بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
از رحمت خدا مأيوس نشويد قحطي در مصر و اطرافش از جمله كنعان بيداد ميكرد، مواد غذائي به كلي تمام ميشود و دگربار يعقوب فرزندان را دستور به حركت كردن به سوي مصر و تأمين مواد غذائي ميدهد ولي اين بار در سر لوحه خواستههايش جستجو از يوسف و برادرش بنيامين را قرار ميدهد و ميفرمايد: فرزندانم برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد»، «يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ». و از آنجا كه فرزندان تقريباً اطمينان داشتند كه يوسف زنده نمانده، از اين توصيه و تأكيد پدر تعجّب كردند، يعقوب به آنها گوشزد كرد كه: «از رحمت الهي هيچ گاه مأيوس نشويد» كه قدرت او مافوق همه مشكلات و سختيها است «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» چرا كه تنها كافران بيايمان كه از قدرت خدا بيخبرند از رحمتش مأيوس ميشوند «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ». پيامبر اسلام (ص) ميفرمايد: جبرئيل نزد حضرت يعقوب آمد و گفت: اي يعقوب خداي مهربان به تو سلام ميرساند و ميفرمايد: تو را بشارت و قلبت فرحمند باد، به عزّت و جلال خودم سوگند، كه اگر يوسف و برادرش مرده باشند من ايشان را براي تو زنده خواهم كرد، تو براي بينوايان غذا و طعام تهيه كن، چرا كه محبوبترين بندگانم نزد من بينوايانند. اي يعقوب آيا ميداني كه چرا من چشم تو را گرفتم و پشت تو را خم كردم، علّت آن اين بود كه شما گوسفندي را ذبح كردي و شخص بينوائي كه روزه بود، نزد شما آمد و طعام خواست ولي شما به او غذا نداديد. امام صادق (ع) فرمودند: يكي از گناهان كبيره نوميدي از رحمت خدا است. ذيل آخر آيه 87 «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ». روايت شده مردي از دنيا رفت. خداي مهربان به حضرت موسي (ع) وحي كرد: يكي از دوستان من مرده است، تو او را غسل بده. هنگامي كه موسي آمد تا او را غسل دهد ديد: مردم او را به علّت فسق و گناهانش در ميان مزبله و خاكروبهها انداختهاند. حضرت موسي گفت: بار خدايا تو ميشنوي كه مردم درباره گناهان اين مرد چه ميگويند!؟ خداوند فرمود: يا موسي اين مرد به هنگام مردن سه موضوع را براي خود شفيع قرار داد كه اگر آنها را براي مجموع گناهكاران شفيع قرار ميداد، كليه آنان را ميآمرزيدم. 1. گفت: پروردگارا! گر چه من مرتكب گناهاني شدهام ولي اين ارتكاب به علّت فريب شيطان و همنشين بد بوده است. و تو ميداني كه من قلباً راضي به انجام اين گناهان نبودهام. 2. گر چه من با افراد فاسق مرتكب معصيت ميشدم، ولي در عين حال، نشست و برخواست با نيكوكاران را بيشتر دوست داشتم. 3. اينكه هر گاه شخص نيكوكار و شخص گنهكاري براي حاجتي نزد من ميآمدند، من حاجت آن شخص نيكوكار را مقدّم ميداشتم.