رجعت در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رجعت در قرآن - نسخه متنی

حسن منتظري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
رجعت
در آغاز لازم است تعریفی روشن از (رجعت) آورده، بعد جایگاه اعتقادی آن را از منظر عقل تحلیل و در پایان، فلسفه و حكمت رجعت بیان خواهد شد.
رجعت در لغت به معنای یك بار بازگشتن است[1] و در اصطلاح علم كلام در عقیده شیعیان عبارت است از اینكه: خداوند گروهی از اموات را در هنگام ظهور حضرت مهدی آل محمد (عج) به همان صورتی كه در عالم ماده داشتند به دنیا بر می‌گرداند، گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل می‌كند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، داد مظلومان را از ستمگران می‌گیرد.[2]
رجعت با اندك فاصله بعد از ظهور ولی عصر(عج) و پیش از شهادت آن حضرت و برپاشدن قیامت واقع خواهد شد. و بازگشت به دنیا طبق روایات اختصاص به مؤمن خالص و كافر خالص دارد. كما اینكه امام صادق _ علیه السلام _ در این باره فرموده: «بازگشت به دنیا عمومی نیست بلكه اختصاص دارد به كسانی كه به مرتبه ایمان كامل و یا شرك محض رسیدند.»[3] ولی بازگشت گروه مؤمنان اختیاری است چنانچه امام صادق _ علیه السلام _ می‌فرماید: «هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) (فرشتگان الهی) بر قبر اهل ایمان وارد می‌شوند و به او می‌گویند: ای اهل ایمان همانا صاحب و مولایت ظهور كرده است، اگر خواستی با اختیار و اراده خود به او می‌پیوندی و یا در جوار كرامت و رحمت پروردگارت باقی بمانی.»[4]
رجعت از دیدگاه عقل نیز ممكن است، زیرا قدرت بی نهایت خداوند ایجاب می‌كند كه همانگونه كه توانسته است انسان را از نطفه به وجود آورده، پس از مردن نیز میتواند او را دوباره به دنیا بازگرداند. زیرا قدرت خدای متعال بر همه ممكنات احاطه دارد و احدی از پیروان ادیان آسمانی در این امر تردید نداشته است.
بنابراین اگر كسی بخواهد امكان رجعت را انكار كند، باید به یكی از دو امر گردن نهد: یا قبول كند كه زنده شدن مردگان حتی در روز رستاخیز به طور كلی محال است كه التزام به این امر مخالف اصل پذیرفته شده عقلی و دینی _ معاد _ است. یا اینكه قدرت خداوند را نسبت به زنده كردن مردگان نفی كند در حالی كه هیچ شكی در قدرت خداوند هم وجود ندارد. بلكه این مطلب نسبت به امتهای گذشته بارها تحقق یافته است، و با توجه به این كه دو فرض فوق، هر دو باطل هستند می‌توان گفت هم قابلیت قابل یعنی زنده شدن و بازگشت به دنیا و هم فاعلیت فاعل، یعنی قدرت خداوند محرز و غیرقابل انكار است.
با توجه به اینكه هیچ دلیل متقنی بر غیرممكن بودن رجعت وجود ندارد انكار آن بدون دلیل سفسطه برخلاف اصول مسلم فلسفه است. شیخ الرئیس ابوعلی سینا كلام معروفی دارد، می‌فرماید: هر مطلبی كه به گوش شما می‌رسد مادامی كه برهان قطعی بر بطلان آن اقامه نشده است آن را در ظرف امكان قرار بدهید.
در حقیقت بحث از نوع بحث قیامت است و به همان دلائلی كه روز رستاخیز ثابت می‌شود امكان رجعت نیز قابل اثبات است و علاوه بر آن ادله جداگانه‌ای هم دارد، بنابراین هر گونه تردید در مورد امكان رجعت منجر به تردید نسبت به قیامت می‌شود.
گذشته از اینها بهترین دلیل بر امكان یك چیز وقوع آن چیز است. هم چنانكه قرآن كریم بازگشت گروهی از مردگان امتهای گذشته را با صراحت بیان فرموده است و تمامی مفسرین شیعه و سنی در كتابهای تفسیریشان ذكر كرده‌اند. با وجود این حقیقت مسلم دیگر جای تردیدی نسبت به رجعت باقی نمی ماند.
اثبات رجعت در آیات و روایات
الف) آیات:
1ـ قرآن می فرماید: « الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا، ثم احیاهم ان الله لذو فضل علی الناس و لكن اكثر الناس لایشكرون[5] آیا ندیدی آنان را كه از بیم مرگ از خانه های خود بیرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید. سپس آنان را زنده كرد، بی‎گمان خدا بر مردم صاحب فضل است. و لكن بسیاری از مردم سپاسگزاری نمی‎ كنند.»
