و قصايد از بزرگان شعراست كه در طول تاريخ هم چنان استوار مانده و از گزند حوادث در امان بوده است مسلما توجه به قرآن نسبت به موارد مذكور هم واره بيش تر و داعيه برحفظ و حراست آن افزون تر بوده است، زيرا قرآن معجزه اسلام و دليل صدق نبوت است و نيز منبع و ماخذ همه معارف ديني و احكام شريعت است دانشمندان علوم اسلامي پيوسته سعي در حفظ و حراست آن داشته اند تا آن جا كه تمام جزئيات آن مورد بررسي دقيق بوده است، مانند اعراب و قرائت و حتي عددحروف و كلمات و آيات آن پس چگونه مي شود با وجود اين همه عنايت و ضبط وحراست شديد كه برآن بوده و هست، در قرآن تغييري ايجاد شود و كاستن وافزودني تحقق يابد. يقين به جزئيات قرآن و اجزا و ابعاض آن مانند يقين به تمام و كل قرآن است وهمانند ديگر كتب معروف جهان، مانند كتاب سيبويه و مزني، ضرورت دارد هرعالمي بدان آگاه باشد، زيرا عنايت دانش مندان و دانش وران به اين دو كتاب موجب گشته است كه علاوه بر كل اين كتاب ها جزئيات آن ها نيز مورد نظر و دقت قرار گيردتا آن جا كه اگر كسي خواسته باشد از آن ها چيزي كم كند يا چيزي برآن ها بيفزايد، آن قسمت مورد شناسايي قرار مي گيرد و مشخص مي شود كه از اصل كتاب نيست وبرآن افزوده شده است.
به خوبي روشن است كه اين گونه عنايت نسبت به قرآن، بيش تر و بهتر از عنايت به كتاب سيبويه و مزني و ديوان هاي شعري انجام مي گرفته است».[1]
شيخ جعفر كبير كاشف الغطا نيز بر همين رويه استدلال كرده است:
«روايات نقيصه (كم شدن قرآن) به روشني مردود شناخته شده است و ظاهر آن اصلا مورد قبول نمي تواند باشد به ويژه رواياتي كه ثلث (بيش از دو هزار آيه) قرآن يابسياري از آن را افتاده پنداشته است، زيرا اگر چنين اتفاقي رخ داده بود بايد شهرت همگاني مي يافت، چون انگيزه برآن بسيار است و هم واره دشمنان اسلام آن رادست آويز قرار مي دادند و بزرگ ترين طعن بر قرآن كريم تلقي مي كردند چگونه ممكن است چنين شده باشد، در حالي كه مسلمانان فوق العاده در حفاظت وحراست و ضبط آيات و حروف آن كوشا بوده اند؟
در برخي روايات آمده كه درقرآن نام بسياري از منافقين بوده و افتاده است چگونه ممكن است باور كرد درحالي كه پيامبر(ص) با حكمت و اخلاق كريمانه خود هرگز به آنان تصريح نمي كردند و با آنان همانند ديگر مسلمانان رفتار مي كردند.
