آیت الله میرزا حسنعلی مروارید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیت الله میرزا حسنعلی مروارید - نسخه متنی

نویسنده: محمد علي رحيميان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
آيت الله ميرزا حسنعلي مرواريد
ولادت
آيه الله حاج ميرزا حسنعلي مرواريد در روز هشتم شوال 1329 ق. در مشهد مقدس پا به عرصه حيات نهاد.
پدرش، حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمد رضا مرواريد (1299ـ 1338 ق) از عالمان وارسته مشهد بود و با عالم رباني، حاج شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي، رابطه دوستي و عقد اخوت داشت.[1]
شهرت «مرواريد» در اين خاندان، به دليل انتساب آنان به يكي از مشهورترين رجال ادب و هنر عصر تيموري، يعني خواجه شهاب‌الدين عبدالله مرواريد كرماني (865 ـ955 ق.) مي باشد. عموي آيه الله مرواريد، حاج شيخ اكبر مرواريد نيز از عالمان و شاگردان محقق بزرگ، آخوند محمد كاظم خراساني بوده است. جد مادري وي، عالم رباني و صاحب كرامات آيه الله حاج شيخ حسنعلي تهراني (م1329ق.) از شاگردان برجسته ميرزاي شيرازي و از عالمان نامدار قرن چهاردهم هجري در مشهد مقدس بوده است. نام حسنعلي به ياد آن اسوه تقوا و نيز به احترام حاج شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي بر آيه الله مرواريد نهاده شده است.
آيه الله ميرزا حسنعلي مرواريد در سال 1337ق. و در اوان 9 سالگي، پدر بزرگوارش را از دست داد و مطابق وصيت پدر، تحت نظارت دوست معتمد او، حاج شيخ حسنعلي اصفهاني (نخودكي) و تربيت و تدبير مادري وارسته و اهل تهجد قرار گرفت. او در خانواده اي كه سه پسر نه ساله، هفت ساله و نوزاد داشت، تكيه گاه مادر در سختي هاي خانواده بود. صبوري بر رنج يتيمي و مشكلات زندگي، عظمت روح اين كودك را نشان مي دهد. حاج شيخ حسنعلي نخودكي، پس از فوت دوست ديرين خويش، فرزند مستعد وي را با احترام و تكريم، ميرزا حسنعلي خطاب مي كرد؛ گويي در پيشاني بلند، چشمان نافذ و چهره مصمم او، آينده اي سرشار از علم، استقامت، تقوا و خدمت را خوانده بود.[2]
حيات علمي
آيه الله مرواريد پس از يادگيري خواندن و نوشتن، قرائت جز سي‌ام قرآن و كليات سعدي نزد استاد مكتب، در 13 سالگي به دليل علاقه وافر به علوم اسلامي وارد حوزه علميه شد.
وي در مسير دانش اندوزي، ادبيات را نزد استادان مطرح آن زمان و منطق را نزد شيخ قربانعلي شريعتي، برادر بزرگ استاد محمد تقي شريعتي آموخت.
وي از استادان ذيل بيشترين بهره را برد:
1. حاج شيخ حسنعلي اصفهاني (نخودكي)
2. آيه الله حاج شيخ هاشم قزويني.
3. آيه الله ميرزا مهدي اصفهاني.
همدرسان
پس از بازگشت آيه الله ميرزا مهدي اصفهاني به مشهد، آيه الله مرواريد يكي از شاگرداني بود كه با كمي سن، در كنار انبوه شاگردان و بزرگاني، همچون استاد خود، آيه الله حاج شيخ هاشم قزويني، پاي درس ميرزا مي نشست و از همين ايام رابطه علمي و دوستي وي با آيه الله ميرزا جواد آقا تهراني آغاز شد و از آن پس ساليان متمادي با وي همدرس و هم بحث و تا آخر عمر با او همراه و همگام بود.
يك خاطره
در زمان رضا شاه، عمامه بر سرگذاشتن براي طلاب علوم ديني ممنوع شد و همه كلاهي شدند؛ جز عده اي كه جواز استفاده از عمامه و لباس را مي گرفتند. آيه الله مرورايد مي گويد:
«وقتي همه كلاهي شدند، ما هم پالتو پوشيديم و يك كلاه شاپو به دست گرفتيم و رفتيم خدمت ميرزا ايشان وقتي ما را مشاهده كرد (براي دلداري ما)، با يك تشر گفتند: مگر مسلماني به عمامه است؛ اشكال ندارد».
