اعرابی و تأثیر قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اعرابی و تأثیر قرآن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
اعرابي و تأثير قرآن
اصمعي مي‌گويد: روزي از شهر بصره خارج شدم به عربي برخورد كردم كه شمشير حمايل داشت. از من پرسيد از كدام قبيله‌اي؟ گفتم: از قبيله «بني الاصمع» پرسيد: از كجا مي‌آيي؟ گفتم: از خانه خدا. گفت: آنجا چه مي‌كردي؟ گفتم: كتاب خدا تلاوت مي‌نمودم. پرسيد: مگر خدا را كتابي است كه تلاوت بشود؟ گفتم: بلي. گفت: مقداري از آن را براي من بخوان. گفتم: مؤدب و دو زانو بنشين تا بخوانم. پس گوش فرا داد. شروع به خواندن نمودم و بر زبانم سوره مبارك «و الذاريات» جاري شد. همين كه به اين آيه رسيدم:
«وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أفَلا تُبْصِرُونَ.»[1]
«در زمين نشانه‌هايي است از خدا براي اهل يقين و در خود شما نيز، مگر آنها را نمي‌بينيد.»
اعرابي گفت: حق تعالي راست گفته است. سرگين نشانه عبور شتر است و جاي پا دليل بر عبور عابر. پس چگونه اين آسمان با عظمت و اين زمين پهناور بر پروردگار با عظمت دلالت نكند!
همين كه خواندم:
«وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.»
«و در آسمان است روزي شما و آنچه را كه به آن وعده داده شده‌ايد.»
اعرابي گفت: تو را به حق خدا اين نيز از كلام خداوند است؟ گفتم: بلي. پس اعرابي شتر خود را به بيابان رها نمود و گفت: اي واي، روزي من در آسمان است و او را در زمين جستجو مي‌كنم. آنگاه سر به بيابان گذاشت و رفت. من هم به طرف بغداد روانه شدم و همين قضيه را براي هارون الرشيد نقل كردم و او تعجب كرد.
سال بعد كه هارون به طرف مكه حركت نمود مرا هم با خود همراه برد. روزي مشغول طواف بودم كه ناگهان جواني نيك روي گوشه لباسم را گرفت و مرا به خود متوجه نمود. چون نگاه كردم شناختم كه همان شخص سال گذشته است. باز به من گفت: از كتاب خدا برايم بخوان. در اين مرتبه نيز بر زبانم سوره مبارك «و الذاريات» جاري شد كه مي‌فرمايد:
«وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ.»
«در آسمان است روزي شما و آنچه كه به آن وعده داده شده‌ايد. به حق خداي آسمان سوگند كه اين امر حق است هم چنانكه شما سخن مي‌گوييد.»
اعرابي گفت: چه كسي محتاج كرده خدا را كه قسم ياد كند! به حق او قسم كه هيچ گاه محتاج نشدم به چيزي مگر آن كه همان چيز نزدم حاضر شده است. پس نعره‌اي زد و روي زمين افتاد. رفتيم كه او را به هوش بياوريم ليكن متوجه شدم كه از دنيا رفته است.[2]

[1] . سوره الذاريات، آيه 19 و 20.
[2] . كشكول طبسي، ج 1، ص 31 و كتاب التوابين، ص 273، به نقل از داستانهاي علوي.
/ 1