قرائت حفص نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرائت حفص - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
قرائت حفص
يگانه قرائتي كه داراي سندي صحيح و با پشتوانه جمهور مسلمين استحكام يافته، قرائت حفص است اين قرائت در طي قرون پي درپي تا امروز هم واره ميان مسلمانان متداول بوده و هست و تداول آن به چند سبب برمي گردد:
1. سبب اول، همان است كه قبلا به آن اشاره شد در واقع، قرائت حفص همان قرائت عامه مسلمانان است، زيرا حفص و استاد او عاصم شديدا به آن چه كه باقرائت عامه و روايت صحيح و متواتر ميان مسلمانان موافق بود، پاي بند بودند اين قرائت را عاصم از شيخ خود ابوعبدالرحمان سلمي و او از امام «اميرالمؤمنين» اخذكرده است و علي (ع) به هيچ قرائتي جز آن چه با نص اصلي وحي كه ميان مسلمانان از پيامبر(ص) متواتر بوده، قرائت نمي كرده است اين قرائت را عاصم به شاگرد خود حفص آموخته است ازاين رو در تمامي ادوار تاريخ مورد اعتماد مسلمانان قرارگرفت و اين اعتماد عمومي صرفا از اين جهت بوده است كه با نص اصلي و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است نسبت اين قرائت نيز به حفص، به اين معنانيست كه اين قرائت مبتني بر اجتهاد حفص است، بلكه اين يك نسبت رمزي است براي تشخيص اين قرائت و قبول قرائت حفص، به معنا قبول قرائتي است كه حفص اختيار كرده و پذيرفته است، زيرا اين قرائت از روز نخست بين مسلمانان متواتر ومتداول بوده است.
2. عاصم در بين قرا، معروف به خصوصيات و خصلت هايي ممتاز بوده كه شخصيتي قابل توجه به او بخشيده است وي ضابطي بي نهايت استوار و در اخذقرآن از ديگران بسيار محتاط بوده است، لذا قرائت را از كسي غير از ابوعبدالرحمان سلمي كه از علي (ع) فرا گرفته بود، اخذ نمي كرد و آن را بر زربن حبيش كه قرائت را ازابن مسعود آموخته بود، عرضه مي كرد.
ابن عياش مي گويد: «عاصم به من گفت: هيچ كس جز ابوعبدالرحمان، حرفي ازقرآن را براي من قرائت نكرد و من هر وقت كه از پيش وي باز مي گشتم، مسموعات خود را درباره قرآن به زربن حبيش عرضه مي كردم ابوعبدالرحمان نيز قرائت را ازعلي (ع) و زربن حبيش از عبداللّه بن مسعود، اخذ كرده بودند» [1] از اين جهت است كه به تعبير ابن خلكان: «عاصم در قرائت، يگانه مورد عنايت و توجه بوده است» [2] به اين ترتيب، در تمام دوره هاي تاريخ، قرائت عاصم قرائتي بوده كه بر همه قرائت ها ترجيح داشته و بين عامه مسلمانان رواج داشته و همگان بدان توجه داشته اند قاسم بن احمد خياط (متوفاي 292) كه از افراد حاذق و موردوثوق بود، در قرائت عاصم، امام به شمار مي آيد و از اين جهت مردم اتفاق برآن داشتند تا قرائت او را بر ديگر قرائت ها ترجيح دهند. [3]
در ابتداي قرن چهارم، در جلسه قرائت ابن مجاهد قاري بغداد، پانزده تن متخصص قرائت عاصم وجود داشته است و ابن مجاهد تنها قرائت عاصم را به آنان تعليم مي داد[4] نفطويه، ابراهيم بن محمد (متوفاي 323) كه پنچاه سال آموزش قرائت را به عهده داشت، هروقت كه جلسه خود را آغاز مي كرد، قرآن را به قرائت عاصم مي خواند و پس از آن به قرائت هاي ديگر مي پرداخت. [5]