جاي شگفتي است، كساني كه باور دارند احاديث وارده از پيامبر اكرم تاكنون محفوظ و سالم مانده است و استدلال مي كنند كه اين كلمات پيوسته بر زبان هاجاري و در كتب، ثبت و ضبط شده و در طول بيش از هزار سال به سلامت باقي مانده است، گويند اگر گزندي برآن ها وارد مي شد، مسلما برملا مي گرديد، ولي اين باور را درباره قرآن ندارند و مي گويند برآن نقيصه وارد شده و در طول تاريخ مخفي مانده است با آن كه عنايت به قرآن بيش از احاديث بوده و هست و بيش تر بر زبان هاجريان دارد و ثبت و ضبط آن استوارتر بوده و هست».[2]
2. ضرورت تواتر قرآن
يكي از دلايل مهم دفع شبهه تحريف، مساله ضرورت تواتر قرآن است شرطپذيرفتن قرآن، چه در كل و چه در بعض، متواتر بودن آن است قرآن در هر حرف وهر كلمه و حتي در حركات و سكنات نيز بايد متواتر باشد، يعني همگان (جمهورمسلمين) آن را دست به دست و سينه به سينه، به طور همگاني نقل كرده باشند ازاين رو، آن چه در زمينه تحريف گفته اند كه فلان كلمه يا فلان جمله از قرآن بوده، چون با نقل آحاد روايت شده قابل قبول نيست و طبق اصل «لزوم تواتر قرآن» مردودشمرده مي شود و اين اصل يكي از مسايل ضروري اسلام و مورد اتفاق علماست واساسا خبر واحد در مسايل اصولي و كلامي فاقد اعتبار است و صرفا در مسايل فرعي و عملي اعتبار دارد علا مه حلي، در زمينه نفي تحريف مي نويسد:
«اتفاق علما برآن است كه هرچه از قرآن متواترا به ما رسيده است حجت و درغير اين صورت فاقد اعتبار است، زيرا قرآن سند نبوت و معجزه جاويد اسلام است، لذا تا به سرحد تواتر نرسد، نمي تواند نسبت به صحت نبوت يقين آور باشد، بنابراين امكان ندارد آن چه راويان در اين باره از مسموعات خود به صورت غيرمتواتر روايت كرده اند بپذيريم، زيرا راوي واحد هرچند راست گو باشد اگر آن چه نقل كرده، با عنوان قرآني نقل كرده باشد، قطعا خطا كرده است و اگر با غير اين عنوان باشد مردود است، زيرا يا روايتي است كه از پيامبر اكرم (ص) شنيده است يانظر شخصي خود اوست كه هرگز به عنوان آيات قرآني حجيت شرعي نخواهد داشت».[3]
سيد مجاهد طباطبايي در كتاب «وسايل الاصول»، محقق اردبيل در كتاب «شرح الارشاد» و سيد محمد جواد عاملي در كتاب «مفتاح الكرامة» نيز همين گونه استدلال كرده اند.[4]
3. مساله اعجاز قرآن
يكي ديگر از مسائلي كه با شبهه تحريف در تضاد است و با آن منافات دارد ياروشن تر بگوييم آن را قاطعانه نفي مي كند، مساله اعجاز قرآن است علما مساله اعجاز را بزرگ ترين دليل بر رد شبهه تحريف دانسته اند، زيرا احتمال زيادت، همان گونه كه برخي از خوارج گفته اند كه سوره يوسف تماما بر قرآن افزوده شده است، چون يك سرگذشت عاشقانه است و جايي در قرآن ندارد يا كاستن، آن گونه كه صحابي بزرگ وار عبداللّه بن مسعود گمان برده است كه دو سوره معوذتان دو دعاي مبطل السحرند و جز قرآن نيستند، درباره قرآن به كلي منتفي است، زيرالازمه افزودن امكان هم آوردي با قرآن است و آيا بشر را ياراي آن هست كه همانندقرآن بياورد، به گونه اي كه هرگز با آن تفاوتي از جهت فصاحت و بلاغت و بيان ومحتوا نداشته باشد؟هرگز! خداوند در قرآن فرموده است:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا[5]، بگو اگر انسان ها و پريان (جن) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن بياورند، همانند آن نتوانند آورد، هرچند يك ديگر را (در اين كار) كمك كنند».
«و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتوا بسورة من مثله[6]، و اگر در آن چه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد».
«ام يقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله[7]، يا مي گويند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راست مي گوييد يك سوره همانند آن بياوريد».
اين آيات را آيات «تحدي» گويند، يعني هم آورد طلبيدن پس اگر كساني سوره يوسف يا ديگر سوره ها را ساخته و در قرآن درج كرده اند، لازمه اين حرف شكسته شدن مرز تحدي است و اين امر منتفي است.
