سیماى جهانى شدن اسلامى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیماى جهانى شدن اسلامى - نسخه متنی

مرتضى شيرودى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
سيماى جهانى شدن اسلامى
چكيده
على رغم گذشت‏بيش از يك دهه از زايش و رويش پديده جهانى‏شدن (Globalization) يا در واقع، جهانى‏سازى (Globalism) ، هنوز زواياى مختلف آن در هاله‏اى از ابهام و ترديد قرار دارد كه سؤالهايى را برمى‏انگيزد; از جمله، جهانى‏شدن به چه معناست؟ و تاريخ پيدايش اصطلاح جهانى‏شدن يا جهانى‏سازى و پيشينه رويكرد و گرايش به آن از چه زمانى است؟ آيا در اسلام، ميل به جهانى‏شدن وجود دارد؟ در صورت مثبت‏بودن پاسخ، آيا جهانى‏شدن اسلام قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانى، ويژگيها، ساختار و ابزارهاى جهانى‏شدن اسلامى چيست؟ البته به بخشى از اين سؤالات، توسط انديشمندان پاسخهايى داده شده است، اما اين پاسخها به علت تنوع و تعدد، ابهامها و اشكالهاى جديدى را به ميان آورده‏اند . هدف اين مقاله ارائه پاسخى روشن به پرسشهاى فوق است .
براى دستيابى به پاسخ قانع‏كننده درباره هر يك از پرسشهاى مذكور، فرضيه‏ها زير، مطرح است:
1 ـ خاستگاه واژه جهانى‏سازى در غرب است، ولى زادگاه پديده جهانى‏شدن، در اسلام .
2 ـ تنها اسلام از تواناييهاى لازم براى جهانى‏شدن برخوردار است .
براى تعيين درستى يا نادرستى اين فرضيه‏ها، مباحث زير را در مقاله حاضر بررسى مى‏كنيم:
الف) تعريف جهانى‏شدن و تبيين تاريخ و پيشينه آن .
ب) اسلام و ديدگاه آن درباره جهانى‏شدن و تشريح قابليت‏ها، ساختارها و ويژگيهاى جهانى‏شدن اسلامى .
تعريف جهانى شدن
جهانى شدن به چه معناست؟ تاريخ پيدايش آن كدام است؟ و از چه زمانى گرايش به آن، پديد آمده است؟ [1]
على‏رغم شيوع اصطلاح جهانى‏شدن يا جهانى‏سازى، هنوز تعريف جامع و مانعى از آن ارائه نشده است; زيرا اولا، زوايا و ابعاد جهانى‏شدن دقيقا ملموس و روشن نيست، حتى براى آنانى كه در فرايند آن قرار دارند . ثانيا، اين اصطلاح مفهوم جديدى است و عمرى كمتر از دو دهه دارد . بنابراين، هنوز تحقق نيافته و همچنان دستخوش تحول است . [2]
با اين وصف، كوششهايى براى ارائه تعاريفى از جهانى‏شدن، هر چند ناقص، مبهم و مشكوك صورت گرفته است، از جمله:
«جهانى‏شدن يعنى يكسان شدن و يا مشابه كردن دنيا . اين حادثه به طرق گوناگون چون توسعه ماهواره‏ها، گسترش رايانه‏ها، افزايش رسانه‏ها، بويژه ازدياد كانالهاى تلويزيونى صورت مى‏گيرد .» [3]
«جهانى‏شدن، پديده‏اى چند بعدى است، از اين رو، اقتصاد، سياست، فرهنگ و ... را در بر مى‏گيرد و با تحقق آن، مرزهاى ملى از بين رفته و يا كم‏رنگ مى‏شود; كشورها نقش گذشته خود را از دست مى‏دهند و به جاى قوانين داخلى، قوانين بين‏المللى بر كشورها حاكم مى‏گردد .» [4]
«جهانى‏شدن، فرايندى اجتماعى است كه در آن، قيد و بندهاى جغرافيايى، فرهنگى، مذهبى و ... كه بر روابط انسانى سايه افكنده، از بين مى‏رود . البته اگرچه جهانى‏شدن يك روند سياسى، فرهنگى و اجتماعى و ... است، اما بيش از همه، روندى اقتصادى است .» [5]
اگر به ماهيت نه به صورت جهانى‏شدن توجه كنيم، مى‏توانيم اين پديده را به صور زير تعريف نماييم:
«گسترش فرهنگ اروپايى از طريق مهاجرت، استعمار و تقليد فرهنگى به سراسر كره زمين .»[6]
«تداوم حركت‏سرمايه‏دارى كه پس از پايان جنگ سرد، رؤياى تسلط بر عالم را در سر مى‏پروراند .»[7]
«تلاش براى گسترش جهانى الگوهاى آمريكا . همين نكته، نگرانى و ترس برخى از كشورهاى اروپايى را برانگيخته است .» [8]
«تصويرى ترسناك از يك بازار عنان‏گسيخته و پايان نوسازى به سبك ملى و دينى است كه مى‏رود تمام شالوده‏هاى سياسى و اجتماعى ملتها و دولتها را از هم بگسلد .»[9]
«دخالت در امور داخلى دولتهاى جهان سوم و كنار گذاشتن ممانعت هر گونه قانونى كه مانع تجارت آزاد از سوى شركتهاى چند مليتى است، بدون آن كه ثبات اجتماعى و حاكميت اين دولتها را در نظر بگيرد .» [10]
نگارنده بر اين باور است كه جهانى‏سازى، گوياى طرحى پيچيده براى استعمار جديد جهان است . مى‏توان در اين باره، حتى از عبارت فرايندهاى جهانى‏شدن استفاده كرد كه قرين دهكده الكترونيك جهانى، پيدايش قبيله جهانى، انقلاب اطلاعاتى، فشردگى زمان و مكان، گسترش جهانى و آگاهى مى‏باشد كه حاصل مفهوم مدرن‏ترى از استعمار دنياست .