امام احمدبن حنبل نيز قرائت عاصم را بر ديگر قرائت ها ترجيح مي داد، زيرامردم كوفه كه اهل علم و فضيلت بودند، قرائت عاصم را پذيرفته بودند[6] همان طور كه ذهبي نقل كرده است: «احمدبن حنبل گفته است: عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختيار كرده ام».[7]
لذا تمام ائمه قرائت كوشش كرده اند تا اسناد قرائت خود را به عاصم به روايت حفص به خصوص متصل كنند امام شمس الدين ذهبي مي گويد: «بالاترين چيزي كه براي ما به وقوع پيوست به دست آوردن قرائت قرآن عظيم از طريق عاصم است» اوسپس اسناد خود را متصلا تا حفص نقل مي كند كه او از عاصم و عاصم ازابوعبدالرحمان سلمي و وي از علي (ع) و از زربن حبيش و او از ابن مسعود گرفته و اين دو (علي و ابن مسعود) آن را از پيامبر(ص) اخذ كرده و پيامبر(ص) نيز به واسطه جبرئيل از خداوند گرفته است.[8]
ازاين رو، هم واره بزرگان و شاخص هاي فقهاي اماميه، قرائت عاصم به روايت حفص را ترجيح داده و برگزيده اند، زيرا آن را يگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصيح قريش كه قرآن بر وفق آن نازل گشته مي دانستند كه عرب و مسلمانان برآن توافق دارند.
دانش مند بزرگ و مجاهد ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبي، از شاگردان برجسته تقي الدين ابوالصلاح حلبي و جانشين او در آن ديار، كه حدود سال (460) به درجه رفيع شهادت نائل گشت، كتابي ارزنده در ترجيح و توجيه قرائت عاصم نگاشته وروشن ساخته كه قرائت او همان قرائت قريش است. [9]
نيز ابوجعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب (متوفاي 588) در كتاب پر ارج خود «المناقب» گويد: «عاصم قرائت را از ابوعبدالرحمان سلمي فراگرفته، كه او نيز قرائت تمامي قرآن را از علي اميرمؤمنان (ع) دريافت نموده و اضافه مي كندفصيح ترين قرائات، قرائت عاصم است، زيرا از ريشه آن فراگرفته و هر آن چه ديگران كج رفته اند، او راه استوار را انتخاب نموده است».[10]
هم چنين فقيه گران مايه ابومنصور جمال الدين حسن بن يوسف، ابن مطهر علا مه حلي (متوفاي 762) در كتاب «المنتهي» گويد: «بهترين قرائت ها نزد من قرائت عاصم است».[11]
قاري بزرگ قدر عمادالدين استرآبادي ـ از علماي قرن نهم ـ كتابي در خصوص قرائت عاصم نوشته و سند خود را به او بيان داشته است اين رساله در اين باب يگانه است و براي دختر شاه طهماسب صفوي نگاشته و در خاتمه آن، آن چه را كه از شاطبي در قصيده شاطبيه اش فوت شده، يادآور شده و استدراك نموده است.[12]
معلم و قاري بزرگ مصطفي فرزند محمد ابراهيم تبريزي، مقيم مشهد مقدس كه در قرن يازده مي زيسته (ولادت وي به سال 1007 بوده) رساله اي ارزنده در اسنادقرائت عاصم تاليف نموده است[13] خلاصه، كتب فراوان و متعددي بر دست بزرگان علما درباره ارزش قرائت عاصم به رشته تحرير درآمده و هم واره دانش مندان با جمهور مسلمين در بها دادن به قرائت عاصم هم دوش و هم صدا بوده اند، كه براهميت شان اين قرائت دلالت دارد علاوه بر مزاياي ديگر كه شرح آن رفت.