همين گونه است احتمال تبديل كلمات قرآن، چنان كه شيخ نوري و پيش از وي سيد جزايري پنداشته اند، زيرا هرگونه تبديل و تغيير در نظم و جمله بندي كلمات قرآن، موجب مي شود كه صورت قرآن تبديل يافته و به تبديل دهنده منتسب باشدو از صورت وحي بودن خارج شود، لذا نسبت دادن چنين كلام تبديل يافته اي، به تبديل دهنده اولويت دارد تا سخن الهي آنان گمان برده اند آيه « فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب» [8] در اصل «تبينت الانس ان لو كانت الجن يعلمون الغيب» بوده است[9] و نيز آيه «كنتم خير امة اخرجت للناس» [10] در اصل «خير ائمة» بوده است.[11]
هم چنين كم نمودن از قرآن نيز موجب مي گردد تا نظم اولي كلام به هم بخورد واز بين برود و اين به طور قطع در سبك و اسلوب بلاغي كلام مؤثر است و نظم نوين (نقص يافته) نمي تواند همان سبك و اسلوب بلاغي اول را داشته باشد، لذا نبايدگفت كه نظم نوين همان نظم الهي و وحي است سخيف ترين گفته ها در اين زمينه، گفته كساني است كه گمان برده اند از ميانه يك آيه بيش از ثلث قرآن اسقاطشده است مي گويند: از وسط آيه «و ان خفتم الا تقسطوا في اليتامي فانكحوا ما طاب لكم من النسا» [12] بيش از دو هزار آيه افتاده است و لذا نظم آيه به هم ريخته وآشفتگي در آن نمودار شده است اين گونه ادعا درباره قرآن وهن آور و مردوداست[13] پس هرگونه گمان زيادت يا نقص يا تبديل در كلمات قرآن، با مساله اعجاز در نظم موجود منافات دارد.[1]. ر ك: تفسير طبرسي، ج 1، مقدمه، فن خامس، ص 15.
[2]. شيخ جعفر كبير كاشف الغطا، كشف الغطا، كتاب القرآن، كتاب الصلاة، مبحث 7 و 8، ص 299 ـ 298 وهمو؛ الحق المبين، ص 11.
[3]. بروجردي، البرهان، ص 111.
[4]. ر ك: صيانة القرآن من التحريف، ص 39 ـ 38.
[5]. اسرا17: 88.
[6]. بقره2: 23.
[7]. يونس 10: 38.
[8]. سبا34: 14.
[9]. ر ك: بحارالانوار، ج 90، تفسير نعماني، ص 27 ـ 26.
[10]. آل عمران3: 110.
[11]. ر ك: سيد جزايري، منبع الحياة، ص 67.
[12]. نسا4: 3 در باره اين آيه در آينده سخن خواهيم گفت.
[13]. ر ك: سيدجزايري، منبع الحياة، ص 66.









4. ضمانت الهي
يكي از روشن ترين دلايل بر سلامت قرآن و رد شبهه تحريف، ضمانتي است كه خداوند عهده دار شده تا قرآن را پيوسته مورد عنايت خود قرار دهد و از گزند آفات مصون بدارد، «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» اين آيه سلامت قرآن را كاملاتضمين مي كند آري، مقتضاي قاعده «لطف» نيز چنين است، زيرا قرآن سند زنده اسلام و دليل استوار صحت نبوت است، بايستي هم واره از گزند آفات مصون ومحفوظ بماند هرگونه احتمال دست برد به قرآن، يعني تزلزل پايه و اساس اسلام كه برخلاف ضرورت عقل و دين است.
البته همين قرآن كه در دست مسلمانان است، تضمين شده است و همين دليل اعجاز است، نه آن گونه كه امثال حاجي نوري گمان برده‌اند[1] كه قرآن در لوح محفوظ يا در سينه پيامبر و اوصيايش محفوظ مانده است، زيرا هنري در آن گونه حفظ وجود ندارد، هنر در حفاظت و حراست از اين قرآن موجود حاضر است كه خداوند با چنين جلال و عظمت از حراست آن ياد مي كند خداوند فرموده است: «وانه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد[2]، و به راستي كه آن كتابي شكست ناپذير است كه هيچ گونه باطلي نه از پيش رو و نه ازپشت سر به سويش نمي آيد، (چرا كه) از سوي خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است».
