بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آيت الله سيد ابوالحسن مولانا شيداي مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ مولانا، نامي آشنا براي خطه عالم پرور آذربايجان، به ويژه اهالي تبريز است. اين نام، براي آنان از سالها پيش علم، تقوا، فضيلت، فقاهت و اخلاق را تداعي مي كند. معنويت، ساده زيستي، حسن خلق و مردم مداري، در ناصيه اين خاندان مي درخشد و يادآور سيره و زندگي رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و ائمه معصوم ـ عليهم السلام ـ است. آقا سيد محمد مولانا و آقا سيد علي مولانا، از شاخص ترين و برجسته ترين چهره هاي اين خاندان مي باشند كه مردم تبريز سالها، براي حل مشكلات شرعي و اجتماعي خود، آنان را ملجا و پناهگاه معنوي خود مي دانسته اند. در اين ميان، آيه الله سيد ابوالحسن مولانا بسان ستاره اي پرفروغ، در آسمان تبريز، نزديك به نيم قرن بذرافشاني نمود. نفس، سخن و حركات اين عبد صالح الهي، براي تك تك جوانان عاشق اهل بيت ـ عليهم السلام ـ در اين خطه، درس آموز و پنداندوز بود. آنان، اين شخصيت وارسته و مرجع عام و خاص و پناهگاه معنوي و عاطفي جوانان حقيقت جو و كمال طلب را همچون نگيني در برگرفته، به او به عنوان يك عالم رباني و يادگار اهل بيت ـ عليهم السلام ـ، عشق مي ورزيدند. آيه الله سيد محمد مولانا اين شخصيت وارسته كه بزرگ خاندان مولانا در شهر تبريز به شمار مي آيد، پدربزرگ آقا سيد ابوالحسن مولانا و از بزرگترين مراجع تقليد در آن ديار مي باشد. او در سال 1294 ق. در تبريز ديده به جهان گشود و بعد از طي مراحل مقدماتي تحصيل، همراه پدر بزرگوارش، آقا سيد عبدالكريم، براي تكميل تحصيلات به شهر مقدس نجف هجرت كرد و نزد آيه الله فاضل شربياني، شريف اصفهاني، شيخ هادي تهراني، آخوند خراساني، سيد محمد كاظم يزدي و محقق غروي، مدارج عالي حوزوي را طي كرد. وي علوم عقلي را از آيه الله حاج ميرزا احمد شيرازي فرا گرفت و بعد از اخذ اجازات متعدد از استادان خويش به تبريز بازگشت. آيه الله سيد محمد مولانا، همدوش با عالمان مبارزي همچون آيه الله شهيدي و آقا سيد ابوالحسن انگجي از ايمان، اعتقاد و حقوق مردم دفاع نمود و به علت مقاومت دليرانه در برابر سياست هاي ضد ديني رضا خان، به همراه آقا ميرزا صادق دينوري و سيد ابوالحسن انگجي تبعيد شد. او اهل فكر، انديشه و قلم بود. شيخ آقا بزرگ تهراني از كتابخانه وي بهره فراوان برده است. علامه اميني، ميرزا محمد علي توحيدي، مولف مصباح الفقاهه و آيه الله مرعشي نجفي، از شاگردان ممتاز او محسوب مي شدند. برجسته ترين آثار آقا سيد محمد مولانا عبارتند از: مصباح الوسائل في شرح الرسائل، طريق الهدايه في علم الدرايه، مصباح السالكين و زاد المسافرين در احكام قبله، مفتاح المطالب في شرح المكاسب، رساله الاجتهاد و التقليد، تفسير مختصر قرآن، ارشاد الانام في اثبات رساله سيد الانام، الفوائد الاربعه عشر في مسائل الكلاميه، نصاب النقدين و الغلات و رساله في الولايه عن الجائر. اين فقيه فرزانه، در سال 1363 ق. از دنيا رفت و در قبرستان ابوحسين قم به خاك سپرده شد.[1] تولد ستاره آقا سيد ابوالحسن مولانا، اولين فرزند آيه الله حاج سيد علي مولانا است كه نسب شريفش به امام هفتم، حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ مي رسد.