3. از طرف ديگر، حفص كه قرائت عاصم را در مناطق مختلف رواج داده به انضباط و استواري شايسته اي معروف بود و از اين جهت همه مسلمانان علاقه مندبودند تا قرائت عاصم را به خصوص از وي اخذ كنند علاوه برآن كه حفص، اعلم اصحاب عاصم نسبت به قرائت او بوده و در حفظ و ضبط قرائت عاصم برابوبكربن عياش، هم رديف خود، پيشي گرفته بود. [14]
ابوعمرو داني گويد: «حفص كسي است كه قرائت عاصم را براي مردم تلاوت مي كرد و در ترويج آن مي كوشيد او در بغداد و در مكه به آموزش قرائت عاصم همت گماشت».[15]
ابن المنادي گفته است: «پيشينيان حفص را در حفظ و ضبط قرآن برتر ازابن عياش مي دانستند و او را به ضبط كامل قرائتي كه از عاصم آموخته بود، توصيف كرده اند».[16]
شاطبي درباره وي مي گويد: «و حفص و بالاتقان كان مفضلا[17]، حفص به جهت دقت و اتقان در قرائت، برتر از ديگران شمرده مي شد».
ارباب نقد و تحقيق روايت حفص را از عاصم روايتي صحيح مي دانند ابن معين گويد: «روايت صحيحي كه از قرائت عاصم باقي است، روايت حفص بن سليمان است».[18]
با اين كيفيت، قرائتي كه بين همه مسلمانان رواج يافت، قرائت عاصم از طريق حفص است.
4. علاوه برآن اسناد حفص در نقل قرائت عاصم از علي اميرالمؤمنين (ع)، اسنادي صحيح و عالي است كه در ديگر قرائت ها نظير ندارد، زيرا:
اولا عاصم قرائت را به طور كامل از احدي غير از شيخ و استاد خودابوعبدالرحمان سلمي اخذ نكرده كه شخصيتي بزرگ و موجه به شمار مي آمد و اگرعاصم اين قرائت را بر ديگري عرضه كرده است، صرفا براي حصول اطمينان بوده است.
ابن عياش مي گويد: «عاصم به من گفت: احدي حرفي از قرآن را براي من قرائت نكرد، مگر ابوعبدالرحمان سلمي كه قرآن را از علي (ع) اخذ كرده است من موقعي كه از نزد ابوعبدالرحمان باز مي گشتم، آن چه را كه فرا گرفته بودم بر زربن حبيش كه قرائت را از عبداللّه بن مسعود اخذ كرده بود، عرضه مي كردم».[19]
ثانيا هيچ گاه عاصم با استاد و شيخ خود ابو عبدالرحمان سلمي مخالفت نورزيد، زيرا يقين داشت آن چه را از او فرا گرفته، دقيقا همان است كه او از علي (ع)فراگرفته است عاصم دراين باره گويد: «من در قرائت هيچ اختلافي با ابوعبدالرحمان سلمي نداشتم و در هيچ مورد با قرائت او مخالفت نورزيدم، زيرا به يقين مي دانستم كه ابوعبدالرحمان سلمي نيز در هيچ موردي با قرائت علي (ع) مخالفت نورزيده است».[20]
ثالثا عاصم، اختصاصا اسناد طلايي و عالي قرائت خود را به ربيب خودحفص[21] منتقل كرده و نه به هيچ كس ديگر! و اين فضيلت بزرگي است كه تنهاحفص در بين ديگر قرا، بدان ممتاز است اين همان شايستگي ويژه است كه براي حفص فراهم آمد تا مسلمانان به او روي آورند و تنها قرائت او را بپذيرند حفص مي گويد: «عاصم به من گفت: قرائتي را كه به تو آموختم، همان قرائتي است كه ازابوعبدالرحمان سلمي اخذ كرده ام و او عينا از علي (ع) فرا گرفته است و قرائتي را كه به ابوبكربن عياش آموختم، قرائتي است كه بر زربن حبيش عرضه كرده ام و او ازابن مسعود اخذ كرده بود».[22] در اين جا مناسب آمد به نكته اي اشاره شود: علا مه طبرسي در تفسير سوره تحريم ذيل آيه 3 «عرف بعضه و اعرض عن بعض» در بخش قرائت آيه مي گويد: «كسائي تنها كسي است كه «عرف» را با تخفيف «را» خوانده و ديگر قرا همگي باتشديد خوانده اند» آن گاه گويد: «ابوبكربن عياش ـ يكي از دو راوي عاصم ـ قرائت تخفيف را اختيار كرده» و از وي نقل مي كند كه گفته است: «اين يكي از ده قرااتي است كه در قرائت عاصم وارد ساخته ام كه از علي (ع) فرا گرفته بود، خواستم تاقرائت علي را خالص گردانم».[1]. ذهبي، معرفة القرا الكبار، ج1، ص 75.