پيروز مجتهدزاده، واژه «جهانى‏شدنها» را در اين مورد، به كار مى‏برد كه حاوى بار عظيمى از آمريكايى شدن است و در واقع، همان جهانى‏سازى به دست صاحبان صنعت و سرمايه است كه آمريكا سكوى اصلى پرتاب موشك آن فرض مى‏شود و در پرتو جهانى‏شدنها، جهانيان به فرهنگ، مفاهيم، زبان و اخلاق يا بى‏اخلاقى آمريكايى تن مى‏دهند .[11]
فرايند جهانى‏شدن را معمولا در چهار حوزه فنى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى مطالعه مى‏كنند . در حوزه فنى و تكنولوژيك، از جهانى شدن به عنوان وقوع انقلاب صنعتى سوم سخن مى‏رود . انقلاب صنعتى اول، در قرن هجدهم ميلادى، تحولى در تكنولوژى توليد بود . انقلاب صنعتى دوم، در نيمه دوم قرن نوزدهم، تحولى در تكنولوژى توزيع و ارتباط ايجاد كرد . انقلاب صنعتى سوم، در پايان قرن بيستم، تحولاتى اساسى در حوزه ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورد . در حوزه اقتصاد، به تبع تحولات فنى مذكور، تغييرات بى‏سابقه‏اى رخ نمود . در جهانى‏شدن اقتصاد، كنترل دولت ملى بر اقتصاد ملى به نحو فزاينده‏اى از دست مى‏رود و عناصر اصلى سياستهاى اقتصادى و مالى ملى، جهانى مى‏شود . از لحاظ سياسى با ظهور و گسترش اختيارات نهادهاى سياسى جهانى، چون بانك جهانى، تحولات چشمگيرى در حوزه محدود شدن قدرت و حاكميت دولتهاى ملى رخ مى‏نمايد . به طور كلى، در فرايند جهانى‏شدن، ويژگيهاى اصلى دولت ملى (مانند اهميت و نقش مرزها) در معرض زوال قرار مى‏گيرد . در سطح فرهنگ نيز، بايد از ظهور جامعه مدنى جهانى سخن گفت . جنبشهاى فرهنگى و اجتماعى بين‏المللى، جزئى از اين جامعه هستند و به مسائل و موضوعاتى چون رعايت‏حقوق بشر و آزاديهاى مدنى از جانب دولتهاى ملى نظر دارند كه از حدود توانايى و ديد دولتهاى ملى بسيار فراتر مى‏روند . [12]بنابراين، علاوه بر اين كه، بر پايه اغلب تعاريف، جهانى شدن يك برنامه طرح شده غربى يا در واقع پروژه‏اى براى چپاول جهان است، فرايند جهانى شدن در عرصه‏هاى مختلف نيز، منشا غربى دارد و به همين جهت نگرانى جهان سوم در صادق بودن جهانى شدن قابل سرزنش نيست . مطالب بعدى اين مقاله، ترديدها را بيشتر مى‏زدايد .
تاريخچه اصطلاح و رويكرد به جهانى‏شدن
بحث مربوط به تاريخچه جهانى‏سازى، به دو بخش تقسيم مى‏گردد: 1 - تاريخچه اصطلاح جهانى‏شدن; 2 - تاريخچه گرايش و رويكرد به جهانى‏شدن .
1 - گذشته اصطلاح جهانى‏شدن
قدمت اين واژه به سالهاى پايانى دهه 50 و سالهاى اوليه دهه 60 ميلادى مى‏رسد . در سال (1959 م . /1328 ش). مجله آكونوميست از كلمه (globalizedqueta سهميه جهانى) استفاده كرد . در سال 1961 فرهنگ وبستر نخستين فرهنگ ارائه داد . يك سال بعد، نشريه spectator مفهوم جهانى را گيج‏كننده توصيف نمود . در سال 1965 مارشال مك لوهان، نام دهكده جهانى را بر كتاب خود جنگ و صلح در دهكده جهانى گذارد . [13]
برخى اصطلاح دهكده جهانى را سرآغازى براى شكل‏گيرى اصطلاح جهانى‏شدن مى‏دانند . با اين وصف، استعمال واژه جهانى‏شدن و يا مشتقات آن، تا دهه آخر قرن بيستم محدود باقى ماند . از اين رو، جاى تعجب نيست كه تا سال 1994 فهرست كتابهاى موجود در كنگره آمريكا كه در آنها از واژه جهانى يا جهانى‏شدن استفاده شده، به 34 عنوان محدود باشد، در حالى كه اين عناوين در سال 1998 به بيش از 200 عنوان و در سال 1999 به بيش از 400 عنوان رسيد . اين رشد، گوياى پذيرش و يا مورد توجه قرارگرفتن اصطلاح جهانى‏شدن، توسط نويسندگان و محققان در سالهاى پايانى سده بيستم است . بنابراين، مى‏توان گفت از ويژگيهاى سالهاى پايانى قرن بيستم كاربرد فراگير واژه جهانى شدن (بيشتر در غرب) است . [14]
نتيجه اين كه، جهانى‏شدن تداوم حركت نظام سرمايه‏دارى و كاپيتاليستى غرب است كه پس از جنگ سرد، از لاك دفاعى خود بيرون آمده و رؤياى تسلط بر عالم را در سر مى‏پروراند . به همين دليل، با پايان جنگ سرد كه با فروپاشى بلوك شرق همراه بود، سياست و استراتژى جديدى به نام «نظم نوين جهانى‏» از سوى آمريكا مطرح شد . اين پديده كه با تحولات عظيم در تكنولوژى جديد اينترنت همراه شد، به مقدمه‏اى براى جهانى‏سازى تبديل گرديد . [15]
2 - پيشينه گرايش به جهانى‏شدن
رويكرد به مفهوم جهانى‏شدن، چه در تئورى و چه در عمل، سابقه‏اى به قدمت‏بشر دارد; زيرا گرايش به جهانى‏شدن، نخست در اديان الهى بروز كرد; به گونه‏اى كه اديان بزرگ الهى چون يهوديت، مسيحيت و اسلام، سوداى جهانى‏سازى داشته‏اند و هر يك از آنها، در صدد بودند كه امت‏يگانه و حكومت واحد جهانى پديد آورند، البته در اين ميان، جهانى‏سازى اسلامى، برترين و كاملترين شكل جهانى‏سازى دينى را مطرح كرده است; زيرا بر اساس آياتى چون: «ان الارض يرثها عبادى الصالحون‏» مخاطبان در جهانى‏سازى اسلامى، نه عرب، نه عجم، نه مكى، نه مدنى و نه حتى مسلمانان، بلكه تمام مردمند و معنويت (خدا) و عقلانيت (انسان) دو عنصر اساسى آن است . در كنار اديان الهى، تمدنها، كشورها و مكتب‏هايى نيز بوده‏اند كه بر پايه انديشه‏هاى جاه‏طلبانه، سودجويانه و توسعه‏خواهانه، ميل به جهان‏گرايى داشته و حتى كوشيده‏اند، در قالب جهانى‏گشايى به آن جامه عمل بپوشانند .[1] . ر . ك .:
P. Hirst and G. Thompson, Globalization in Question, Polity Press, cambridge, 1999.
[2] . لسلى اسكلد، تعريف واحدى از جهانى‏شدن وجود ندارد، ترجمه داوود كيانى، جام جم، 30/7/1380، ص 8 . نيز ر . ك .:
U. Beck, What is Globalization?, Blacwell puplishers,? 1999.
[3] . بارى آكسفورد، نظام جهانى; سياست و فرهنگ، ترجمه حميرا مشيرزاده، دفتر مطالعات سياسى و بين‏المللى، تهران، 1378، ص 34 .