[2] وي در روز چهارشنبه، 27 جمادي الاول 1343 ق. سوم دي ماه 1303 ش. در شهر مقدس نجف و در خاندان علم، سيادت و فقاهت چشم به جهان گشود و در سه سالگي به همراه پدرش از نجف به تبريز آمد. سير تحصيلي و حيات علمي سيد ابوالحسن، بعد از پايان دروس ابتدايي، به علوم ديني روي آورد و مراحل مقدماتي را نزد استادان مسلم آن فرا گرفت. كتابهاي جامع المقدمات، سيوطي، جامي، مغنياللبيب، مطول، كتاب كبري و حاشيه در منطق را از پدر بزرگوارش آقا سيد علي مولانا، حاج شيخ علي اكبر نحوي، آقا ميرزا محمود انصاري و ميرزا ابوالفضل صديقي سرابي آموخت. سپس براي تكميل تحصيلات، در 19 سالگي، رهسپار حرم اهل بيت ـ عليهم السلام ـ، يعني شهر قم گرديد. او طي 14 سال تلاش و كوشش كم نظير و با اقامت در مدارس علميه دارالشفاء، فيضيه و حجتيه و با استمداد از روح بلند حضرت فاطمه معصومه ـ عليها السلام ـ مدارج علمي حوزوي را طي كرد. استادان و مربيان آيه الله مولانا همانند ساير بزرگان، بخش عمده توفيقات و كمالات خود را مرهون استادان و مربيان ارجمند و ممتازي است كه در طول تحصيلات خود از آنان بهره مند گرديده است. شاخص ترين استادان وي بر اساس تاريخ تعليم عبارتند از: 1. آيه الله شهيد سيد اسدالله مدني. 2. آقا شيخ موسي زنجاني 3. آقا سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي 4. آقا شيخ اسحاق آستارايي. 5. آيه الله شيخ عبدالكريم خوئيني 6. آيه الله سيد محمد رضا گلپايگاني 7. آيه الله سيد احمد خوانساري. 8. آيه الله مرعشي نجفي. 9. آقا سيد حسين قاضي طباطبايي تبريزي. 10. علامه سيد محمدحسين طباطبايي تبريزي. 11. آيه الله سيد محمد محقق داماد يزدي. 12. آيه الله حاج آقا حسين بروجردي كه آيه الله مولانا، ده سال در درس خارج فقه وي شركت كرد. 13. آيه الله سيد محمد حجت كوه كمرهاي. عمده ترين تاثيرپذيري آيه الله مولانا از آيه الله حجت و آيه الله بروجردي بوده است و شالوده انديشه هاي اصولي و فقهياش، نزد اين دو بزرگوار پيريزي شده است. آيه الله مولانا در طول اقامت خود در شهر قم، همواره مورد توجه و تكريم اين دو استاد، به ويژه آيه الله حجت بوده است. 14. آيه الله سيد محمد تقي خوانساري. 15. حضرت امام خميني. آيه الله مولانا بعد از تكميل درسهاي حوزه علميه قم به نجف هجرت كرد و در آن حوزه از درسهاي آيه الله خويي و آيه الله شيخ حسين حلي نيز بهره مند شد. مشايخ اجازه او عبارتند از: 1. آيه الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي كه ضمن اجازه مفصلي در امور حسبيه و نقل روايات، وي را مورد عنايت قرار داده است. 2. آيه الله شيخ محمد صالح علامه مازندراني (اجازه اجتهاد و روايت) 3. آيه الله سيد محمد وحيدي (اجازه در امور حسبيه و روايت) 4. آيه الله سيد ابوالقاسم خويي (اجازه در امور حسبيه) 5. آيه الله سيد محمد سعيد حكيم (اجازه در امور حسبيه) 6. آيه الله سيد محمد شيرازي (اجازه روايي) 7. علامه شيخ آقا بزرگ تهراني (اجازه روايت از طريق شيعه و اهل سنت). 8. آيه الله علي غروي علياري. او كه يكي از استوانه هاي علم، فقاهت و تقوا در شهر تبريز بود، صورت اجازه اجتهادي و روايتي قابل توجهي براي آقاي مولانا صادر كرده است. آيه الله مولانا هنگام رحلت اين استادش، در سال 1367 ش. در تبريز، بر پيكر پاك وي نماز خواند.