[2]. وفيات الاعيان، ج 3، ص 9، شماره 315.
[3]. ابن الجزري، الطبقات، ج 2، ص 11.
[4]. ذهبي، معرفة القرا الكبار، ج 1، ص 217.
[5]. ابن حجر، لسان الميزان، ج 1، ص 109.
[6]. ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج 5، ص 39.
[7]. ذهبي، ميزان الاعتدال، ج 2، ص 358.
[8]. معرفة القرا الكبار، ج 1، ص 77.
[9]. به نقل از «صفدي» ر ك: ذهبي، سير اعلام النبلا، ج18، ص 176، شماره 92 پاورقي شماره1 و نيز مقدمه كتاب «الكافي» ص 18 عاملي، و اعيان الشيعه، ج4، ص 7، ستون 2 سيد عاملي نسبت كتاب يادشده را به وي ازذهبي نقل مي كند.
[10]. مناقب آل ابي طالب، ج2، ص 43.
[11]. منتهي المطلب، چاپ سنگي، ج1، ص 273، فرع ششم.
[12]. ر ك: تهراني، الذريعه، ج17، ص 55، شماره 304.
[13]. همان، ج12، ص 236، شماره 1542.
[14]. ابن الجزري، طبقات القرا، ج1، ص 254.
[15]. همان.
[16]. النشر في القراات، ج 1، ص 156.
[17]. شرح الشاطبية (سراج القاري)، ص 14.
[18]. النشر في القراات، ج1، ص 156.
[19]. معرفة القرا الكبار، از ذهبي، ج 1، ص 75.
[20]. همان و الطبقات، ج 1، ص 348.
[21]. حفص، فرزند همسر عاصم و در دامن وي پرورش يافته بود.
[22]. ابن الجزري، طبقات القرا، ج 1، ص 348.








سپس اضافه مي كند: «قرائت تخفيف، قرائت حسن بصري و ابوعبدالرحمان سلمي است و ابوعبدالرحمان سلمي اگر كسي را مي ديد كه با تشديد مي خواند اورا با سنگ ريزه مي زد».[1]
طبري در همين مورد مي گويد: «تمامي قرا شهرها و بلاد اسلامي جز كسائي، باتشديد خوانده اند و اين كسائي است كه قرائت تخفيف را نيز به حسن بصري و ابوعبدالرحمان سلمي و قتاده نسبت داده است».[2]
در كتب قرائات تصريح دارند كه جز كسائي كسي با تخفيف نخوانده[3] وروشن نيست طبرسي اين سخن را از كجا آورده كه در منابع موجود اثري از آن يافت نمي شود علاوه كه اين سخن با تصريح خود عاصم نيز مخالفت دارد كه قرائتي را كه به حفص آموخته صرفا از طريق ابوعبدالرحمان سلمي از علي (ع) گرفته و ابوبكرابن عياش را نشايد كه در آن دخالتي كند يا تغييري دهد به نظر مي رسد تسامحي دراين نسبت ناروا رخ داده باشد.