[4] . فرهنگ رجايى، پديده جهانى‏شدن; وضعيت‏بشرى و تمدن اطلاعاتى، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، آگاه، تهران، 1380، ص 40 .
[5] . جان تامليسون، جهانى‏شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حكيمى، دفتر پژوهشهاى فرهنگى، تهران، 1381، ص 28 .
[6] . سليمان‏ايران‏زاده، جهانى‏شدن‏وتحولات استراتژيك‏در مديريت‏وسازمان، مركزآموزش‏دولتى، تهران، 1380، ص‏24 .
[7] . مانوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه على‏قليان و افشين خاكباز، طرح نو، تهران، 1380، ج 1، ص 130 .
[8] . آنتونى گيدنز، جهان رهاشده، ترجمه على اصغر سعيدى و يوسف حاجى‏عبدالوهاب، نشر علم و ادب، تهران، 1379، ص 6 .
[9] . پل سوئيزى و ديگران، جهانى‏شدن با كدام هدف؟ ، ترجمه ناصر زرافشان، آگاه، تهران، 1381، ص 84 .
[10] . سرژ لاتوش، غربى‏سازى جهان، ترجمه امير رضايى، قصيده، تهران، 1379، ص 110 .
[11] . قدير نصيرى، چيستى جهانى شدن; تاملى نظرى در سمت و سرنوشت آهنگ جهانى، فصلنامه مطالعات راهبردى، سال چهارم، ش 3، پاييز 1380، صص 286 - 285 .
[12] . كيت نش، جهانى‏شدن، سياست، قدرت، ترجمه محمدتقى دل‏فروز، كوير، تهران، 1380، صص 13 - 10 و نيز ر . ك .:
M. Waters, Globalization, Routledge, New YorK, 1995.
[13] . مالكوم واترز، جهانى‏شدن، ترجمه اسماعيل مردانى، سازمان مديريت صنعتى، تهران، 1379، ص 10 .
[14] . همان .
[15] . مرتضى‏قره‏باغيان، گفتگو درباره جهانى‏شدن، فصلنامه‏تخصصى‏اقتصاداسلامى، سال اول، ش 4، زمستان‏1380، ص‏9 .


بابليان، ايرانيان، روميان و ... از همين تمدنها، كشورها و انسانها هستند كه در پى نيل به حكومت‏بر جهان و واداشتن همگان به پيروى از ارزشهاى خود، بوده‏اند . [1]
پس از اسلام، اغلب از دو مكتب ماركسيسم و كاپيتاليسم به عنوان مدعيان حكومت جهانى نام مى‏برند . ماركسيست‏ها با تقسيم تاريخ به كمون اوليه، برده‏دارى، فئوداليسم و كاپيتاليسم، مدعيند كه بشر با گذر از اين مراحل چهارگانه، به مرحله نهايى; يعنى كمونيسم وارد مى‏شود كه يك حكومت جهانى با ويژگيهايى چون مرام اشتراكى، فقدان دولت و نبود مالكيت است، البته آنها قبل از ورود به مرحله آخر تاريخ، يك مرحله انتقالى به نام سوسياليسم را نيز پشت‏سر مى‏گذارند . سوسياليسم كمى به كاپيتاليسم و نيز، اندكى به كمونيسم شبيه است; مثلا در سوسياليسم (همانند كاپيتاليسم) دولت و حكومت وجود دارد، ولى برخلاف كاپيتاليسم، حكومت در اختيار همه نيست، بلكه در حاكميت كارگران است . اگرچه شكست كمونيسم در دنياى امروز، به معناى غيرقابل وصول و يا خيالى بودن حكومت جهانى كمونيستى است، ولى سوسياليست‏ها معتقدند كه به علت ريشه‏دار بودن شعارهاى عدالت و مساوات سوسياليستى در نهاد و فطرت انسان، بشر دوباره به سراغ سوسياليسم و سپس كمونيسم خواهد آمد؟ ! [2]
كاپيتاليسم يا سرمايه‏دارى غرب، يكى ديگر از مدعيان جهانى‏شدن نيز، در پى جهان‏گرايى و ايجاد يك حكومت جهانى است .[3] از زمانى كه سرمايه‏دارى غرب شكل گرفت; يعنى از چهار - پنج‏سده پيش، تلاش براى تسلط نظام سرمايه‏دارى بر جهان، آغاز شد . از اواخر قرن 19 بخصوص از اوايل قرن 20، سرمايه در كشورهاى شمال به مرحله اشباع رسيد و انباشت‏سرمايه، به ركود اقتصادى دامن زد . بنابراين، غرب به صدور سرمايه دست زد، تا از اين طريق، هم به بازارهاى جديد و جوياى سرمايه دست‏يابد و هم بحرانهاى نهفته در درون خود را به كشورهاى توسعه نيافته، منتقل كند . اين فرايند، موجب رشد دوباره نظام سرمايه‏دارى شد . نتيجه اين كه جهانى‏شدن، اولا، ادامه تحولات كلان تاريخ بشر غربى; يعنى تحول انقلاب كشاورزى، انقلاب صنعتى و انقلاب اطلاعاتى است; ثانيا، تداوم حركت‏سرمايه دارى غرب است، ولى پس از پايان جنگ سرد، تهاجمى‏تر شده و رؤياى تسلط بر عالم و جهان را بيش از گذشته در سر مى‏پروراند . [4]
به اين دلايل، جهانى‏شدن پيش از هر تعريف ديگر، به آن معناست كه سياست اقتصادى، امنيت غذايى و غيره بايد در حوزه اختيارات تجار و سرمايه‏گذاران دولتهاى ثروتمند قرار گيرد و در اين روند، حكومتها، نهادهاى بين‏المللى و حتى سازمانهاى بين‏المللى نيز اجازه ندارند كه فعاليت و قدرت آنها را به پرسش گيرند . [5] با چنين نگرش و عقيده‏اى است كه كروگمن، جهانى‏شدن را ادغام بيشتر بازارهاى جهانى و مك ايوان، آن را گسترش بين‏المللى مناسبات توليد و مبادله سرمايه سالارانه و بازانسون نيز آن را يكپارچگى تجارت با حذف مرزهاى تجارى، سرعت در مبادله تكنولوژى و افزايش عمومى در مصرف جهانى مى‏داند . در اين صورت، طبيعى خواهد بود كه در راس چنين نظامى، آمريكا قرار گيرد . از اين رو، مالكوم واترز مى‏گويد:
«جهانى‏شدن نتيجه مستقيم گسترش فرهنگ اروپايى از طريق مهاجرت، استعمار و تقليد فرهنگى به سراسر كره زمين است . اين پديده، به طور ذاتى از طريق فعاليتهاى سياسى و فرهنگى با الگوى توسعه سرمايه دارى همراه است .» [6]
روژه‏گارودى هم در اين باره مى‏گويد:
«جهانى‏سازى نظامى است كه قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار، قادر مى‏سازد تا اصنافى از ديكتاتوريهاى ضد انسانى را به مستضعفان تحميل نمايند .» [7]
رابرتسون در يك جمع‏بندى كلى، فرايند جهان‏خواهى كاپيتاليسم و مشخصه‏هاى آن را به اين ترتيب مطرح مى‏كند:
1 - مرحله بدوى كه در اروپا و در بين سالهاى 1400 م . تا 1750 م . رخ داد . تجزيه كليسا، ظهور جوامع دولت ملت و استعمارهاى ضعيف مشخصه اين مرحله است .