مرحوم ميرزا با اين كه مي توانست جواز بگيرد، ولي اين كار را نكرد و تقريبا چهار سال از منزل بيرون نيامد و شبها در منزل درس مي گفت.
سفر به قم
آيه الله مرواريد پس از وفات استاد خويش، ميرزا مهدي اصفهاني، براي ادامه تحصيل و كسب فيض از محضر آيه الله بروجردي به قم رفت. موضوع درس اين استاد در آن وقت، «حجيت اخبار» بود.
وي درس را به عربي مي نوشت. روزي اشكالي نسبت به موضوعي در درس برايش پيش آمد؛ آن را نوشت و توسط شخصي براي آيه الله بروجردي فرستاد. آيه الله بروجردي اشكال را پسنديد و هنگام تدريس جواب آن را ارائه كرد.
او معتقد بود كه حجيت اخبار، طريقي محض است.
آيه الله مرواريد يك ماه در قم اقامت كرد؛ ولي بر اثر بدي آب و هوا و تنگي نفس كه او را مي آزرد، مجبور به بازگشت به مشهد مقدس شد. آيه الله مرواريد مي گويد:
«آيه الله بروجردي يكي از مقسمين شهريه خود را فرستاد درب منزل من كه شما چه تصميم گرفتيد؛ مي خواهيد بمانيد يا نه؟ من در جواب گفتم: خير، قصد مراجعت به مشهد را دارم؛ البته مراجعت من با مشورت با حضرت آيه الله سيد صدرالدين (صدر) ـ رحمه الله عليه ـ بود؛ چون ايشان گفتند گمان نمي كنم احتياج به ماندن در قم داشته باشيد.»
تدريس در حوزه مشهد
آيه الله مرواريد پس از بازگشت به مشهد مقدس، در حوزه علميه به تدريس خارج فقه و معارف ديني پرداخت و قريب چهل سال، بسياري از دانشوران علوم و معارف اسلامي را از درسها و بيانات علمي خود بهره مند ساخت. وي ضمن تدريس خارج فقه، هفته اي يك روز به شرح احاديث اخلاقي مي پرداخت. اينك بسياري از شاگردان وي، عالماني برجسته و وارسته اند و مشغول تدريس درسهاي خارج فقه و اصول و اداره موسسات بزرگ پژوهشي علوم اسلامي هستند. برخي از اعضاي مجلس خبرگان رهبري و نمايندگان ولي فقيه در استانها و امامان جمعه نيز از جمله شاگردان وي محسوب مي شوند.
آثار مكتوب
آيه الله مرواريد تسلطي كم نظير بر معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و تبحري چشمگير در تفسير روايات و فقه الحديث داشت. بيشترين شهرت علمي وي در تبيين و توضيح معارف كلامي، اعتقادي و ضوابط دين شناسي در مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به سبك استاد خويش است. كتاب «تنبيهات حول المبدا و المعاد»، خلاصه اي از درسهاي معارف اوست كه در دوره هاي متعدد به تدريس آنها پرداخته بود و بنا به خواهش تني چند از شاگردان، آن را به صورت كتابي مستقل به رشته تحرير در آورد. اين كتاب با چاپ و ترجمه هاي متعدد، مورد استقبال دانش پژوهان و انديشمندان قرار گرفته است.
حيات اجتماعي
انقلاب اسلامي ايران از معدود حوادث سياسي بزرگ جهان است كه با هدايت و حمايت مستقيم روحانيون و عالمان ديني به وقوع پيوست. در اين انقلاب، عالمان مشهد، مانند آيه الله مرواريد، همگام با ديگر عالمان كشور، در سالهاي آغازين و نيز ايام پيروزي انقلاب، به ايفاي نقش پرداختند.