و طبق قاعده معروف: حكم الامثال فیما یجوز و مالا یجوز واحد احتمال امتناع آن از بین می رود و ثابت می شود كه رجعت یك كار ممكنی است و نمی تواند در این امت (پیامبر اسلام) ممكن نباشد، و روایات ما آن را اثبات كرده اند و پیامبر_ صلی الله علیه و آله _ در این مورد می فرماید: «یكون فی هذه الامه كل ما كان فی بنی اسرائیل حذو النعقل بالنعل و القزه بالقزه هر اتفاقی كه در بنی اسرائیل رخ داده بدون ذره ای كم و زیاد در این امت هم رخ می دهد»[6].
2ـ آیه ی دیگری كه بر رجعت دلالت دارد این است كه خداوند می فرماید: «و یوم نحشر من كل امه فوجا»[7] (به خاطر آور) روزی را كه ما از هر امتی، گروهی را از كسانی كه آیات ما را تكذیب می كردند محشور می‎كنیم، و آنها را نگه می داریم تا به یكدیگر ملحق شوند»، این آیه مربوط به قیامت نمی تواند باشد چون در قیامت همه محشور می شوند نه از هر گروهی فوجی، لذا این آیه مربوط به رجعت می شود.
ب) روایات:
1ـ مأمون خدمت امام رضا_ علیه السلام _ عرض كرد یا ابا الحسن درباره رجعت چه می گویی؟ حضرت فرمود: «رجعت حق است در امت های پیشین بوده است و قرآن هم از آن سخن گفته است و پیامبر هم فرمود: پس می آید، برای این امت هرآنچه برای امت های گذشته پیش آمد، بدون كم و زیاد، و فرمود هنگامی كه مهدی(عج) از فرزندان من ظهور نماید، عیسی از آسمان پایین آمده پشت سر آن حضرت نماز می گذارد... مأمون عرض كرد سرانجام چه می شود؟ فرمود: حق به اهل خودش بر می گردد.[8]» این روایت به خوبی دلالت بر وجود رجعت و صحت آن دارد كه نیازی به توضیح نیست.
2ـ سلمان می گوید: پیامبر اسلام_ صلی الله علیه و آله_ دوازده امام بعد از خود را معرفی نمود، و اسامی هر یك را بیان نمود، من گریستم و عرض كردم آیا من آنها را درك می كنم؟ فرمود: «تو ای سلمان و امثال تو آنها را دوست می دارند و با معرفت آنها را درك می كنند»، سلمان گوید خدا را شكر كردم سپس عرض كردم یا رسول الله آیا من تا زمان آنها زنده خواهم بود؟ فرمود: ای سلمان این آیه را بخوان «هنگامی كه نخستین وعده فرا رسد گروهی از بندگان پیكار جوی خود را بر ضد شما می انگیزم، خانه ها را جستجو كنند و این وعده ای است قطعی پس شما را بر آنها چیره می كنیم و شما را بوسیله داراییها و فرزندان كمك خواهیم كرد و نفرات شما را بیشتر قرار می دهیم[9] سلمان می گوید من از روی شوق گریه نمودم و گفتم یا رسول الله این حادثه در زمان شما (با حضور شما) خواهد بود. فرمود آری و الله در آن زمان من و علی و فاطمه و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین(علیهم السلام) و هر كسی كه در مسیر اهلبیت مظلوم واقع شده اند همه یكجا گردهم می آییم، آنگاه ابلیس و لشكریان او و مؤمنین واقعی و كافران حقیقی حاضر می شوند، و فرمود ماییم تأویل این آیه: «ما چنین اراده نموده ایم، كه بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم». سلمان می گوید از نزد پیامبر_ صلی الله علیه و آله _ برخواستم از آن به بعد، هیچ باكی نداشتم كه من مرگ را ملاقات كنم و یا او به سراغم آید[10].
فلسفه رجعت و بازگشت به دنیا
با استفاده از آیات و روایات كه در باب رجعت وارد شده است، به چند حكمت اشاره می‌كنیم:
1. رسیدن به تكامل: عالم دنیا ظرف فعلیت یافتن قوه ها و تكامل استعدادها است و برای رسیدن به آخرت خلق شده است. تا موجودات ارزنده خویش را در دامن خود پرورش داده به تكامل مطلوب برساند، اما از آنجایی كه عده ای از مؤمنان خالص به خاطر موانع و مرگهای غیرطبیعی از ادامه این مسیر معنوی باز مانده‌اند. حكمت خدای حكیم ایجاب می‌كند كه آنان به دنیا برگردند و سفر تكاملی خود را به پایان برسانند. چنانچه امام صادق _ علیه السلام _ می‌فرماید: «هر مؤمنی كه كشته شده باشد به دنیا بر می‌گردد تا _ بعد از زندگی مجدد _ به مرگ طبیعی بمیرد و هر مؤمنی كه مرده باشد بدنیا بر میگردد تا كشته شود» (و به ثواب شهادت برسد).[11]
2. كیفر دنیوی: گروهی از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر كیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازاتهایی در این جهان، نظیر آنچه بعضی از اقوام سركش دیدند، ببینند و... و ممكن است آیه شریفه: «و حرام علی قریه اهلكناها انهم لا یرجعون:[12] یعنی حرام است بر اهل شهرهای كه بر اثر گناه نابودشان كردیم، كه بازگردند، آنها هرگز باز نمیگردند.»