[3] 9. علامه سيد عبدالحسين شرف الدين موسوي كه از طريق شيعه، اهل سنت و زيديه، براي وي اجازه روايتي صادر كرده است. 10. آيه الله شيخ نصرالله شبستري (اجازه روايي) صفات زرين يكي از مهمترين نشانه هاي شناخت يك عالم پژوهشگر، نوشته ها و تاليفات اوست كه از انديشه هاي عالمانه اش تراوش نموده و بر روي صفحات كاغذ نقش بسته است. آيه الله مولانا، حاصل هشتاد سال عمر سراسر مطالعه، تفكر، تعليم و تعلم را در قالب كتابهاي ارزشمندي در حوزه دين و معارف الهي به جامعه عرضه نموده است كه تنوع موضوعات آنها ژرف نگري، تيزبيني، جامعيت و زمان شناسي آن محقق خستگي ناپذير را مي رساند. در اين بخش، براي شناخت بيشتر اين عالم وارسته، فهرست آثار به جاي مانده از آن بزرگوار را به ترتيب موضوعات ذكر مي كنيم: فقه و اصول 1. دررالمطالب في شرح المكاسب. 2. النجم الزاهر في صلاه المسافر. 3. ثلاث مسائل. 4. تحقيق و تعليق پيرامون كتاب احسن الدلالات. 5. الحليه في حرمه حلق اللحيه. 6. حاشيه بر توضيح المسائل آيه الله خويي. 7. مساله ولايت فقيه. 8. حاشيه بر منهاج الصالحين آيه الله خويي. 9. توضيح الاحكام. 10. حاشيه بر رسائل شيخ اعظم انصاري. 11. استفتائات. 12. تعليقه بر وجيزه شيخ بهايي. 13. البيان في تفسير القرآن. 14. الفاظ مشكله در قرآن. 15. پيامبر اسلام و كثرت همسر. 16. چهل حديث. 17. شرح كلمات قصار نهج البلاغه. 18. در تابناك در كلمات معصومين. 19. فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ، سرور زنان عالمين. 20. مهدي ـ عليه السلام ـ و مسئله غيبت. 21. مهدي ـ عليه السلام ـ و مسئله رجعت. 22. انتظار فرج. 23. الملاحم و الفتن. 24. مهدي ـ عليه السلام ـ، نجات دهنده بشر. 25. راهنماي دين در اصول دين. اخلاق 26. انيس الابرار في وظايف الاخيار. 27. درسهايي در اخلاق. فلسفه 28. حاشيه بر منظومه سبزواري. ادبيات 29. حاشيه بر عوامل. متفرقه 30. پاسخ به سئوالات. 31. هديه دوستان. 32. زندگي نامه آيه الله سيد محمد مولانا. 33. داستانهاي راستين. همچنين مقالاتي نيز از وي در جاهاي مختلف چاپ شده است كه برخي عبارتند از: مهدي ـ عليه السلام ـ از ديدگاه اهل سنت، مهدويت و اتفاق مسلمين، جواب به 6 شبهه پيرامون مسئله رجعت، توقيعات يا نامه هايي از حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ، مهدي موعود و حديث ثقلين، مقدمه بر تفسير الوجيز و تقريظ بر كتاب به رنگ آفتاب. انس با بزرگان ارتباط با عالمان و انديشمندان، يكي از عوامل تاثيرگذار در شخصيت مردان بزرگ است به همين جهت، براي آشنايي با افرادي كه آيه الله مولانا با آنان ارتباط داشت، از برخي از آنان ياد مي كنيم. آيه الله مولانا درباره يكي از آنان ـ علامه محمد تقي جعفري ـ مي گويد: «ايشان هم حجره من بودند و حافظه و ذوق شعري خوبي داشتند و از اشعار ابوالقاسم لاهوتي زياد حفظ بودند؛ از جمله اين دو بيت را كه من يادداشت كرده ام. اي ماه بسان يار من مي ماني اي شب تو به روزگار من مي ماني اي ابر سيه تو هم بدين حالت زار بر ديده اشكبار من مي ماني[4] به غير از علامه جعفري، آيه الله مولانا با برخي از مراجع و بزرگان معاصر نيز هم دوره و با آنان مانوس بوده است كه برخي از آنان عبارتند از: 1. شهيد حاج ميرزا علي غروي. 2. حاج سيد موسي شبيري زنجاني. 3. حاج ميرزا جواد تبريزي. 4. آقا ميرزا كاظم تبريزي. 5. آقا ميرزا ابوطالب تجليل. 6. محقق معروف، آقا سيد عبدالعزيز طباطبايي. 7. آقا سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي. 8. امام موسي صدر. 9. آيه الله ناصر مكارم شيرازي. 10. آقا ميرزا جعفر سبحاني. 11. ميرزا عبدالحميد شربياني. 12. ميرزا علي احمدي ميانجي. 13. حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني كه 50 سال تمام با مرحوم مولانا آشنا و مانوس بود. 14. ميرزا علي اكبر مروج. 15. آقا سيد ابوالقاسم كوكبي. 