2 ـ مرحله آغازين كه از سال 1750 تا 1850 ادامه داشت و بروز مسائل شهروندى و انعقاد اولين قراردادهاى بين‏المللى از نشانه‏هاى آن است .
3 ـ مرحله جهش كه به سالهاى 1850 تا 1925 بر مى‏گردد . در اين مرحله، بشر شاهد مهاجرتهايى در سطح وسيع و جنگهاى بزرگى چون جنگ جهانى اول است .
4 - مرحله سلطه‏جويى كه طى سالهاى 1925 تا 1969 با بروز جنگ جهانى دوم، تاسيس جامعه ملل و سازمان ملل متحد، آغاز جنگ سرد و افزايش كشورهاى جهان، جهانى‏شدن روند سريعترى به خود گرفته است .
5 ـ مرحله فقدان قطعيت كه از سال 1969 به بعد، به سبب فعاليت وسيع رسانه‏هاى گروهى، تشديد جنگ سرد، تلاش براى دستيابى به سلاحهاى مرگ‏بارتر، اعتماد ساكنان اين كره خاكى، نسبت‏به روندى كه در جهان طى مى‏شد، كاهش يافت .
6 ـ مرحله جهانى‏سازى كه با پايان جنگ سرد در 1991، [8] فروپاشى شوروى سابق، حمله آمريكا به عراق و طرح نظم نوين جهانى (طرح نظام تك‏قطبى) به رهبرى آمريكا آغاز شد . اين پديده، با تحولات گسترده تكنولوژى در زمينه اينترنت، تاسيس سازمان تجارت جهانى و نيز وحدت پولى يازده كشور اروپايى همراه است . [9]
نتيجه آنچه را كه بر شمرده‏ايم، اين است كه تاريخ ابداع واژه جهانى‏شدن و جهانى‏سازى و محتواى سرمايه‏دارى آن به غرب برمى‏گردد، اما آيا پديده جهانى‏شدن يا جهانى‏سازى را كه اسلام مطرح مى‏سازد، از چنين محتواى دنياگرايانه و انسان مدارانه برخوردار است؟
جهانى شدن اسلامى
حاصل مباحث قبلى اين است كه جهانى‏سازى ريشه در غرب دارد و در غرب متولد شده و بارور گرديده است . اصول و مبانى فكرى و فلسفى آن دقيقا همان اصول و مبانى تفكر غرب است . انديشمندان متعددى نيز بر ارتباط مستقيم بين جهانى‏سازى و غرب و بر پروژه بودن آن تاكيد دارند . در راس پروژه جهانى‏سازى آمريكاست، اما آمريكا به دلايل مختلفى از صلاحيت رهبرى جهانى‏سازى برخوردار نيست . در اين صورت، اين سؤال پيش مى‏آيد: اگر آمريكا يا مسيحيت دولتى قادر به رهبرى عادلانه جهان نيست، پس چه قدرتى از اين توانايى برخوردار است؟! مكتب جهان شمول اسلام مى‏تواند جايگزين مناسبى باشد، اما آيا جهانى‏سازى اسلام، بر اساس تعاليم دينى قابل اثبات است؟! اين جهانى‏سازى بر چه اصولى استوار است و ويژگيها و ابزارهاى آن كدام است؟! [10] در پاسخ به پرسشهاى ياد شده، مباحث زير را مرور مى‏كنيم:
جهانى شدن در آيات و روايات
اسلام جهانى تولد يافت، مسلمانان براى جهانى‏كردن اسلام بسيار كوشيدند، شيعيان هم، دل به حكومت جهانى حجة بن الحسن عليه السلام سپرده‏اند . آيات و روايات اسلامى نيز، پروسه جهانى‏شدن اسلام را مورد تاييد و تاكيد قرار داده‏اند: [11]
الف) آيات: آياتى از قرآن به مساله جهانى‏شدن اسلام اشاره دارند، از جمله:
«و نريد ان نمن على الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين او نمكن لهم في الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون‏» [12]
يعنى: ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم و به فرعون و هامان و لشگريانشان، آنچه را از آنها (بنى اسرائيل) بيم داشتند، نشان دهيم! [13]
اين دو آيه، گرچه به قصه حضرت موسى عليه السلام، فرعون و بنى‏اسرائيل مربوط است ولى محتوا و مفهوم آيات، منحصر به آن نيست . آنچه در دوره ياد شده اتفاق افتاد، جلوه‏اى از اراده خداوند براى حاكميت‏بخشيدن مستضعفين بر مستكبران بود، در حالى كه اراده خدا در اين باره، به طور كامل تحقق نيافته است . پس روزى مى‏رسد كه خداوند حاكميت‏خويش بر زمين را از طريق سپردن آن به دست افراد عابد صالح تحقق بخشد . [14]
آيه دوم: «قال رب فانظرني الى يوم يبعثون قال فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم‏» [15]
يعنى: (شيطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده نگهدار . خداوند) فرمود: تو از مهلت‏يافتگانى! (اما نه تا روز رستاخيز، بلكه) تا وقت معينى .
بر پايه اين آيه، در ادامه عمر دنيا، روزى مى‏رسد كه شيطان ديگر بر انسان حاكميت ندارد . در واقع، خداوند سبحان با مهلت درخواستى ابليس تا روز قيامت، موافقت نكرد و تا زمان معينى (تا قبل از برپايى قيامت) به او مهلت داد . با پايان يافتن اكميت‏شيطان بر انسان، جهانى‏شدن اسلام از سوى بنده صالح خداوند تبارك و تعالى; يعنى حجة بن الحسن عليه السلام آغاز مى‏گردد . [16]
آيه سوم: «هو الذي ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون‏» [17]
يعنى: او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيينها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند .
امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود: سوگند به خدا، هنوز تفسير اين آيه تحقق نيافته است . راوى پرسيد: فدايت‏شوم! پس چه زمانى تحقق مى‏يابد؟ امام فرمود: وقتى با اراده خدا، قائم قيام كند .» [18] بنابراين، جهانى‏شدن اسلام و تشكيل حكومت واحد جهانى امام زمان (عج) با به‏كارگيرى علوم و فنون نوين به انجام مى‏رسد و تداوم آن با تدبير، تدبر، دانش و بينش ميسر مى‏شود .