آيا حفص مخالفتي با عاصم دارد؟
ابن جزري مي گويد: «حفص گفته است: من در هيچ موردي با قرائت عاصم مخالفتي نداشتم، مگر در مورد كلمه «ضعف» كه سه بار در اين آيه تكرار شده است: «اللّه الذي خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا» [4] عاصم، كلمه «ضعف» را به فتح ضاد و حفص، به ضم ضادخوانده است»[5] ابومحمد مكي مي گويد: «ابوبكر و حمزه اين كلمه را در هر سه مورد به فتح ضاد خوانده اند و گفته شده است كه حفص نيز آن را به فتح ضاد ازعاصم روايت كرده، ولي خود بر مبناي روايت عبداللّه بن عمر، آن را به ضم ضادخوانده است ابن عمر گفته است كه من اين كلمه را در حضور پيامبر(ص) به فتح ضاد خواندم و پيامبر(ص) قرائت مرا تصحيح كرد و در هر سه مورد به ضم ضادخواند» مكي اضافه مي كند كه: «از حفص روايت شده كه گفته است: من در قرائتي كه از عاصم فرا گرفتم، در هيچ مورد با وي اختلافي نداشتم و مخالفتي نكردم، مگر درمضموم خواندن اين سه كلمه».[6]
به نظر مي رسد اين نسبت كاملا ناروا است و هرگز حفص بر خلاف قرائت عاصم قرائت نكرده و چنين چيزي نگفته است و لذا مكي به صراحت آن را به حفص نسبت نداده و با لفظ مجهول[7] (گفته شده و روايت شده) اين موضوع را باشك و ترديد نقل مي كند به طوري كه گويي صحت و درستي آن برايش روشن نيست اين نكته اي است كه ما نيز آن را ترجيح مي دهيم، زيرا اعتماد شخصيتي مانندحفص به ابن عمر، كه در زندگي با سردرگمي روز مي گذراند و ترجيح دادن وي برشيخ و استاد خود عاصم، كه مورد وثوق و امانت و ضبط بوده، معقول به نظرنمي آيد به خصوص كه قرائت عاصم به موجب اسناد صحيح و عالي ماخوذ ازعلي (ع) است و عاصم آن را به دست پرورده خود «حفص» كه مورد وثوق او بوده، به وديعت سپرده است اين موضوعي نيست كه به مجرد روايتي كه شخص فاقداعتباري نقل كرده، بتوان آن را مورد شك و ترديد قرار داد چگونه ممكن است چنين موضوعي در مورد آيه اي از آيات قرآن بر ديگر صحابه بزرگ و امين پيامبر پوشيده باشد و تنها ابن عمر از آن اطلاع داشته باشد؟
آيا معقول است كه حفص، قرائت شيخ مورد وثوق خود را كه عينا قرائت علي (ع) است و با اخلاص و امانت تمام ازسلمي اخذ كرده، كنار گذارد، تنها به علت روايتي كه صحت آن ثابت نشده است به گونه ديگر قرائت كند؟!.
با توجه به اين كه ما به ميزان دقت كوفي ها، به خصوص در عصر تابعين، و نيز به ميزان دوستي آنان نسبت به اهل بيت (ع) آگاه بوده، ناباوري هايي كه نسبت به افرادي سست عنصر مانند ابن عمر از خود نشان مي دادند، به نادرستي نسبت يادشده و عدم صحت آن يقين داريم و معتقديم كه حفص در هيچ موردي با قرائت استاد خود، عاصم اختلافي نداشته است چنان كه عاصم با سلمي اختلافي نداشته، زيرا سلمي با علي (ع) مخالفتي نداشته است نظري را كه مي توان ترجيح داد اين است كه اين كلمه را حفص هرگز به ضم نخوانده و با شيخ خود هيچ گاه مخالفتي نورزيده است.[1]. مجمع البيان ج10، ص 312.
[2]. جامع البيان، ج28، ص 103.
[3]. ر ك: ابن جزري، النشر، ج2، ص 388 همان، شرح طيبة النشر، ص 407 ـ 406 داني، التيسير، ص 212 ابوزرعه، حجة القراات، ص 713 ابن مجاهد، السبعه، ص 64 زادالمسير، ج 8، ص 309 محمد سالم گ گ محيسن، المهذب، ج2، ص 417.
[4]. روم30: 54.
[5]. طبقات القرا، ج1، ص 254.
[6]. الكشف عن وجوه القراات، ج 2، ص 186.
[7]. «روي عن حفص» يا «ذكر هن حقص».
/ 1