در مهر ماه 1341ش. پس از تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، عالمان طراز اول قم، شبانه جلسه اي را در منزل آيه الله حائري تشكيل داده، به بحث پيرامون آن نشستند. عالمان مشهد نيز پس از اطلاع از حركت مراجع و شخصيت هاي روحاني قم به منظور دستيابي به يك روش مشخص در برخورد با دولت، مجمعي مركب از عالماني همچون: آيه الله العظمي ميلاني، آيه الله شيخ مجتبي قزويني و آيه الله مرواريد تشكيل دادند. اين جلسه تا اواخر سال 1343 ش. به تناوب و به صورت مخفيانه هر دفعه در منزل يكي از اعضاي آن برگزار مي شد و در آن، ديدگاه ها بيان مي شد و شبهاي شنبه يكي از آنان در مجلس درس خود، نظر انجمن عالمان و مواضع مشترك آنان را مطرح مي كرد. در پي حادثه خونبار مدرسه فيضيه در دوم فروردين 1342 ش. در دوازدهم همان ماه، آيه الله حاج شيخ مجتبي قزويني، حاج شيخ حسنعلي مرواريد و ميرزا جواد آقاي تهراني با ارسال تلگرافي به آيه الله العظمي گلپايگاني، مراتب تاثر خود را از اين فاجعه اعلام نمودند. همچنين پس از بازداشت امام خميني، آيه الله قمي و آيه الله محلاتي در قم، مشهد و شيراز آيه الله مرعشي نجفي به منظور زيارت حرم حضرت رضا ـ عليه السلام ـ و ديدار با عالمان مشهد در روز چهارشنبه 27/6/1342ش. به مشهد سفر كرد و بلافاصله پس از ورود وي، اطلاعيه اي از سوي برخي از عالمان مشهد مانند، آيه الله حاج شيخ حسنعلي مرواريد، منتشر گرديد.
پس از آزادي امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ و مراجعت وي به قم در 18/1/1343ش. عالمان و شخصيت هاي برجسته ديني و سياسي و توده هاي مردم به ديدار وي رفتند. از مشهد نيز هيئتي از عالمان كه آيه الله حاج شيخ مجتبي قزويني و آيه الله حاج شيخ حسنعلي مرواريد هم در ميان آنها بودند، به قم عزيمت كردند و شب 27 فروردين به حضور وي رسيدند. پس از تبعيد امام خميني به تركيه، در سيزدهم آبان 1343ش. جمعي از عالمان طراز اول مشهد، مانند آيه الله ميرزا حسنعلي مرواريد، در منزل آيه الله ميلاني اجتماع كردند و به مذاكره و تبادل نظر و تصميم گيري براي آينده پرداختند. در اين جلسه عزم آن كردند كه پس از نماز صبح، در مسجد گوهرشاد تحصن كنند و حوزه و عموم مردم را نيز دعوت به همراهي كنند و اگر آنجا نيز بسته شود، در صحن كهنه اجتماع كنند كه به دليل بستن مسجد و صحنها، موفق به انجام تصميم خود نگرديدند.
وي همچنين در دوره هاي مختلف انتخابات مجلس و رياست جمهوري با صدور اطلاعيه، حمايت خود را از كانديداهاي ارزشي و اصول گرا اعلام كرد.