آيه چهارم: «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون‏» [19]
يعنى: در زبور بعداز ذكر (تورات) نوشتيم كه بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!
«يرثها» جنبه جهان شمولى دارد; يعنى همه حاكمان زمين، عباد صالحين خواهند شد .[1] . محسن عبدالحميد، جهانى‏شدن از منظر اسلامى، ترجمه شاكرلويى، پگاه حوزه، ش 34، 15 دى 1380، ص 9 .
[2] . فريدون تفضلى، تاريخ عقايد اقتصادى از افلاطون تا دوره معاصر، نشرنى، تهران، 1372، ص 52 .
[3] . ژيل كيل، اراده خدا، يهوديان، مسيحيان در راه تسخير دوباره جهان، ترجمه عباس آگاهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1370، صص 70 - 30 .
[4] . ايمانوئل والرشتاين، سياست و فرهنگ در نظام متحول جهانى، ترجمه پيروز ايزدى، نشرنى، تهران، 1377، ص 278 .
[5] . حسين دهشيار، جهانى شدن: تكامل فرايند برون‏برى ارزشهاى نهادهاى غربى، دو ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى، ش 158 - 157 (مهر و آبان 1379) ص 84 .
[6] . مهدى آقايى، ضرورت همكارى منطقه‏اى در فرايند جهانى‏شدن، پگاه حوزه، ش 46، 17 ارديبهشت 1381، ص 10 .
[7] . WWW.globalpolicy.org
[8] . آندره فونتن، يكى بدون ديگرى؟ ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى، فاخته، تهران، 1379، ص 248 .
[9] . آلبرت بقريان، پيامدهاى جهانى‏شدن: يك رويكرد آمارى، مجله توسعه مديريت، ش 31، آبان 1380، صص‏16 - 15 .
[10] . حسام الدين واعظ، جهانى‏شدن جهان اسلام و سياستهاى جهانى، منبع: . WWW.corporatewatch.org
[11] . فرانسيس فوكوياما، اسلام و جهان مدرن، ترجمه سعيد كوشا، مجله آفتاب، ش 14، فروردين 1381، ص 74 .
[12] . قصص/6 - 5 .
[13] . ترجمه اين آيه و آيات بعدى از ترجمه فارسى قرآن، اثر آيت‏الله‏ناصر مكارم‏شيرازى اخذ شده است .
[14] . جمعى از سخنرانان، گفتمان مهدويت، دفتر تبليغات اسلامى، قم، 1381، ص 32 .
[15] . حجر/38 - 36 .
[16] . گفتمان مهدويت، پيشين، ص 72 .
[17] . توبه/33 .
[18] . عبدعلى بن جمعه الحويزى، تفسير نورالثقلين، انتشارات علميه، قم، ج 3، ص 507 .
[19] . انبياء/105 .


اين مطلب در مزامير داوود، مزمور (فصل) 37 به اين صورت آمده است: «حليمان وارث زمين خواهند شد .» زبور در اينجا، نه زبور داوود، بلكه به اعتقاد مرحوم طبرسى، مراد مطلق كتاب آسمانى است . از اين رو، برخى از مفسران، آيه ياد شده را اين گونه ترجمه مى‏كنند: «علاوه بر قرآن در زبور هم گفتيم: بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!» [1]
آيه پنجم: «وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشركون بي شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون‏» [2]
يعنى: خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مى‏كند، آنچنان كه تنها مرا مى‏پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت و كسانى كه پس از آن كافر شوند، فاسقند .
در واقع، آيه مذكور بر اين مساله دلالت دارد كه خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت‏شروع كرد، با آنها نيز به خاتمه مى‏رساند; يعنى جهان در آغاز در اختيار شايسته‏ترين بندگان خدا بود و در انتها هم در يد قدرت صالحان روى زمين است . [3] احاديث زيادى نيز تصريح دارند كه حكومت الهى آينده روى زمين از سوى فردى از خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و فاطمه عليها السلام است و اين خاندان و ولى‏عصر (عج) كليدهاى حكمت و معدنهاى رحمت الهيند .
ب) روايات: برخى از روايات و احاديث اسلامى به تفسير آيات مربوط به جهانى‏شدن اسلام پرداخته‏اند . از جمله:
روايت اول: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «ان خلفائى و اوصيائى و حجج الله على الخلق بعدى اثنا عشر اولهم اخى و آخرهم ولدى . قيل يا رسول الله صلى الله عليه و آله و من اخوك؟ قال صلى الله عليه و آله على بن ابى طالب‏7 قيل: فمن ولدك؟ قال: المهدى (عج) يملا الارض قسطا وعدلا كما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشيرا و نذيرا لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدى المهدى فينزل روح‏الله عيسى بن مريم فيصلى خلفه .» [4]
يعنى: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خلفا و جانشينان من و حجتهاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم . گفته شد: اى رسول خدا! برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابيطالب عليه السلام . سوال شد: فرزندت كيست؟ فرمود: مهدى كه زمين را از قسط و عدل پر سازد، همانسان كه از ظلم و جور پر شده . قسم به آن كه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگيخت، اگر از عمر دنيا يك روز باقى مانده باشد، خدا آن را چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى خروج كند . (پس از خروج) عيسى پسر مريم پشت‏سرش به نماز ايستد . [5]
روايت دوم: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله: يخرج من آخر الزمان رجل من ولدى اسمه كاسمى و كنيته ككنيتى يملا الارض عدلا كما ملئت جورا، فذلك المهدى (عج) .» [6]
يعنى: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در آخرالزمان مردى از فرزندان من قيام كند كه اسم او همانند اسم من و كنيه‏اش مثل كنيه من است . زمين را از عدل پرسازد، چنان كه از ظلم پر شده است و او مهدى (عج) است . [7]
روايت‏سوم: «قال النبى صلى الله عليه و آله: المهدى منى و هو اجلى الجبهة، اقنى الانف، يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، يملك سبع سنين .» [8]
يعنى: پيامبر فرمود: مهدى از ما (من) است . چهره‏اى نورانى دارد و بينى‏اى خميده . زمين را از قسط و عدل پر سازد، چنان كه از ظلم و جور پر شده است .» [9]
روايت چهارم: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله: لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث رجل منى و من اهل بيتى، يواطئ اسمه اسمى .» [10]
يعنى: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداى تعالى آن روز را چنان طولانى كند تا در آن روز مردى از من يا اهل بيتم قيام كند كه اسم او اسم من است . [11]
روايت پنجم: «ان عليا عليه السلام سال النبى صلى الله عليه و آله امنا آل محمد المهدى (عج) ام من غيرنا؟ قال رسول‏الله صلى الله عليه و آله: بل منا يختم الله به كما فتح بنا .»