نیز اشاره به همین معنا باشد چرا كه عدم بازگشت را در مورد كسانی می‌گوید كه در این جهان به كیفر شدید خود رسیدند و از آن روشن می‌شود گروهی كه چنین كیفرهایی را ندیدند باید بازگردند و مجازات شوند.[13]
بنابراین هدف از بازگشت مجدد این دو گروه، تكمیل یك حلقه تكاملی برای دسته اول و تنزل به پستترین درجه ذلت برای دسته دوم است و با توجه به اینكه رجعت عمومی نیست و اختصاص به مؤمنان خالص و كافران محض دارد، چنانچه امام صادق _ علیه السلام _ فرمود: «رجعت جنبه عمومی ندارد، بلكه اختصاص دارد به كسانی كه به ایمان كامل و شرك خالص رسیده باشند.»[14] معلوم می‌شود كه این دو مورد از حكمتهای اساسی رجعت است.
3. یاری دین و شركت در تشكیل حكومت عدل جهانی
از آیات و روایات متعدد استفاده می‌شود كه دین اسلام بر همه ادیان و مكاتب موجود بشری غالب گردیده حكومت عدل الهی به دست توانمند و با كفایت قائم آل محمد _ صلی الله علیه و آله _ جهانگیر می‌شود، خداوند می‌فرماید: «همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا و روزی كه شاهدان برخیزند، یاری خواهیم كرد.»[15][1] . ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، 1405 ق، ج 8، ص 114.
[2] . شیخ مفید، اوائل المقالات، مكتبه الداوری، ص 89.
[3] . بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، آفتاب، ج 2، ص 408.
[4] . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ج 53، ص 52.
[5] . بقره / 243.
[6] . شیخ حر عاملی (مترجم: سیدهاشم رسولی محلاتی)، الایقاظ من الهجعه. دارالكتب، قم ص 29.
[7] . نمل / 83.
[8] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 53، ص 143.
[9] . اسراء / 6 ـ 5.
[10] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 53، ص 143.
[11] . بحار، ج 53، ص 40.
[12] . انبیاء، 59.
[13] . تفسیر نمونه، ج 15، ص 560، تاریخ نشر، 1362.
[14] . محمدرضا ضمیری، رجعت، ص 55، نشر موعود، تهران، چ دوم، 1380 ش.
[15] . مؤمن، 51.
از ظاهر این آیه استفاده می‌شود كه این نصرت دسته جمعی انجام می‌شود نه به صورت فردی اما از این كه چنین نصرتی تا هنوز تحقق پیدا نكرده است، قطعاً در آینده محقق خواهد شد، زیرا وعده الهی تخلف ناپذیر است. لذا امام صادق _ علیه السلام _ در تفسیر همین آیه می‌فرماید: «به خدا سوگند این نصرت در رجعت است چرا كه بسیاری از پیامبران و ائمه _ علیهم السلام _ در دنیا كشته شدند و كسی آنها را یاری نكرد؟ و این مطلب در رجعت تحقق خواهد یافت.»[1]
و نیز امام باقر _ علیه السلام _ در تفسیر آیه مباركه: «هو الذی ارسل...: یعنی او كسی است كه رسول خود را با دین حق برای هدایت بشر فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند. فرموده: یظهره الله عزوجل فی الرجعه:[2] یعنی خداوند دین حق را در رجعت بر سایر ادیان برتری میدهد.»
4. انتقام و قصاص مستقیم
چه بسا افرادی در این دنیا بودند كه از تمامی حقوقشان به عنوانهای مختلفی محروم گشته و مظلومانه به قتل رسیده‌اند بدون اینكه حق او گرفته شده باشد، از حكمتهای رجعت این است كه خداوند، هر دو طرف را به دنیا بر میگرداند تا شخص مظلوم به دست خود داد خود را از ظالم بگیرد. از امام كاظم _ علیه السلام _ نقل شده كه فرمود: «مردمی كه مرده اند به دنیا بازگشت خواهند كرد تا انتقام خود را بگیرند، به هر كس آزاری رسیده به مثل آن قصاص می‌كند و هر كس خشمی دیده بمانند آن انتقام می‌گیرد و هر كس كشته شده، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود می‌كشد و برای این منظور دشمنان آنان نیز به دنیا بر می‌گردند تا آنها خون ریخته شده خود را تلافی كنند و بعد از كشتن آنها سی ماه زنده می‌مانند، سپس همگی در یك شب می‌میرند، در حالی كه انتقام خون خود را گرفته و دلهایشان شفا یافته است، دشمنان آنها به سختترین عذاب دوزخ مبتلا می‌شوند.»[3]
[1] . یزدی حائری، شیخ علی، الزام الناصب، قم، موسسه مطبوعاتی حق بین، 1397 ق.
[2] . بحار، ج 53، ص 64.
[3] . علی دوانی، مهدی موعود، ترجمه ج 13، ص 1188، دار الكتب الاسلامیه،چ 27، 1375.
مرکز مطالعات و پژوهش هاي حوزه علميه
/ 1