اين آيه از آيه پيش صريح تر است كه قرآن پيوسته از گزند حوادث مصون بوده است و براي هميشه نيز از پيش آمدهاي ناگوار در امان خواهد بود و هرگزچيزي آن را ضايع نخواهد كرد بطلان هرگز عارض قرآن نمي شود و مقصود از بطلان، اموري است كه قرآن را از اعتبار ساقط كند و از اصالت خويش آن را دورسازد خداوند حكيم است، هرگز كار بيهوده نمي كند حميد است، پيوسته كارهاي او مورد ستايش است پس قرآني كه از يك چنين مقامي نازل شده باشد، آينده آن حساب شده و براي هميشه محفوظ است «ان اللّه لا يخ لف الميعاد[3]، خداوندهرگز از وعده هايي كه مي دهد، تخلف نمي ورزد».
5. عرضه روايات بر قرآن
از دلايل ديگر سلامت قرآن و عدم تغيير آن در طول تاريخ، رواياتي است كه ازپيامبر اكرم (ص) نقل شده است از جمله فرموده: «ان علي كل حق حقيقة و علي كل صواب نورا، فما وافق كتاب اللّه فخذوه و ما خالف كتاب اللّه فدعوه[4]، براي رسيدن به هر حقي، حقيقتي است كه آن حق را آشكار مي كند و براي پي بردن به هردرستي و راستي، نوري وجود دارد كه به آن راه نمايي مي كند (و قرآن همان حقيقت و نوري است كه روشن گر حقيقت ها و صواب ها است) پس هرچه (از احاديث) باقرآن موافق باشد آن را برگزينيد و هرچه با آن مخالف باشد واگذاريد».
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر احتمال آن مي رفت كه قرآن مورددست برد قرار گيرد و از اعتبار ساقط گردد، آيا جاي آن بود كه معيار سنجش قرارگيرد و دليل روشن بر صحت و سقم روايات باشد؟
هرگز! پس قرآن بايستي هم واره راه سلامت را در پيش داشته باشد تا بتواند اعتبار خويش را ثابت نگه داشته و معيار سنجش حق و باطل باشد.
6. نصوص اهل بيت
در زمينه نفي تحريف، روايات خاصي از ائمه معصومين (ع) در دست است كه به طور كلي احتمال تحريف يا شبهه تحريف را در قرآن منتفي مي سازد و شيعه اماميه به پيروي از اهل بيت معتقدند قرآن هم واره از هرگونه تحريف مصون ومحفوظ بوده است اينك چند نمونه از اين روايات:
روايت اول: در نامه اي كه امام باقر(ع) به سعدالخير نگاشته، چنين آمده است:
«و كان من نبذهم الكتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده، و يك نمونه از پشت سر افكندن قرآن، آن بود كه حروف و كلمات آن را استوار، ولي حدود و احكام آن راتحريف و تغيير دادند» در اين روايت شريف، از دست برد به معاني و تفاسيرمنحرف سخن به ميان آمده است، ولي الفاظ و عبارات قرآن هم چنان دست نخورده شمرده شده است در حديث مشابه به جاي تحريف حدود، تضييع حدودآمده است: «و رجل قرا القرآن فحفظ حروفه و ضيع حدوده[5]، حفظ حروف (درستي تلاوت) نموده، ولي حدود و مقررات آن را تضييع نموده است».
روايت دوم: ابوبصير از امام صادق (ع) مي پرسد، مردم مي گويند چرا خداوندفرموده است: «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولي الا مر منكم» [6] ولي نامي ازعلي و خاندان او نبرده است ؟
حضرت فرمود: «در قرآن فريضه نماز نازل گرديد، ولي از ركعات و شرايط آن نامي برده نشد تا آن كه پيامبر(ص) خود بيان نمود» [7] در اين روايت شريف، اين اصل تثبيت شده است كه قرآن جاي بيان اصول و كليات فرائض و احكام است و بيان فروع و جزئيات بر عهده پيامبر است درنتيجه امام (ع) تقرير فرمود كه در قرآن هرگز نامي از علي و خاندان او برده نشده است، زيرا اين وظيفه پيامبر بوده تا مانند بيان ركعات و شرايط نماز، آن را نيزبيان كند، لذا هرگونه روايت ضعيف السند كه حاكي از بودن اسم علي و خاندان اودر قرآن و سپس ساق ط شدن آن ها از قرآن است، طبق اين روايت مردود شناخته شده است.