يعنى: على عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: آيا مهدى (عج) از ما آل محمد است‏يا غير ماست؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بلكه از ماست، خداوند به سبب او ختم كند (كمال بخشد) چنان كه با ما آغاز كرد . [12]
اين احاديث پنچ‏گانه بر پنج نكته مهم تاكيد دارند:
1 ـ‌ اسلام در صدد گسترش خود در گستره جهان است;
2 ـ‌گسترش جهانى اسلام از سوى امام زمان عليه السلام تحقق مى‏يابد;
3 ـ حكومت امام زمان عليه السلام يك حكومت جهانى است;
4 ـ‌جهانى‏شدن اسلامى بر پايه عدل و قسط قرار دارد;
5 ـ عمر حكومت جهانى امام زمان عليه السلام طولانى است .
اسلام و مبانى فكرى و فلسفى جهانى‏شدن
مبانى فكرى و فلسفى تمدن و فرهنگ اسلامى، ره‏آورد وحى الهى، بعثت انبيا و امامت اولياست‏كه عقل و فطرت اصيل انسانى بر آن مهر تاييد مى‏زند . اين مبانى، اركان تمدن اسلامى را در چهار قرن گذشته ساخته‏وتداوم آن، نويددهنده جهانى‏شدن تمدن‏اسلامى است . برخى از مهمترين مبانى عبارتند از:
فطرت‏گرايى
توحيد، نخستين شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانى اسلام است . ازاين‏رو، قرآن با تعابيرى چون «لآ اله الا الله‏» [13] ، «لا اله الا هو» [14] ، «لا اله الا انا» [15] و ... اهتمام ويژه خود را بر اين اصل ابراز كرده است . يكتاپرستى، نقطه اشتراك همه انسانهايى است كه در جامعه جهانى اسلام مشاركت مى‏ورزند و آن، فراگيرترين عامل همگرايى اجتماعى انسانها به شمار مى‏رود . به همين دليل، خداوند مى‏فرمايد:
«فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون‏» [16]
يعنى: پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده; دگرگونى در آفرينش الهى نيست، اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمى‏دانند .
عاقبت‏جويى
عاقبت‏جويى، يعنى فرجام‏خواهى و آخرت‏گرايى كه در انديشه دينى و اسلامى اعتقاد به معاد، خوانده مى‏شود . تاكيد اسلام بر معاد، به منظور تاسيس يك نظام جهانى است تا در كنار اعتقاد به مبدا، سرنوشت‏ساز بودن نقش اين باور (اعتقاد به معاد) در جهت‏گيرى زندگى فردى، جمعى و جهانى هويدا گردد; زيرا چنين اعتقادى، رفتار اجتماعى را متاثر مى‏سازد و آن را تحت كنترل در مى‏آورد . قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد:
«ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون‏» [17]
يعنى: آيا چنين پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و هرگز به سوى ما باز نمى‏گرديد؟»
كرامت انسانى
خداوند انسان را گرامى داشته است [18] . از نظر دين، انسان موجودى هم مادى و هم معنوى است . از اين رو، برنامه جهانى شدن تمدن اسلامى با برنامه جهانى‏شدن غربى كه در پى سلطه بر انسان مى‏باشد، از بنيان متفاوت است; زيرا اسلام در پى ارج نهادن به انسانهاست و تنها، به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پيام دين مى‏انديشد و هرگز در صدد تحميل عقيده بر او نيست .
با توجه به اين سه اصل، برنامه‏هاى جهانى اسلام عبارتند از:
1 ـ‌ كرامت و برترى انسانها بر مدار عقيده و ايمان، نه نژاد و خون و ... .
2 ـ نفى سلطه‏گرى و سلطه‏پذيرى بر اساس قاعده نفى‏سبيل;
3 ـ طرح و اجراى اصول و حقوق مشترك براى همه انسانها، اعم از كافر و مسلمان .
ساختار نظام جهانى اسلام
تحقق ايده جهانى‏شدن اسلام و قوام آن بر پايه مبانى فكرى و فلسفى، منوط به اركان و ساختارى مناسب است كه برخى از آنها عبارتند از:
حاكميت‏خداوند سبحان
حاكميت‏بر جهان هستى، تنها از آن خداست . در واقع، اراده الهى بر سراسر گيتى حاكم و ادامه هستى به مدد و فيض او وابسته است . به بيان ديگر، جهان و تمامى اركان و عناصرش در يد قدرت نامحدود الهى قرار دارد و هموست كه انسان را بر رنوشت‏خويش حاكم كرده و اداره جامعه بشرى را به وى سپرده است; يعنى اين كه خداوند سبحان، حاكميت‏خويش در تدبير جامعه را به انسان واگذاشت كه آن نيز، تجلى اراده خداست . در حقيقت، حاكميت‏خدا بر روى زمين به دست رهبر برگزيده الهى صورت مى‏گيرد كه خود او نيز، از سوى امت‏به جايگاه و منصب رهبرى دست‏يافته است . در چنين نظامى، عقلانيت، معنويت و عدالت، جامعه را به جهانى در مسير كمال تبديل مى‏كند .
امامت و رهبرى
مهمترين ويژگى امامت و رهبرى در ساختار نظام جهانى اسلام، برگزيده خداوند بودن است . مولاى متقيان، على بن ابى طالب عليه السلام در اين باره فرمود:
«و خلف فيكم ما خلفت الانبياء فى اممها، اذلم يتركوهم هملا، بغير طريق واضح، و لا علم قائم .» [19]
يعنى: او نيز چون پيامبران امتهاى ديرين براى شما ميراثى گذاشت; زيرا ايشان امت‏خود را وانگذاردند، مگر به رهنمون راهى روشن و نشانهايى معين . [20][1] . گفتمان مهدويت، پيشين، صص 37 و 104 .
[2] . نور/55 .
[3] . گفتمان مهدويت، پيشين، ص 38 .
[4] . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، دار المعرفة، بيروت، 1403 ق . ، ج 47، ص 71 .
[5] . يحيى بن الحسن الحلى، العمدة، مؤسسة الامام الصادق، قم، 1412 ق . ، ص 433 .
[6] . گفتمان مهدويت، پيشين، ص 90 .
[7] . يحيى بن الحسن الحلى، پيشين، ص 434 .
[8] . گفتمان مهدويت، پيشين، ص 91 .
[9] . همان، ص 92 .
[10] . سبط ابن جوزى، تذكرة خواص الامه، مؤسسة اهل البيت عليهم السلام، لبنان، 1406 ق . ، ص 377 .
[11] . گفتمان مهدويت، پيشين، ص 89 .
[12] . همان، ص 78 .
[13] . مؤمنون/115 .