پس از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، بسياري از بزرگان همچون او نگران سامان امور كشور و اداره نظام بودند؛ اما او پس از شنيدن خبر انتخاب حضرت آيه الله خامنه اي به رهبري، ابراز خوشوقتي نموده و معتقد بود كه فردي خوش فكر، مانند آيه الله خامنه اي مايه اطمينان است و مي فرمود:«من ايشان را از نوجواني مي شناسم. پدر ايشان با ما رفت و آمد داشت. خود ايشان هم طلبه اي مستعد و فاضل بود. من در ايام رياست جمهوري ايشان نيز به ايشان علاقه مند بودم.» وي با وجود كهولت سن و طعن برخي جاهلان، بارها به ديدن آيه الله خامنه اي رفت. در اين ديدارها، رهبري در عين صميميت، با احترام و خضوع از خاطرات قديم و برخي نكات در مورد روايات و احاديث سخن مي گفت. مقام معظم رهبري در هر ملاقات با وي ضمن اظهار خوشوقتي از ديدن وي و اشتياق به شنيدن سخنان ارزنده اظهار مي داشت:« من واقعا از اين كه شما با اين سن و ضعف قوا اظهار لطف مي كنيد، شرمنده و متاثر مي شوم.» اما باز هم ايشان مصر‏ً به اين ملاقات بود.[3]
سيرت اخلاقي
آيه الله مرواريد در ابعاد اخلاقي، نشانه زهد، پارسايي و ورع و مجسمه تواضع، خدمت و سعه صدر بود. وي مصداق روشن اين آيه بود كه يار ديرينش آيه الله حاج ميرزا جواد آقاي تهراني همواره تلاوت مي كرد:«تلك الدار الاخره نجعلها للذين لايريدون علوا في الارض و لا فسادا». او در تمام عمر، كسي را به خويش دعوت نكرد و با آن كه برخي از شاگردان او سالهاست كه مجتهدند، اعلام مرجعيت نكرد و رساله و حاشيه ننوشت. خشتي روي هم ننهاد و منصبي نخريد و با اين كه از استوانه هاي حوزه در امور اجتماعي بود، از اين كه او نخستين امضا را در بيانيه هاي عالمان رقم زد، سرباز مي زد؛ نه تنها در هيچ منظر اجتماعي خود را عرضه نداشت، بلكه از آن گريزان بود.
وي حتي از نگاه دوربين هاي عكاسي و فيلمبرداري نيز مي گريخت و صورت خود را مي پوشاند و تنها يكي دو مصاحبه خانوادگي به اصرار برخي منسوبين و با قول عدم پخش انجام داد. همين روحيه باعث گرديد كه فرزندان وي نيز پا به وادي ترويج وي نگذارند. به اين ترتيب، از اين عالم عارف، تصاوير كمي در دست ماند؛ البته اين اواخر با از دست رفتن بينايي ايشان، كار براي رسانه ها و علاقمندان هموار گشت و ديگر مي شد به آساني و بدون اطلاع يا ممانعت او، حضور پر بركتش را ثبت كرد.
او به دنيا بي اعتنا بود و بي آن كه حتي از زهد و سادگي بگويد و درباره اش بينديشد، در متن زندگي خود به معناي واقعي زاهدانه زيست. همه ديدارهاي مردمي و آمد و رفت شخصيت هاي علمي و مسئولان بلندپايه، در اتاق هاي ساده منزلي محقر و قديمي صورت مي گرفت. وي فردي متواضع بود؛ بدون آن كه خود را متواضع جلوه دهد. در برابر پرسش‌هايي كه پاسخ آن كمتر از يقين بود، به راحتي كلمه «نمي‌دانم» را بر زبان مي آورد و اگر پرسش كننده اصرار مي كرد، با تاكيد بر شايد و محتمل است و با كمال احتياط، نظر خويش را طرح مي كرد و حتي به دفاع از يقينيات خود نمي پرداخت و وارد بحث و جدل نمي گشت.
او با مهرباني با كودكان سخن مي گفت و با همه عظمت علمي و وقار شخصيتي، گاهي براي آن كه نوه خردسالش در منزل تنها و بي همبازي نماند، با او بازي مي كرد؛ به شدت از عيب جويي بركنار بود. يكي از بازرگانان متدين كه سالياني وي را براي نماز صبح به مسجد مي برد، روزي كه شخصي گله كرده بود. حضرت آيه الله مرواريد به او گفت كه در نوجواني از ظلمي كه يكي از ارحام به او و خانواده اش كرده بود، نزد استاد و مربي خويش، حاج شيخ حسنعلي نخودكي، گلايه كرده بود. استاد فرمود: پدر شما بيست و پنج سال با من رفيق بود و در اين مدت حرف احدي را از او نشنيدم؛ شما هم براي خدا اين ها را اظهار نكن و بدين ترتيب، آيه الله مرواريد، با نقل اين سخن استاد كه خود تا آخر عمر به بهترين صورت بدان عمل كرد، به دوست متدين خود تذكر اخلاقي داد.