روايت سوم: شيخ مفيد از جابر و او از امام باقر(ع) روايت مي كند كه فرمود: «موقع ظهور، حضرت مهدي به مردم قرآن مي آموزد آن گاه مشكل ترين كار در اين امر مساله ترتيب مصحف شريف است، زيرا ترتيب مصحف حضرت با ترتيب مصحف فعلي تفاوت دارد» [8] به عبارت ديگر قرآني كه حضرت ارائه مي دهد، به جز در ترتيب و نحوه تاليف آيات و سوره ها، هيچ گونه تفاوتي بامصحف موجود ندارد.
7 نظر علماي بزرگ شيعه
بي مناسبت نيست در اين جا برخي از تصريحاتي را كه بزرگان علماي اماميه، درزمينه نفي تحريف ابراز داشته اند، عرضه كنيم تا روشن شود هيچ گاه علماي شيعه قايل به تحريف قرآن نبوده اند و آن چه به آنان نسبت داده مي شود كذب محض است البته برخي از اخباريون افراطي ـ كه در زمره شاخصين علماي شيعه قرارنگرفته اند ـ در اين زمينه مطالبي را گفته اند كه نبايد به حساب عموم شيعه گذاشت.
اگر بخواهيم بزرگان علماي اماميه را به دو دسته محققين و محدثين[9] تقسيم كنيم بايد بگوييم محققين از روز نخست تاكنون، بالاتفاق شبهه تحريف رامردود شمرده اند و محدثين نيز از دوران رئيس المحدثين ابوجعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثين شيخ حر عاملي و نيز محدث كاشاني، همه با محققين هم گام بوده ومنكر تحريف بوده اند صرفا از سده يازدهم گروهي به نام اخباريون كه جاي گزين محدثين شدند، مساله تحريف را مطرح ساختند و اين غائله را بر پا نمودند، بنابراين نبايد اين نظر ناصواب را به همه شيعيان نسبت داد در اين جا براي اثبات ادعاي فوق سخناني از بزرگان را به عنوان شاهد مي آوريم:
1. شيخ المحدثين ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه صدوق (متوفاي 381) در رساله اعتقادات چنين مي گويد: «اعتقاد ما بر اين است قرآني كه بر پيامبر اكرم (ص) نازل گرديده، همين قرآن موجود است كه در دست مردم قراردارد با 114 سوره، بي كم و كاست و هركس به ما نسبت دهد كه قرآن را بيش از اين مي دانيم، دروغ گوست».[10]
2. عميد طائفه محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شيخ مفيد (متوفاي 413)در كتاب پر ارج خود «اوائل المقالات»، مي گويد: «برخي از اهل امامت بر اين باورندكه از قرآن هرگز چيزي كم نشده است، نه كلمه و نه آيه و نه سوره اي، به جز آن چه درمصحف علي (ع) بوده و عنوان شرح و تفسير را داشته است» آن گاه گويد: «اين قول، نزد من به حقيقت نزديك تر است از قول كساني كه گفته اند برخي كلمات از قرآن افتاده و راي من همان است و اما زيادت در مصحف، هرگز نبوده و نيست و اين مطلب اجماعي علماست، زيرا اگر افزوده شدن سوره اي مورد نظر باشد با مساله اعجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن كلمه يا كلماتي مقصود باشد آن نيز به دليل عدم رجحان مردود است، پس قرآن از هرگونه زيادتي در سلامت است علاوه براستدلال مذكور در اين زمينه از امام صادق (ع) روايتي در دست دارم».[11] 3. علم الهدي سيد مرتضي علي بن الحسين (متوفاي 436) در جوابيه اول ازمسايل رساله طرابلسيات مي گويد: «علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجودشهرهاي بزرگ و حوادث تاريخي معروف و كتاب هاي مشهور جهان و اشعارشعراي عرب است، زيرا عنايت به قرآن، پيوسته بيش از امور ياد شده بوده است».
4. شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن الحسن طوسي (متوفاي 460) در مقدمه تفسير نفيس خود «التبيان» آورده است: «احتمال زيادت در قرآن به طور كلي منتفي است، زيرا اجماع امت بر عدم زيادت است و اما نقيصه، اين عقيده نيز با ظاهرآراي مسلمين مخالف است و همين شايسته مذهب ماست كه هرگز در قرآن زيادتي و نقصي رخ نداده است كلام سيد مرتضي و ظاهر روايات اهل بيت بر همين دلالت دارد».[12]
5. جمال الدين ابو منصور حسن بن يوسف بن المطهر، علامه حلي (متوفاي 726) در «اجوبة المسائل المهناوية» در جواب سيد مهنا گويد: «حق آن است كه هرگز تبديل، تاخير و تقديم در قرآن رخ نداده است هم چنين زيادت ونقصي برآن وارد نشده است پناه مي برم به خدا از اين كه كسي چنين چيزي را باورداشته باشد، زيرا موجب طعن در معجزه جاويد اسلام مي شود و اساس نبوت رامتزلزل مي كند».[13]
براي اين كه نقل اقوال علما موجب طولاني شدن بحث نشود، در اين جا فقط به نام و آدرس گفتار دانش مندان نامي شيعه بسنده مي كنيم[14]:
علامه ابوعلي فضل بن حسن طبرسي (متوفاي 548)، مجمع البيان، ج1، ص 15.[1]. ر ك: محمد حسين نوري، فصل الخطاب، ص 360.
[2]. فصلت 41: 42 ـ 41.
[3]. رعد13: 31.
[4]. اصول كافي، ج 1، ص 69.
[5]. اصول كافي، ج 2، ص 627، شماره 1.
[6]. نسا4: 59.
[7]. الارشاد، ص 365.
[8]. فرق ميان محققين و محدثين در آن است كه محققين در احكام شرع اجتهاد را روا مي دارند و انديشه عقلي را در شناخت معارف دين دخيل مي دانند، ولي محدثين، صرفا پيرو احاديث وارده از معصومين بوده، تمامي اصول و فروع دين را طبق آن بررسي مي كنند. ولي اين دقت را روا مي داشتند كه در استناد به روايات روش اتقان را در پيش گيرند و هرگز در اين راه سستي و تساهل از خود روا نمي داشتند. محققين در اجتهاد و اظهار راي و نظر، خود را آزاد مي دانند و پيوسته ره نمودهاي خرد و انديشه را پيش روخود قرار داده اند، برخلاف محدثين كه فقط به ظواهر احاديث وارده تمسك مي جويند به شرط آن كه درانتخاب آن دقت شده و از راه صحيح به دست آمده باشد.
[9]. ر ك: اعتقادات شيخ صدوق هم راه با شرح باب حادي عشر، ص 94 ـ 93.
[10]. اوائل المقالات، ص 56 ـ 54 شايد مقصود از روايت ياد شده همان هايي باشد كه يادآور شديم.
[11]. التبيان، ج 1، مقدمه، ص 3.
[12]. اجوبة المسائل المهناوية، ص 121، مساله 13.
[13]. بيانات اين بزرگان را به تفصيل در صيانة القرآن من التحريف آورده ايم.
[14]. ر ك: ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري، مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 120 ـ 119 صيانة القرآن من التحريف، ص 81 ـ 79.










محقق اردبيلي (متوفاي 993)، مجمع الفائدة، ج 2، ص 218.
شيخ جعفر كبير كاشف الغطا (متوفاي 1228)، كشف الغطا و رساله الحق المبين، ص 11.
شيخ محمدحسين آل كاشف الغطا(متوفاي 1373) اصل الشيعة و اصولها، ص 133.
فيض كاشاني محمد محسن (متوفاي 1090)، مقدمه ششم تفسير صافي و علم اليقين، ج 1، ص 565 و وافي، ج 2، ص 274 ـ 273.
خاتم المحدثين شيخ حر عاملي، صاحب وسايل الشيعة (متوفاي 1104) دررساله فارسي كه به همين منظور نوشته است، طبق نقل شيخ رحمت اللّه دهلوي دركتاب پرارزش خود، اظهار الحق، ج 2، ص 208 و الفصول المهمة، سيد شرف الدين، ص 166.
علامه شيخ محمد جواد بلاغي (متوفاي 1353)، آلا الرحمان، ج 1، ص 27 ـ 25.