[14] . اسراء/71 .
[15] . نحل/2 .
[16] . روم/30 .
[17] . صافات/34 .
[18] . بقره/163: «و لقد كرمنا بنى ءادم‏» .
[19] . ترجمه اين عبارت نهج البلاغه و عبارتهاى ديگر، از ترجمه محمدمهدى فولادوند انتخاب شده است .
[20] . نهج البلاغه، خطبه‏اول .



به علاوه، امامت و رهبرى از ويژگيهاى ديگرى برخوردار است، از جمله: مركز وحدت و يكپارچگى، زعامت معنوى و سياسى، اساس و پايه فعاليت‏بشريت، هسته مركزى نظم اجتماعى، مشروعيت‏بيعت مردم، اسوه فردى و جمعى .
همچنين، رهبرى و امامت در نظام جهانى اسلام، محور و قطب ايدئولوژيك به شمار مى‏رود . همانگونه كه على عليه السلام فرمود:
«اما والله لقد تقمصها ابن ابى قحافة و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى، ينحدر عنى السيل، و لا يرقى الى الطير .» [1]
يعنى: آگاه باشيد . به خدا سوگند كه فلانى (ابابكر) خلافت را چون جامه‏اى بر تن كرد و قطعا مى‏داند كه جايگاه من نسبت‏به حكومت اسلامى همچون محور است در رابطه با آسياب .
امت واحده
انسانها در نظام جهانى اسلام، در دوران بلوغ و شكوفايى عقلى و معنوى قرار دارند و به مرحله والاى تعالى رسيده‏اند و بالفعل از ارزشهاى واقعى انسانى برخوردارند . جامعه جهانى اسلامى، جامعه‏اى همگون و متكامل است و در آن، استعدادها و ارزشهاى انسانى شكوفا مى‏گردد . نيازهاى اساسى فطرى برآورده مى‏شود، از همه ابزارها براى تحقق صلح و عدالت‏بهره‏بردارى مى‏شود . به اين دلايل است كه خداوند در قرآن مى‏فرمايد:
«و ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاتقون‏» [2]
يعنى: و اين امت‏شما، امت واحدى است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد .
قانون واحد
حديث ثقلين، گوياى آن است كه راز دست‏يابى به سعادت دنيوى و اخروى، پيروى و اقتدا به قانون خوب (كتاب الله) و مجرى خوب (اهل بيتى) است . اگرچه، جامعه بشرى از نقصان قانون رنج‏برده است، ولى رنج فقدان مجريان صالح، همواره، جانكاه‏تر بوده است . در تهيه قانونى كه در جامعه جهانى اسلام حاكميت مى‏يابد، عقل كه قادر به ترسيم حدود و تعيين همه جانبه مسائل انسان نيست، دخالتى ندارد . اين قانون، قانون شرع است كه از سوى خداوند آگاه به همه نيازهاى انسانى، نازل شده است . از اين رو، همه جانبه است و كاملا با فطرت انسانها سازگارى دارد . در دوره تحقق حكومت جهانى اسلام، قانون اسلام يا در حقيقت، سيستم حقوقى اسلام به طور كامل اجرا مى‏شود، كه همه در برابر آن يكسانند و براى هر شخصى به اندازه توان و استعدادش، حقوق و وظايفى تعيين شده است .
ويژگيهاى جهانى‏شدن اسلام
ويژگيهاى نظام جهانى اسلام يا مختصات جهانى شدن اسلامى، با هيچ نظام ديگرى قابل مقايسه نيست . در اين نظام، جهانى بر پايه معنويت، عقلانيت، انسانيت، عدالت، امنيت و ... شكل مى‏گيرد و از اين رو، جامعه‏اى است كامل و متعالى . اينك برخى از اين ويژگيها را مرور مى‏كنيم:
عدالت
عدالت در نظام جهانى اسلام، فراگير، گسترده و عميق است . جهانى‏شدن اسلامى، به تاريخ سراسر ظلم و جور جهان پايان مى‏دهد، به ريشه‏كنى ستمها و تبعيض‏ها از جامعه بشرى مى‏پردازد و در يك نظام اجتماعى، بر پايه مساوات و برابرى رفتار مى‏كند . احاديث زيادى به اين موضوع پرداخته‏اند مانند: ابوسعيد خدرى (از محدثين اهل سنت) از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند:
«ابشركم بالمهدى يملا الارض قسطا كما ملئت جورا و ظلما يرضى عنه سكان السماء و الارض يقسم المال صحاحا . فقال رجل ما معنى صحاحا؟ قال: بالسويه بين الناس و يملا قلوب امة محمد غنى و يسعهم عدله ...» [3]
يعنى: شما را به ظهور مهدى عليه السلام بشارت مى‏دهم كه زمين را پر از عدالت مى‏كند، همانگونه كه از جور و ستم پر شده است، ساكنان آسمانها و زمين از او راضى مى‏شوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم مى‏كند . شخصى پرسيد: معناى تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوى در ميان مردم (سپس فرمود:) و دلهاى پيروان محمد را از بى‏نيازى پر مى‏كند و عدالتش همه را فرا مى‏گيرد .
على عقبه از پدرش چنين نقل مى‏كند:
«اذا قام القائم، حكم بالعدل وارتفع الجور فى ايامه و امنت‏به السبل و اخرجت الارض بركاتها و رد كل حق الى اهله ... و لا يجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقة و لا لبرة لشمول الغنى جميع المؤمنين .» [4]
يعنى: هنگامى كه قائم قيام كند، بر اساس عدالت‏حكم مى‏كند و ظلم و جور در دوران او برچيده مى‏شود و راه‏ها در پرتو وجودش امن و امان مى‏گردد و زمين بركاتش را خارج مى‏سازد و هر حقى به صاحبش مى‏رسد ... و كسى موردى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمى‏يابد; زيرا همه مؤمنان، بى‏نياز و غنى خواهند شد .
و در روايتى ديگر آمده است:
«يملا الله به الارض عدلا و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا .»
يعنى: خداوند به وسيله او (حضرت‏مهدى (عج)) زمين را پر از عدل و داد مى‏كند، پس از آن كه از جور و ستم پر شده باشد .» [5]
پيشرفت
دانش در دوره حكومت جهانى امام عصر (عج) به آخرين درجه تكامل خود مى‏رسد . به بيان ديگر، در اين دوران، هم توسعه علمى و هم توسعه اقتصادى به صورت همه جانبه اتفاق مى‏افتد . از اين رو، تمام علوم براى دست‏يابى به حداكثر پيشرفت و توليدات به كار مى‏افتد . احاديثى بر اين موضوع اشاره دارند، از جمله:
امام صادق عليه السلام فرمود:
«العلم سبعة و عشرون حرفا فجمع ما جاءت به الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرين حرفا .» [6]
يعنى: علم و دانش بيست و هفت‏حرف (شعبه) است . تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آورده‏اند، دو حرف بيش نبود و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناخته‏اند، اما هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج‏حرف (شعبه) ديگر را آشكار و در ميان مردم منتشر مى‏سازد (و اين دو حرف موجود را هم به آن ضميمه مى‏كند تا بيست و هفت‏حرف، كامل و منتشر شود).