16. شهيد دكتر محمد مفتح. 17. آقا سيد محمد مفتي الشيعه. 18. سيد جلال الدين آشتياني. 19. شهيد سيد مصطفي خميني. 20. سيد احمد روضاتي. 21. شيخ مسلم ملكوتي. تدريس و تبليغ آيه الله مولانا از همان دوران تحصيل، در كنار آموزش و تعليم درسهاي حوزوي به تدريس نيز همت ورزيد و تشنگان معارف الهي را سيراب مي نمود. شرح لمعه، مكاسب، كفايه الاصول و برخي از مباحث فقه استدلالي، كتابها و موضوعاتي بودند كه وي بارها آنها را تدريس كرده بود. جلسات درسي وي، تا اواخر عمر پربار ايشان ادامه يافت. آيه الله مولانا همچنين در مساجد، مجالس و محافل متعددي به تبليغ و نشر معارف اسلام و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مي پرداخت. مسجد «استاد و شاگرد» در خيابان فردوسي تبريز، مهم ترين پايگاه وي به شمار مي رفت. شاگردان جمع زيادي از تشنگان معرفت و طالبان علوم اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و كمالات معنوي، از محضر پرفيض اين بزرگ مرد الهي بهره مند شده اند كه به اسامي برخي اشاره مي شود: سيد جلال الدين آشتياني، علي مرندي، محمد كوچه باغي، حسين الانقي، جواد راحت حق، محمد توتونكار، اسماعيل پاك نيا نهندي، قربانعلي اسماعيلي و جلال فلاحيان. همچنين عده اي ديگر از عالمان ديني از وي اجازاتي دريافت كرده اند كه برخي عبارتند از: سيد محمد تقي آل هاشم، سيد محمد تقي قاضي طباطبايي، ميرزا محمد كوچه باغي، سيد محسن شفيعي، سيد عبدالله مفتي الشيعه، سيد جلال الدين حسيني، محمد تقي مجتهدي تبريزي و ميرزا علي گمبندي. در وادي اخلاق و فضيلت آيه الله مولانا از عالمان نادري بود كه خود را به ويژگي هاي معنوي و اخلاقي آراسته بود. كساني كه وي را از دور يا نزديك مي شناختند، او را نمونه بارز يك عالم وارسته مي دانستند. او حقيقتا راهرو راستين خلق و خوي اجداد طاهرين خويش بود. آيه الله كريمي جهرمي در اين زمينه مي گويد: «تواضع و فروتني در ايشان در حد اعلي بود. خودنمايي و خودستايي در ايشان وجود نداشت. رسيدگي به حال مردم را وظيفه خود مي دانست. در مجامع عمومي با مردم بود؛ اساسا آقاي مولانا، يك عالم مردمي بود. عالمي خوش محضر آقاي مولانا، اخلاق نيك و پسنديده اي داشت و هر كس كه در حضورش مي نشست، احساس خستگي نمي كرد. او حاضرين را با سيمايي متبسم و با گشاده رويي به حضور مي پذيرفت، به طوري كه افراد از حضور نزد وي خسته نمي شدند و از او دل نمي كندند. ساده زيستي بارزترين صفات اخلاقي اين شخصيت وارسته كه وي را محبوب مردم كرده بود، ساده زيستي، زندگي در ميان مردم كوچه و بازار و دوري از تجملات و تشريفات بود. او با اين كه مي توانست در بهترين خانه هاي مجلل زندگي كند، اما تا آخرين لحظه عمر خويش، در همان محله پدري و همان منزل بي آلايش، واقع در محله دستمالچي تبريز زندگي كرد و هيچ گونه تغييري در زندگي خود نداد و هرگز قدمي به سوي دنيا داري و تجمل برنداشت. احترام به شهدا او تجليل از شهداي راه دين و فضيلت را بر خود لازم مي شمرد و در فرصتهاي مناسب، از آنان ياد مي كرد و در مجالس و يادواره هاي آنان شركت مي كرد. آيه الله مولانا بر اين باور بود كه شهداي عزيز، در حفظ مملكت اسلامي جان را فدا كرده اند و از همه چيزشان گذشته اند؛ از جواني و آرزوهاي شيرين آن چشم پوشيدند و با اخلاص تمام به شهادت رسيدند. آنها با ايثار و جهاد خود، دشمن را شكست دادند، اما به مقامات عالي معنوي نايل آمدند و در واقع، تداوم بخش راه شهداي كربلا محسوب مي شوند. آن بزرگوار در مقدمه كتاب «به رنگ آفتاب» كه در ترسيم گوشه هايي از معنويات هشت سال دفاع مقدس تاليف شده و توسط بنياد نيمه شعبان مسجد آيه الله انگجي به چاپ رسيده است، در اين زمينه مي نويسد: «شهيدان از همه چيز اين زندگي گذشتند و در همين راه جان باختند و خود را از همه تعلقات و لذات اين زندگي آزاد ساختند و تنها رضا و خشنودي پروردگار را در نظر گرفتند و كسب مال و جاه و مقام، همه در نظر آنها بي ارزش بود و آنچه ارزش داشت، اعتلاي اسلام بود.