بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
قرآن تجلی ذات اقدس اله خداوند سبحان، عظمت قرآن را با تمثيلي چنين بيان ميفرمايد: « لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ »[1] يعني، اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل ميكرديم، كوه با همة استحكامش، توان تحمّل آن را نميداشت و از ترس و هراس خداوندي كه گويندهي اين كلام آسماني است، متلاشي ميشد. اينكه كوهِ استوار، توان تحمّل قرآن را ندارد، براي آن است كه قرآن كريم، «تجلّي» ذات اقدس اله است. در ماجراي ميقات حضرت موسي و تكلم خداي سبحان با او، آنگاه كه موسي ـ عليه السّلام ـ ديدن خدا را از او تقاضا نمود، و خداي سبحان در جواب او فرمود: تو هرگز مرا نميبيني وليكن به كوه بنگر كه اگر بر جاي خود برقرار ماند، تو نيز مرا خواهي ديد. آنگاه كه خداوند بر كوه «تجلّي» نمود، كوه را متلاشي ساخت: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»[2]؛ كوه اگر چه ميتواند در نهان خود معدن بپروراند، و اگرچه ميتواند در سينهي ژرفش، سرماي سنگين يخها و برفها و تگرگها را تحمّل كند، اگر چه ميتواند در دامن خود، سيل خروشان را تحمّل نمايد، و اگر چه كوهها، ميخهاي زمين هستند: «وَ الْجِبالَ أَوْتاداً »[3]، ولي تحمّل «تجلّي» و وحي ويژهي خداوند را ندارند و ثقيل و سنگين بودن قرآن نيز كه فرمود: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً»[4]، براي همين جهت است. در اين زمينه اميرالمؤمنين ـ سلام الله عليه ـ در نهج البلاغه ميفرمايد: «فتجلّي لهم سُبحانه في كتابه من غير أن يكونوا رأوه»[5]؛ يعني خداوند متعال در كتابش براي مردم «تجلّي» كرده، بدون آنكه بتوانند او را ببينند. روايتي نيز از امام ششم ـ عليه السّلام ـ به همين مضمون آمده است كه: «لقد تجلّي الله لخَلْقه في كلامه ولكنّهم لا يُبصرون»[6] كه اين بيان نوراني، تعبير ديگري است از مضمون سخن علوي ـ عليه السّلام ـ . بنابراين، اگر كوه توان دريافت و تحمل قرآن را ندارد، براي آن است كه قرآن كريم «تجلّي» ذات پاك الهي است. و اين تمثيل كه در عظمت قرآن آمده، بيان حدّ متوسّط قرآن است؛ زيرا قرآن، مقام پوشيده و پنهاني دارد كه نه تنها كوه تحمّل آن را ندارد، بلكه تمام سلسلهي افراشتهي كوهها و مجموعهي آسمانها و زمين، از حمل آن ناتوانند كه فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[7]. امانت قرآن را كسي جز انسان نميتواند حمل كند، لذا روزي كه حقيقت قرآن ظهور كند: « يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ »[8]، بساط گستردهي آسمانها برچيده ميشود و مجموعهي نظام موجود، به نظام ديگري تبديل ميگردد: « يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ »[9]؛ البته براي امانت الهي، مصاديق گوناگوني ياد شد، ليكن كاملترين آنها حقيقت قرآن كريم ميباشد. لازم است توجه شود كه حفظ امانت و اداي متاع اماني به امانتگذار و پرهيز از خيانت در آن، كاري است بس دشوار و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ، تحمّل امانت حقوقي و مالي و اداي آن را مصداق آيهي مزبور دانست و محتواي آيهي ياد شده را بر آن تطبيق فرموده است.[10] [1] ـ سورة حشر، آية 21. [2] ـ سورة اعراف، آية 143. [3] ـ سورة نبأ، آية 7. [4] ـ سورة مزمّل، آية 5؛ چرا كه ما به زودي سخن سنگين به تو القا خواهيم كرد. [5] ـ نهج البلاغه، خطبة 147. [6] ـ بحار، ج 89، ص 107؛ خداوند تجلّي كرد براي خلقش در قرآن ولي مردم نميبينند. [7] ـ سورة احزاب، آية 72؛ ما امانت (تعهد، تكليف و ولايت الهي) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سربرتافتند، و از آن هراسيدند، امّا انسان آن را بر دوش كشيد، او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد). [8] ـ سورة اعراف، آية 53؛ آن روز كه تأويل آنها فرا رسد. [9] ـ سورة ابراهيم، آية 48؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاي ديگر) مبدل ميشود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر ميگردند. [10] ـ نهج البلاغه، خطبة 199، بند 10. قرآن در قرآن ـ آيت الله جوادي آملي