اهميت به نماز جماعت
آيه الله مرواريد نماز را محور سلوك و دعا و ذكر را عمده ترين طريق تعالي مي دانست. بر نماز اول وقت، بسيار حساس و به جماعت مقيد بود. اين مسائل، از خطوط مهم در تربيت فرزندان و نوادگان وي به شمار مي رفت. و از معدود مسائلي بود كه كمترين سستي در آن، او را به التهاب و عتاب مي آورد. در سلوك معنوي به رياضتهاي خاص اساسا معتقد نبود و به شدت از آنها پرهيز كرد و ديگران را نيز از اين روشها نهي مي كرد. او آيينه اي از سلوك جاري در زندگي و مراقبت و محاسبه، به جاي رياضت كشي بود. اساسا روش وي در سير الي الله، توجه به عظمت خداي متعال و تفكر در نعمت هاي او، با محوريت نماز، دعا و ذكر بود.
به نوافل تاكيد بسيار مي ورزيد؛ چندان كه در سالهاي پايان حيات نوراني خويش، نيمه شب، بارها از مقدار فاصله تا اذان صبح مي پرسيد؛ تا مبادا وقت فضيلت مناجات و نماز شب از دست برود.
نماز جماعت وي به ترتيب در مدرسه ميرزا جعفر، مسجد حاج هاشم و مسجد ملا حيدر، برگزار مي شد. اين جماعت، به ويژه در نماز صبح، از ديرباز مورد استقبال مجاوران و زائران و محل اجتماع روحانيون و عالمان بوده است.
بسياري از بزرگان و ارباب معرفت، تشنگان حقايق معنوي را به شركت در آن نماز جماعت روحاني و جان پرور توصيه مي كردند.
انس با امام رضا ـ عليه السلام ـ
رابطه خاص اين عالم عامل، با حضرت رضا ـ عليه السلام‌ ـ خود حديث مفصلي است. او با علاقه و سعي وافر، هر صبحگاهان به حرم ولي نعمت خود مشرف مي شد و پس از زيارت، در پايين پاي ضريح مطهر، به نجوا و گريه مي نشست و تا آخر عمر پربركتش، با وجود كهولت سن و ضعف بنيه، اين عادت را ترك نكرد.
در مصاحبه اي كه از وي تقاضا شده بود تا مقداري از كرامات حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را بيان كند، فرمود: كرامات حضرت فراوان است كه به سه نمونه آن اشاره مي كنم:
«يادم مي آيد يك نفري كه ترك بود و دو چشم او آب آورده بود و كور شده بود، زمان بيناييش هم من او را ديده بودم به حرم حضرت رضا ـ عليه السلام ـ آمده بود؛ همان طوري كه در اطراف ضريح مطهر دور مي زد، با ناراحتي سرش را به ضريح زد و چشم هايش خوب شد.
كرامت ديگر اين است كه يك نفر كه الان هم جنب مسجد ملا حيدر سيب فروشي مي كند، پايش فلج بود رفته بود و متوسل شده و پايش خوب شده بود.
يكي ديگر را هم در ساري ديدم؛ او هم پاهايش شل بود كه متوسل به حضرت شده و حضرت او را به خواست خداي متعال شفا داده بود.
اين جانب در حاجات شخصي خود هم الي ماشاء‌الله كرامت ديده ام و در صدد بيان آن نيستم».[4]
او در كتمان كمالات روحي و كرامات نفسي، مهارتي تام داشت؛ چندان كه پنهان كردن آن حالات نيز جز براي معدودي از فرزندان و ملازمان خاص او، بر كسي معلوم نمي شد. در يك جريان مكاشفه چند ساعته كه به سبب تغيير حالت چشم و خطوط چهره، برخي از اطرافيان متوجه شده بودند، به سادگي و با لبخند فرمود: «اينها چيز فوق العاده يا تازه اي نيست؛ خداوند براي خيلي از بندگان خود چنين لطف هايي دارد و اتفاق خاصي نيست»؛ هر چند اين اواخر، برخي از سخنان وي، از مشاهدات و مكاشفاتي پرده بر مي داشت.
نصايح و وصايا
در ملاقات هاي خصوصي، ارشاد و راهنمايي، شيوه اين عالم بزرگ بود. نويسنده، بارها خدمت ايشان رسيده، غالبا سفارش ها و دستورهاي اخلاقي را از وي شنيده است.
او داستان ازدواج خود را با بياني كه حاكي از توكل و عنايات حضرت رضا ـ عليه السلام ـ بود، بيان مي كرد.