[5] گشاده رويي، برخورد گرم و صميمانه و پاسخ به پرسشهاي ديني از عواملي بود كه موجب شد تا جوانان متدين تبريز، آيه الله مولانا را به عنوان پشتوانه و پناهگاه اجتماعي و معنوي خود بدانند. آنان در اوقات نماز و در مناسبتهاي مختلف به منزل و يا مسجد استاد و شاگرد شتافته، جان و روح خود را با نفسهاي گرم، سخنان ملكوتي و رهنمودهاي حيات بخش و معنوي اين شخصيت خودساخته جلا مي بخشيدند و از صميم قلب، به او ارادت مي ورزديدند. شيفته اهل بيت ـ عليهم السلام ـ آيه الله مولانا شيفته اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بود و از راههاي مختلف، ارادت خود را به معصومين ـ عليهم السلام ـ ابراز مي كرد. گفته ها، نوشته ها، رفتار و كردارش، مويد اين حقيقت است. سفارش اكيد وي به زيارت عاشورا، دعاي توسل و زيارت جامعه كبيره، در همين راستا صورت مي گرفت. ايثار و فداكاري آيه الله مولانا هنگامي كه مدارج عالي حوزوي را نزد استادان مبرز حوزه نجف و قم به پايان رساند، به تهران عزيمت كرد؛ اما براي اطاعت از امر پدر بزرگوارش و با وجود فراهم بودن زمينه هاي عالي موفقيت و موقعيت هاي متعدد اجتماعي در مركز، آنجا را رها كرده، به وطن خويش بازگشت و تا آخر عمر، براي خدمت به اسلام و مسلمين، در همان جا كمر همت بسته و استقامت ورزيد. در پرتو رحمت الهي آن سرچشمه علم و تقوا بر اثر تلاش هاي شبانه روزي در عرصه عرفان و معنويت، به مراحلي از درجات معنوي رسيده بود كه گاهي نسيم رحمت حق آن بزرگوار را نوازش نموده، جرعه هايي را از درياي رحمت الهي دريافت مي كرد. وي برخي از مشهودات خود را در اين زمينه بيان نموده است. دو مورد را با هم مي خوانيم: الف) «روزي حوالي ظهر كه عازم مسجد «استاد و شاگرد»، جهت اقامه نماز جماعت ظهر و عصر بودم، در سر راه، نزديك كليساي ارامنه، واقع در ميدان نماز تبريز، «ديكباشي»، پيرمرد خوش سيمايي را كه يقين كردم حضرت خضر است، ملاقات نمودم. آن حضرت به من فرمودند: تو خيلي زحمت كشيده اي و مطالعه زياد مي كني؛ چشمهايت ضعيف شده است؛ آنگاه دستهاي مباركش را به چشم ها و ابرويم كشيده و فرمود: ده سال ديگر به عمر شما اضافه كرديم».[6] ب) در سال 1379 ش. وي سخت بيمار شد و در بيمارستان جهت انجام يك عمل جراحي بسيار خطرناك بستري گرديد؛ اما با توكل به خداوند متعال و توسل اهل بيت ـ عليهم السلام ـ عمل جراحي با موفقيت انجام شد و آقاي مولانا شفا يافت. آيه الله مولانا در اين زمينه مي گويد: «آن روز كه كارم در بيمارستان به عمل جراحي انجاميد، با خداي خود پيمان بستم كه اگر مرا شفا بخشيد، من نيز به شكرانه آن كتابي درباره عظمت سرور زنان عالميان به رشته تحرير در آورم. حمد خداي را كه به من عنايت كرده و شفا بخشيد و من نيز به عهد خود وفا كرده و به لطف الهي، كتاب فاطمه زهرا سرور زنان عالميان را تاليف كردم».