بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بردباری در برابر سادات روزی مرحوم آیه اللّه حاج شیخ جعفر كاشف الغطاء مبلغی را بین فقراء در اصفهان تقسیم كرد. پس از اتمام پول به نماز جماعت ایستاد. در بین دو نماز كه مشغول خواندن تعقیبات بود سیّدی فقیر جلو آمد، تا مقابل امام جماعت رسید گفت : ای شیخ ! مال جدّم ، خمس را بده !! آقای كاشف الغطاء پاسخ داد: قدری دیر آمدی . متاءسفانه چیزی باقی نمانده است . سیّد با كمال جسارت و گستاخی آب دهان به ریش شیخ انداخت . شیخ هیچ گونه عكس العملی نشان نداد بلكه به نمازگزاران اعلام نمود: هر كس ریش شیخ را دوست دارد به سیّد كمك كند و خودش پولی را جمع كرده و به او داد! داستانهايي از علما/عليرضا حاتمي