بارها مي گفت: دعاي هنگام خواب را بخوانيد؛ «يفعل الله ما يشاء بقدرته و يحكم ما يريد بعزته» را سه مرتبه وقت خواب بخوانيد كه معادل هزار ركعت (نماز) است.[5]
در موقع خروج از منزل، «بسم الله حسبي الله علي الله اللهم اني اسالك خير اموري كلها و اعوذ بك من خزي الدنيا و عذاب الاخره»[6] را بخوانيد.
همچنين توصيه مي كرد كه دعاي حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ «يا حي يا قيوم برحمتك استغيث فاغثني و لا تكلني الي نفسي طرفه عين و اصلح لي شاني كله» را بخوانيد.[7]
در سجده شكر. نه مرتبه «شكراً لله» و مرتبه دهم «شكرا للمجيب» بگوييد. بعد از نماز پيشاني بر مهر بگذاريد و بگوييد: «اسالك بحق حبيبك محمد صلواتك عليه و آله الا بدلت سيئاتي حسنات و حاسبتني حسابا يسيرا.» بعد طرف راست صورت را بر مهر بگذاريد و بگوييد: «اسالك بحق حبيبك محمد صلواتك عليه و آله الا كفيتني مونه الدنيا و كل هول دون الجنه»؛ سپس طرف چپ صورت را بر مهر قرار داده، بگوييد: «اسالك بحق حبيبك محمد صلواتك عليه الا غفرت لي الكثير من الذنوب و القليل و قبلت من عملي اليسير.» و باز پيشاني را بر مهر گذاشته، بگوييد:
«اسالك بحق حبيبك محمد صلواتك عليه و آله الا ادخلتني الجنه و جعلتني من سكانها و نجيتني برحمتك من سفحات النار. برحمتك».[8]
در نگاه ديگران
1. مقام معظم رهبري:
«اين عالم جليل القدر، عمر پر بركت خود را يكسره با پرهيزگاري و صلح و سداد گذرانيد و در طول ساليان متمادي، با رفتار و منش علمي و عملي خويش، چهره اي نوراني و فراموش نشدني از خود در خاطره همه كساني كه با ايشان آشنا بودند، باقي گذاشتند...».[9]
2. آيه الله صافي گلپايگاني:
«آن فقيد سعيد، در تدريس و ترويج دين مبين و ابطال مبطلين و تمسك به معارف خاص و خالص قرآن و عترت، مانند اسلاف عاليقدر خود اهتمام بليغ داشت.»
چنانكه از محضر بزرگان ديگر خراسان در روزگار تحصيل خود، بهره مند گشته اند...».[10]
لقاي حق
سرانجام اين وجود پر بركت، در 96 سالگي و در آخرين ساعت شامگاه سه شنبه نوزدهم شعبان المعظم 1425 ق. برابر با چهاردهم مهر 1383 ش. پس از قرائت زيارت عاشورا كه هميشه بر آن مداومت مي ورزيد و نيز تجديد پيمان با حضرت ولي عصر ارواحنا فداه در زيارت آل يس، در پي سكته قلبي از اين ديار رخت بربست و به لقاي حق شتافت. پيكر پاك وي روي دست هاي هزاران مشتاق و ارادتمند و با حضور عالمان طراز اول و نمايندگان رهبري و مراجع و مسئولان مملكتي تشييع گرديد و در حرم مطهر رضوي به خاك سپرده شد.


[1] . روزنامه قدس, 19/7/1383.
[2] . روزنامه جمهوري اسلامي, چهارشنبه, 22/7/1383ش؛ افق حوزه, 27/7/1383.
[3] . روزنامه جمهوري اسلامي, 22/7/1383ش.
[4] . مصاحبه با آيه الله مرواريد.
[5]. مصباح كفعمي, ص47؛ مستدرك الوسائل, ح5, ص49.
[6] . بحارالانوار, ج73, ص171.
[7] . صحيفه حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ , جواد قيومي, ص140.
[8] . مصباح المجتهد, شيخ طوسي, ص106.
[9] . افق حوزه, 27/7/1383ش.
[10] . متاله قرآني, محمد علي رحيميان, ص448.
محمد علي رحيميان - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 6، ص 317
/ 1