[7] خدمات اجتماعي آقا سيد ابوالحسن مولانا از عالمان كم نظيري بود كه در ديار خود منشا خدمات فراوان اجتماعي گرديد. او از هر فرصتي براي خدمت رساني به مردم و گسترش فرهنگ دستگيري از محرومان اقتصادي و فرهنگي استقبال مي كرد كه در اين جا به دو نمونه اشاره مي شود: 1. تاسيس بنياد فرهنگي و خيريه نيمه شعبان اين بنياد، در سال 1367 ش. به دنبال پايان هشت سال دفاع مقدس و هدايت نيروهاي مومن، براي خدمت رساني و تمركز نيروها در جبهه هاي فرهنگي و اقتصادي تاسيس گرديد.[8] 2. احياي مسجد استاد و شاگرد[9] اين مسجد بزرگ و قديمي كه حدود چهل سال متروك مانده بود، در سال 1380 ق. با همت آيه الله مولانا و كمك مالي يكي از تجار خير تبريزي ـ آقاي درياني ـ بازسازي شد و به يكي از مهمترين كانونهاي تبليغي معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ تبديل گرديد. همراهي با انقلاب اسلامي اين عالم مخلص، از زمان شروع انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني، همدلي و همراهي خود را با اين حركت اسلامي اعلان نموده، در هر فرصتي به تاييد آن پرداخت. صدور اطلاعيه و كشاندن مردم در صحنه هاي دفاع از انقلاب، سخنراني هاي شورآفرين، شركت در مراسم يادبود شهدا، بدرقه رزمندگان اسلام و پشتيباني معنوي از آنان، برخي از اقدامات انقلابي اين شخصيت روحاني بود. وي در آخرين سخنراني خويش كه ده روز قبل از رحلتش در مسجد المهدي قره چمن در بدرقه كاروان پياده زائران حرم امام خميني ايراد كرد، با اشاره به توطئه دشمنان انقلاب چنين فرمود: «اين ها هميشه در اين صدد بودند كه اسلام را از روي زمين محو كنند. در زمان رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ نيز چنين بود؛ اما هيچ وقت موفق نبوده اند؛ چرا كه خداوند حافظ اين دين است و حالا هم آمريكا و انگليس و هم پيمانانشان به اماكن مقدسه در عراق تعرض و جسارت مي كنند؛ اما بالاخره موفق نخواهند شد. از نامه هايي كه حضرت امام خميني براي وي ارسال كرده است، علاقه آن استاد به شاگردش كاملا روشن مي شود. امام خميني در يكي از نامه هاي خويش مي نويسد: «جناب مستطاب حجه الاسلام آقاي حاج سيد ابوالحسن مولانا ـ دامت بركاته ـ به عرض عالي مي رساند: مرقومه شريفه كه حاكي از سلامتي مزاج و تبريك ورود حقير به شهر مقدس قم بود، واصل و موجب تشكر گرديد. از عواطف كريمه و تفقد آن جناب متشكرم. توفيق عموم علماي اعلام ـ دامت بركاتهم ـ را از خداي متعال خواستارم. انشاء الله در مظان استجابت دعا، حقير را فراموش نفرماييد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته 7 ذي الحجه آيه الله مولانا نه تنها در گفتار، انقلاب اسلامي ايران را تاييد كرده و با جان و دل از آرمانهاي آن پاسداري مي كرد، بلكه عملا نيز فرزند رشيد خود را به جبهه فرستاد. آري شهيد سيد حسين آل مولانا، فرزند دلبند آيه الله مولانا در پنجم فروردين 1361 ش. در عمليات فتح المبين، در جبهه شوش به درجه رفيع شهادت نايل گرديد. آيه الله مولانا در مورد آرمانها و شخصيت فرزند شهيدش مي نويسد: «او كه در آستانه ورود به دانشگاه بود، فكر دفاع از حريم اسلام در وجودش قوت گرفت و همه آرمانهاي خود را فداي هدفش كه اسلام بود، قرار داد. او شهادت در راه اسلام را براي خودش سعادت مي دانست و سعادتي را بالاتر از آن نمي دانست كه جان خود را در عنفوان جواني فداي اسلام كند، او مي گفت: خون من از خون سرور شهيدان، حسين ـ عليه السلام ـ بالاتر نيست. من كه فرزند حسينم، بايد راه او را بروم. فرزند شهيدم از اول انقلاب اسلامي، پيوسته در خدمت انقلاب بود و كمتر سخن مي گفت و بيشتر عمل مي كرد؛ بر خلاف آنان كه بيشتر سخن مي گويند و كمتر عمل مي كنند».