«انه يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تظهر له الكنوز و لا يبقى فى الارض خراب الا يعمره .»
يعنى: حكومت او، شرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجينه‏هاى زمين براى او ظاهر مى‏شود و در سراسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت . [7]
امام باقر عليه السلام نيز فرمود:
«اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت‏بها احلامهم .»
يعنى: هنگامى كه قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان گذارد تا خردهاى آنان را گرد آورد و رشدشان را تكميل گرداند . [8]
معنويت
معنويت در حكومت جهانى آخر الزمان (عج) در حد اعلاست . در روايتى آمده است:
«رجال لاينامون الليل لهم دوى في صلاتهم كدوى النحل يبيتون قياما على اطرافهم .» [9]
يعنى: مردانى كه شبها نمى‏خوابند، در نمازشان چنان اهتمام و تضرعى دارند كه انگار زنبوران عسل در كندو وزوز مى‏كنند، شب را با نگهبانى دادن پيرامون خود به صبح مى‏رسانند .
امنيت
در يك حكومت ايده‏آل، امنيت‏شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنويت است . درحديث‏مى‏خوانيم:
«حتى تمشى المراة بين العراق الى الشام لاتضع قدميها على النبات و على راسها زينتها لا يهيجها سبع و لا تخافه .»
يعنى: راه‏ها امن مى‏شود چندان كه زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گياه نگذارد . جواهراتش را بر سرش بگذارد، هيچ درنده‏اى او را به هيجان و ترس نيفكند و او نيز از هيچ درنده‏اى نترسد .[10]
رضايت
«يرضى بخلافته السماوات و الارض; يحبه اهل السماوات و الارض .» [11]
حكومت جهانى اسلام، حكومتى است كه آسمان و زمين، هر دو اظهار رضايت و خشنودى مى‏كنند و عرشيان‏وفرشيان، آن‏را دوست دارند، حكومتى‏كه نتيجه و بركات آن براى‏همه، حتى مردگان، فرج‏وگشايش است .
اطاعت
اطاعت از امام زمان (عج) در حكومت جهانى‏اش، خالص و كامل است . در حديث آمده است:
«و يقونه بانفسهم فى الحروب و يكونه ما يريد منهم .» [12]
يعنى: با جانشان امام را در جنگها يارى مى‏كنند و هر دستورى به آنها بدهد، انجامش مى‏دهند .
ابزارهاى جهانى شدن اسلامى
نظام جهانى اسلام، براى تحقق خويش، نخست‏به اصل دعوت و هدايت عمومى و در صورت مواجهه با انسانهاى لجوج به جهاد فى سبيل الله متكى است:
1 ـ اصل دعوت و هدايت
قرآن در اين باره مى‏فرمايد:
«ما ارسلناك الا كافة للناس بشيرا و نذيرا» [13]
يعنى: ما تو را جز براى بشارت و بيم دادن همه مردم نفرستاديم .
نيز اضافه مى‏كند:
«قل يا ايها الناس انى رسول الله اليكم جميعا» [14]
يعنى: بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى شما هستم .
همچنين، پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله رسالت‏خود را دعوت و هدايت تمامى مردم دانست و فرمود:
«... فانى رسول الله الى الناس كافة لانذر من كان حيا و يحق القول على الكافرين .» [15]
يعنى: من پيامبر خدا براى تمامى بشريت هستم . وظيفه دارم زنده‏ها را انذار و هشدار دهم و فرمان عذاب بر كافران مسلم گردد .
دعوت و هدايت اسلامى بر پايه صلح و دوستى قرار دارد; زيرا همانگونه كه راغب اصفهانى در مفردات مى‏نويسد:
«الصلح تختص بازالة النقار بين الناس .»
يعنى: صلح به زدودن كدورت از ميان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن كمك مى‏كند .
خداوند سبحان هم به پيامبر دستور مى‏دهد كه چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نيز با آن موافقت كن: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها» .[16] يعنى: اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى .[1] . نهج البلاغه، خطبه سوم .
[2] . مؤمنون/52 .
[3] . الشبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار، الدار العالميه، بيروت، 1405 ق . ، ص 200 .
[4] . لطف‏الله الصافى الگلپايگانى، منتخب الاثر، منشورات مكتبة الصدر، قم، 1372، ص 170 .
[5] . فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، دار المعرفة، بيروت، ص 98 .
[6] . محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 52، ص 336 .
[7] . محمد بن على الصبان، اسعاف الراغبين، بيروت، 1398 ق . ، صص 141 - 140 .
[8] . محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 328 .
[9] . همان، ص 307 .
[10] . لطف‏الله الصافى الگلپايگانى، همان، ص 474 .
[11] . محمد محمدى رى‏شهرى، ميزان الحكمه، دارالحديث، قم، 1416 ق . ، ص 187 .
[12] . همان .
[13] . سبا/28 .
[14] . اعراف/158 .
[15] . على احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول، دارالمهاجر، بيروت، ص 90 .
[16] انفال/61 .


2 ـ‌ اصل جهاد و دفاع
اگر دعوت اسلامى مؤثر نيفتاد و انسانهاى لجوج به مقابله با اسلام برخاستند و يا كسانى‏كه‏دعوت‏را پذيرفتند، با خطر مواجه شوند، آنگاه اسلام بر جهاد و يا دفاع تاكيد مى‏ورزد . به آياتى در اين باره توجه كنيد:
1 ـ «يا ايها النبى جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم و ماواهم جهنم و بئس المصير» [1]
يعنى: اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنها سخت‏بگير! جايگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى دارند!
2 ـ «و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين‏» [2]
يعنى: و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‏جنگند، نبرد كنيد! و از حد تجاوز نكنيد، كه خدا تعدى كنندگان را دوست نمى‏دارد!
3 - «و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنة اشد من القتل و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاءالكافرين‏» [3]
يعنى: و آنها را (بت‏پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن‏جا كه شما را بيرون كردند (از مكه) آنها را بيرون كنيد! و فتنه (و بت‏پرستى) از كشتار هم بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام (در منطقه حرم) جنگ نكنيد! مگر اين كه در آن‏جا با شما بجنگند . پس اگر (در آنجا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد; چنين است جزاى كافران!
[1] . توبه/73 .
[2] . بقره/19 .
[3] . بقره/191 .
مرتضى شيرودى- مجله رواق انديشه، ش26
/ 1