محقق ثاني شيخ علي بن عبدالعالي كركي (متوفاي 940) در رساله اي كه به همين منظور نوشته است، طبق نقل سيد محسن اعرجي در كتاب اصولي خود: شرح وافيه (خطي).
سيد شرف الدين عاملي (متوفاي 1381)، الفصول المهمة، ص 163 و نيز دركتاب رديه خود بر مسايل موسي جاراللّه، ص 28.
سيد محسن امين عاملي (متوفاي 1371)، اعيان الشيعة، ج 1، ص 41.
علامه اميني شيخ عبدالحسين تبريزي، الغدير، ج 3، ص 101.
علامه طباطبايي (متوفاي 1402)، الميزان، ج 12، ص 137 ـ 106.
امام خميني (قدس سره) در كتاب «تهذيب الاصول»، ج 2، ص 165 و نيز در «انوار الهداية» شرح كفاية الاصول، ج 1، ص 245 كه با كمال حدت و شدت ازموضع پاك بزرگان شيعه در اين باره دفاع نموده و از بي ارزشي گفته هاي حاجي نوري پرده برداشته است.
آيت اللّه سيد ابوالقاسم خويي (قدس سره) در مقدمه تفسير خود «البيان»، ص 258 ـ 215با دلايل متين و استوار از ساحت قدس قرآن دفاع كرده هرگونه اتهام قول به تحريف را از شيعه ناروا دانسته كه اين نوشتار شمه اي از بيانات روشن و مستدل اين استاد بزرگ وار است.
رد اتهام
بسياري از بزرگان علماي اهل سنت، كه منصفانه مساله تحريف را بررسي كرده اند، شيعه اماميه را از تهمت قول به تحريف مبرا دانسته اند اولين كسي كه شهادت به نزاهت موضع شيعه داده است، ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري (متوفاي 324)، شيخ اشاعره و بنيان گذار مكتب اشعري است كه تمامي جهان تسنن، امروزه پيرو اين مكتب هستند وي در اين زمينه چنين مي گويد:
«شيعه اماميه دو دسته اند: يك دسته كوته نظران ظاهربين كه فاقد انديشه اند و درمسايل ديني داراي نظر و آراي عميق نيستند اينان قايل به تحريف در جهت نقص برخي كلمات بوده اند و دليل آنان رواياتي است كه نزد محققين طائفه فاقد اعتباراست، ولي همين دسته نسبت به زيادتي در قرآن، به كلي منكرند و مي گويند: هرگزدر قرآن زيادتي رخ نداده است دسته دوم، محققين و صاحبان نظر و اجتهادند كه هردو جهت زيادت و نقص را منكرند آنان مي گويند قرآن هم چنان كه بر پيامبراكرم (ص) نازل شده تا كنون دست نخورده است و از گزند تحريف، به طور مطلق، درامان بوده است، زيادت، نقص و تبديل و تغييري در آن حاصل نشده است».[1]
علامه شيخ رحمت اللّه هندي دهلوي در كتاب نفيس خود «اظهار الحق» [2] به تفصيل در نزاهت و برائت شيعه از قول به تحريف سخن گفته است مجموع گفتاراو را در صيانة القرآن آورده ايم هم چنين استاد معاصر، محمد عبداللّه دراز در كتاب پرارج خود، «المدخل الي القرآن الكريم» [3]، از شيعه دفاع نموده، ساحت آنان را از اين تهمت مبرا دانسته است استاد شيخ محمد محمد مدني، رئيس دانشكده الهيات دانش گاه الازهر در «رسالة الاسلام» [4] به تفصيل و استشهاد فراوان ازموضع شيعه دفاع كرده و به طور كلي اين نسبت را به شيعه نسبت ظالمانه گرفته است.[5][1]. اظهارالحق، ج 2، ص 209 ـ 206.
[2]. المدخل الي القرآن الكريم، ص 40 ـ 39.
[3]. رسالة الاسلام، شماره 44، ص 385 ـ 382.
[4]. ر ك: صيانة القرآن من التحريف.
[5]. تفسير آلاالرحمان، ج 1، ص 25.
/ 1