[10] دستورالعملهاي اخلاقي آيه الله سيد ابوالحسن مولانا علاوه بر ارشاد عمومي مردم و عرضه معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ با قلم و بيان، گاهي نيز به درخواستهاي مكرر جوانان مومن و متدين، پاسخ مثبت داده، دستورالعملهاي خصوصي را به صورت مكتوب براي خودسازي و تهذيب نفس ـ كه براي عموم نيز قابل استفاده بود ـ صادر مي كرد. آن فقيه وارسته، در يك دستورالعمل اخلاقي كه به انيس الابرار في وظائف الاخيار موسوم شد، بيست سفارش به شرح ذيل براي جوانان جوياي حقيقت و سعادت بيان فرموده است: 1. ملازمت تقوا و پرهيزگاري و پيروي از اوامر خداوند و اجتناب از نواهي. 2. مداومت به نماز شب، به عنوان نيرومندترين وسيله توفيق و سعادت. 3. صله ذريه علويه كه از توصيه هاي ويژه علامه حلي به فرزندش مي باشد. 4. تعظيم و احترام فقها و علماي دين. 5. دوري از غيبت كنندگان بندگان خدا، مخصوصا غيبت سادات و علما. 6. صله رحم كه موجب توفيق در انجام اعمال صالح، زيادي عمر و بركت در روزي است. 7. تلاوت قرآن، همراه با تدبر. 8. زيارت اهل قبور و تفكر در احوال ديروز و امروز آنان. 9. تداوم در زيارت مشاهد مشرف انبياي عظام و ائمه طاهرين و فرزندان آنان. 10. دستگيري و احسان به ضعفا، مستمندان و يتيمان. 11. مداومت به زيارت عاشورا و دعاهاي معروف، مخصوصا دعاي كميل، توسل، زيارت جامعه كبيره و دعاهاي صحيفه سجاديه، مانند دعاي «يا من تحل به عقد المكاره... (دعاي هفتم). 12. پيمودن راه احتياط در كارهاي حرام و شبهه ناك كه طريق نجات است. 13. تلاوت قرآن و هديه ثواب آن به ارواح مومنين بي وارث. 14. خواندن دعاي «اللهم اني اسئلك بحق فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و بالسر المستودع فيها ان تصلي علي محمد و آل محمد و ان تفعل بي ما انت اهله و لا تفعل بي ما انا اهله» كه استاد و شيخ اجازه ما آيه الله مرعشي نجفي ـ رحمه الله عليه ـ به سند خود از سيد بن طاووس ـ رحمه الله عليه ـ روايت كرده است. 15. تلاش براي حسن خلق و آراستن خويش به اين خصلت نبوي. 16. محاسبه نفس در هر شبانه روز؛ امام صادق ـ عليه السلام ـ به عبدالله بن جندب فرمود: بر هر مسلماني كه به ولايت ما معرفت دارد، لازم است كه در هر شب و روز اعمالش را بر خويشتن عرضه كند و خودش به حساب خود برسد. اگر در كارهاي خود خوبي ديد، آن را افزايش دهد و اگر بدي ديد، از آن استغفار نمايد تا روز قيامت خوار نگردد. 17. ترس از نفرين مظلومان، خصوصا يتيمان و عاجزان؛ زيرا خداوند در مورد اين گروه دل شكسته مسامحه روا نمي دارد. 18. مجالست و همنشيني با علما و مردمان صالح و شايسته و دوري گزيدن از بدان و جاهلان. 19. پرداخت حقوق واجب از خمس، زكات و غيره. 20. صبر و شكيبايي در مصايب و شدايد و توكل بر خدا، قرآن در مورد آنان فرمود: ‹‹ اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون››[11] سفر رحيل اين عالم فرزانه، بعد از عمري تلاش و جهاد در راه اعتلاي كلمه الله و نشر معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و پس از خدمات فراوان به جامعه اسلامي، در روز پنج شنبه هفتم خرداد سال 1383 ش. مطابق هفتم ربيع الثاني 1425 ق. در سن هشتاد سالگي در شهر تبريز ديده از جهان فروبست. پيكر مطهر آن عارف وارسته، در روز جمعه با حضور شخصيتهاي برجسته از نقاط مختلف كشور، نمايندگان مراجع تقليد، مقامات محلي و ائمه جمعه تشييع شد و بعد از اقامه نماز توسط آيه الله ابوالقاسم مولانا، برادر بزرگوارش، در وادي رحمت، قطعه صديقين به خاك سپرده شد. هنگام دفن وي سوز و گداز جوانان دلباخته اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هر بيننده اي را متاثر مي ساخت. بعد از رحلت وي از سوي بزرگان و شخصيت هاي برجسته، پيام هاي تسليتي صادر شد. رهبر معظم انقلاب اسلامي، آيه الله خامنه اي درگذشت آن عالم رباني و فقيه صمداني را به علما و مردم تبريز و بازماندگان آن مرحوم تسليت گفت. در اين پيام، خطاب به امام جمعه تبريز آمده است: «به جناب عالي و عموم اهالي و جامعه علماي محترم و حوزه علميه تبريز و خاندان معظم مولانا و به طور خاص به بازماندگان آن مرحوم تسليت مي گويم و علو درجات ايشان و همه گذشتگان و اعلام خاندان مولانا را از خداوند متعال مسئلت مي كنم».[12]
[1] . الذريعه, ج24, ص167 و ج25؛ مصفي المقال, ص439؛ مفاخر آذربايجان, ج1, ص297؛ طنين تعهد, ص29. [2] . بخشي از سلسله نسب آيه الله مولانا كه شعاع نور افشاني اين خاندان درخشان را نيز نشان مي دهد, بدين قرار است: سيد ابوالحسن مولانا, فرزند آيه الله حاج سيد علي مولانا, فرزند سيد العلما و المجتهدين حاج سيد محمد مولانا, فرزند عالم جليل حاج مير عبدالكريم موتمن الشريعه, فرزند علامه حاج مير محمد شيخ الاسلام در شهر سراب, فرزند علامه حاج مير نقي « شيخ الاسلام سراب», فرزند حاج مير جعفر شيخ الاسلام, فرزند علامه اديب, شاعر و خطيب سيد احمد شيخ الاسلام كه به عارف متاله و سالك ناسك معين الدين علي مشهور به قاسم الانوار تبريزي نسب مي رساند و مدفنش در نزديكي شهر مشهد, مزار عاشقان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مي باشد و نسب وي نيز به هارون بن امام ابوابراهيم موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ مي رسد. [3] . شرح زندگي اين عالم وارسته در مجموعه ستارگان حرم, ج2, آمده است. [4] . ابوالقاسم لاهوتي كرمانشاهي اشعار زيبايي دارد كه ابيات معروف زير در سوگ امام حسين ـ عليه السلام ـ نمونه اي از آنهاست: بيا در كربلا محشر ببين, كين گستري بنگر نظر كن در حريم كبريا, غارتگري بنگر فروشنده حسين و جنس هستي, مشتري يزدان بيا كلا ببين, بايع نگر كن, مشتري بنگر ( مقاله, روايت ماندگار, علي صدرايي خويي). [5] . ويژه نامه اربعين, ص45. [6] . ويژه نامه اربعين, ص34. [7] . مقدمه كتاب فاطمه زهرا سرور زنان عالمين, ص10. [8] . جان جهان, ص 150. [9] . اين مسجد, از طرف امير حسين چوپاني, ملقب به علاء الدين ساخته شده و به نام خان مغول( سليمان نواده هلاكو) موسوم گرديده بود؛ اما چون تحرير كتيبه و مندرجات ديوارهاي داخل و خارج مسجد به خط عبدالله صيرفي و يكي از شاگردان زبردست وي صورت گرفته بود, عموم مردم, آنجا را به عنوان مسجد استاد و شاگرد مي ناميدند. عبدالله صيرفي يكي از معروف ترين هنرمندان خطاط تاريخ شيعي مي باشد كه شاگردان زيادي را تربيت كرد و در نشر معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نقش بسزايي داشته است. مبارك ديلمي از خطاطان برجسته در حق وي گفته است: صيرفي فاقد جواهر خط كه به تبريز گشت گوهر ريز هست بر حسن خط او شاهد در و ديوار خطه تبريز [10] . فرازهايي از زندگاني آيه الله مولانا, ص43. [11] . برگرفته از انيس الابرار في وظائف الاخيار. [12] . پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب اسلامي, 18/3/1383. عبدالكريم پاك نيا - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 6، ص 330